با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
تمامي امامان به عنوان پيشوايان راستين جامعهي اسلامي در پي اين بودند كه اگر شرايط و مقدمات فراهم شود، جامعه را از حاكميتهاي جائر و فاسق و فاسد نجات دهند و خودشان به عنوان شايستهترين افرادي كه خدا آنها را هدايت كرده است، رهبري جامعه را بهدست بگيرند و سعادت دنيا و آخرت مردم و امت را تأمين كنند.
سدير صيرفي ميگويد خدمت امام صادق (ع) رسيدم و گفتم:« به خدا سوگند، روا نيست كه شما نشستهايد و قيام نميكنيد.»
امام فرمود:«چرا؟»
گفتم:« چون دوستداران و پيروان و ياوران شما فراوانند. به خدا سوگند اگر امير المؤمنين(ع) به اندازه شما ياور داشت، قبيله تيم وعدي (قبائل خليفه اول و دوم) جرات نميكردند به طرفش بيايند.»
امام فرمود:« تعداد ياوران و شيعيان من احتمالا چقدر است؟»
عرض كردم:« صد هزار نفر.»
حضرت فرمود :« صد هزار نفر؟!»
عرض كردم:« بله، بلكه دويست هزار نفر.»
حضرت فرمود:« دويست هزار نفر؟!»
عرض كردم:« بله، بلكه نصف دنيا از ياوران شما هستند.»
حضرت سكوتي كرد، بعد فرمود:« همراه ما تا ينبع بيا.»
امام مرا به منطقهاي برد كه خاك سرخ رنگي داشت و چوپان نوجواني، بزغالههايش را براي چرا آورده بود.
امام نگاهي به او كرد و به من فرمود:« اي سدير، به خدا سوگند اگر به تعداد اين بزغالهها شيعه و ياور داشتم، روا نبود يك لحظه در مقابل حكومت ظلم و جور بنشينم و براي گرفتن حقم قيام نكنم.»
از مركبها پياده شديم و نماز خوانديم. بعد از نماز رفتم بزغالهها را شمردم. فقط هفده تا بودند.(1)
بدون ترديد بني عباس يكي از بهترين شيوه هاي مبارزاتي ضد اموي را انتخاب كرده بودند. آنان برخلاف قيام هاي ضد اموي ديگر تا حصول اطمنان كامل به پيروزي، دست به اسلحه نبردند. عباسيان نزديك به سي سال فقط تبليغ كردند تا زمينه قيام مسلحانه را فراهم كنند. چنين تبليغاتي تنها از مبلّغان زبر دستي بر مي آيد كه هم توان تحريك احساسات را داشته و هم آن را كنترل كنند تا به موقع وارد عمل شوند، عباسيان مي توانستند از وجود اين گونه افراد بهره برداري كند. چون همكاري ابومسلم، ابوسلمه خلاّل و سليمان بن كثير خزاعي با عباسيان در حقيقت يك نوع معامله بود كه مبيع و ثمن آن از قبل مشخص بود.
امّا امام صادق(ع) نمي توانست از وجود چنين افرادي معامله گر بهره برداري كند. پيروان حقيقي اهلبيت، در سطح كشور بزرگ اسلامي آن روز تعدادشان به عدد آن گله ي بز نمي رسيد كه امام به آن اشاره و فرمودند: اي سدير! به خدا سوگند اگر به شمار اين بزها شيعه داشتم، نشستن بر من روا نبود.
ثانياً: اين توقع از امام صادق(ع) بي مورد است كه درباره گزينش كار گزاران خود شايسته سالاري را از حيث شايستگي هاي معنوي افراد و لياقت شان در مديريت، رعايت نكند و فردي چون ابومسلم خراساني در حكومت امام صادق(ع) امير آل محمد باشد.
نكته اي در انتها ضروري است. اين كه گفته مي شود امام چهار هزار شاگرد داشتند در مقام بيان شخصيت علمي ايشان است
آيا انان نيروي قيام را مي توانند تشكيل دهند؟
آيا تمامي شاگردان كه از حضرت كسب فيض مي نمودند حضرت را به عنوان امام و پيشوا قبول داشتند؟ در بين شاگردان امام كساني چون ابو حنيفه ديده مي شود .
آيا تمامي شاگردان حاضر به هم ركابي با امام بودند ؟
آيا كساني كه حاضر به همراهي امام بودند تا پايان كار با حضرت ايستادگي مي كردند؟
آيا اين افراد توانايي ودانش لازم در امور جنگ و مسائل حكومتي را داشتند ؟
و بسياري از اما و اگر هاي ديگر كه ياران زبده امام را اندك مي نمايد.
براي آگاهي بيشتر رك : زندگي امام صادق جعفر بن محمد، شهيدي، سيد جعفر، دفتر نشر فرهنگ اسلامي،
پي نوشت:
1. . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، تحقيق علي اكبر غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1365. ج2، س152.
موفق و موید باشید