شده است ایاما دعامی کنیم تا سرنوشت وتقدیرمان راعوض کنیم .اگر نه پس فایده دعاکردن چیه ؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
با توجه به معناي صحيح تقدير الهي و سازگاري آن با اختيار بشري ميبينيم كه آيات و روايات فراواني اشاره دارند كه دعا، صدقه و نيكوكاريهاي انسان، به دگرگوني و بهبود وضع زندگي وي ميانجامد يعني پيآمد كارهاي خوب و بد انسان در تغيير سرنوشت او، يكي از قضا و قدرهاي كلي و ثابت به شمار ميآيد در قرآن كريم آمده است: «وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ؛(1) يعني استغفار به رفع عذاب ميانجامد» و يا «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»(2) اگر اهل قريه ها ايمان بياورند و تقوي پيشه كنند بركات آسمان و زمين را برايشان نازل ميكنيم.» بنابراين تغيير سرنوشت به دست خود انسان، از قضا و قدرهاي الهي است و خداوند چنين خواسته است كه: «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى».(3)
خواهر گرامي! براي روشن شدن زواياي مختلف بحث ناگزير از توضيح مطالبي هستيم:
1- سخني در مورد تقدير داشته ايد؛ منظور از تقدير الهي اين است كه خداي متعال براي هر پديدهاي اندازه و حدود كمّي و كيفي و زماني و مكاني خاص قرار داده است كه تحت تأثير علل و عوامل تدريجي، تحقق مييابد. و منظور از قضاء الهي اين است كه پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايط يك پديده آن را به مرحلۀ نهايي و حتمي ميرساند.(4) كه دعا هم از جمله اين عوامل و مصداق تقدير مي باشد: «قيل لرسول الله (ص): يا رسول الله رقي يستشفي بها، هل ترد من قدر الله؟ فقال(ص): انّها من قدر الله»(5) امام باقر(ع) فرمودند: از رسول مكرم اسلام(ص) سئوال شد: اي فرستادۀ خدا، اين دعاها و نوشته هايي كه براي طلب شفا به كار برده مي شود، آيا جلوي تقدير خداوند را مي گيرند؟ حضرت فرمودند: آنها، خود نيز از تقدير خدايند.
پس شما نبايد از درگاه الهي نااميد باشيد و همه چيز را نوشته شده، به معناي تمام شده بدانيد، بلكه با دعاهاي خود اميد برگشت سرنوشت را داريد.
2- اگر از زاويۀ ديگر به مسأله تقدير و نقش دعا كه در سوال شما مشهود است نگاه كنيم، بايد بگوييم: ما دو نوع قضا داريم كه نظر شما را عوض مي كند:
الف) قضاي حتمي: آن است كه تمام مراحل امر الهي امضا و طي گرديده و قابل بازگشت نيست مانند اجل حتمي؛ خداي متعال مي فرمايد: «اذا جاء اجلهم لايستأخرون ساعة و لا يستقدمون»(6) هنگامي كه اجل آن ها بيايد واپس نروند ساعتي و پيشي نگيرند ساعتي.
ب) قضاي غير حتمي و معلّق:
آن است كه هنوز به مرحلۀ امضا و قطعيت نرسيده و محو و اثبات آن به دست خداوند است. اين نوع از قضا است كه به وسيلۀ دعا و صدقه و صلۀ ارحام و احسان به والدين و ساير احسانات و انجام امور خير به مشيّت الهي بر مي گردد و قابل تغيير و دگرگوني است.
در روايات اسلامي نيز، بر سازگاري تقدير الهي با اختيار انسان تأكيد شده است و بدفهمي برخي از افراد كه وجود تقدير الهي را به معناي مجبور بودن انسان دانستهاند، مورد نكوهش قرار گرفته است. امام علي(ع) در پاسخ شخصي كه از جبر و اختيار سؤال ميكرد فرمودند:
«شما در هيچ يك از حالات خود مكره و مجبور نيستيد. پيرمرد گفت: چگونه مجبور و مكره نيستيم، حالا آن كه حركت و طي طريق و دگرگونيهاي ما همه مشمول قضا و تقدير الهي است. حضرت در پاسخ فرمودند: آيا گمان ميكني كه قضا و تقدير، حتمي و اجباري است؟ اگر تقدير موجب جبر انسان باشد، ثواب و عقاب الهي باطل ميشود...»(7)
- حاصل سخن اينكه:
دعا يكي از مظاهر قضا و قدر است كه هم در سرنوشت انسان مؤثر خواهد بود و نيز ميتواند جلو قضا و قدر ديگري را بگيرد. پس دعا به معني تغيير دادن خواست الهي نيست. بلكه به اين معناست كه خواست خدا چنين تعلق گرفته است كه هركس اين دعا را مثلاً بكند و يا صدقه دهد و يا... فلان مورد ابتلا از او برداشته ميشود پس ورود عذاب مثلاً مشروط به عدم دعاي بشري است و برداشته شدن عذاب و گرفتاري بوسيله دعا نيز خود يكي از خواستهاي الهي است كه متحقق ميگردد.
با توجه به معناي صحيح قضا و قدر و رابطۀ آن با علم و ارادۀ الهي روشن ميشود كه چنين نيست كه ما در تعيين سرنوشت هيچ نقشي نداشته باشيم و تعيين سرنوشت به دست خود ما از مصاديق قضا و قدر الهي است و در اين بستر معناي مزرعه بودن اين جهان براي سراي ديگر كاملاً روشن و واضح ميشود.
- معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر در زمينۀ قضا و قدر الهي و نقش اختيار انسان در آنها:
1. سبحاني، جعفر، سرنوشت از ديدگاه علم و فلسفه، تهران، غدير.
2. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج 1، تهران صدرا (بيتا) «انسان و سرنوشت».
3. سعيدي مهر، علم پيشين الهي و اختيار.
پي نوشت ها:
1. انفال(8) آيۀ 33.
2. اعراف (7) آيه 96.
3. نجم(53) آيۀ 39.
4. مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، سازمان تبليغات، چاپ هفتم، 1370، ج 1، ص 180.
5. بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 5، ص 87، مؤسسه الوفاء، بيروت.
6. يونس(10) آيۀ 49.
7. كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، باب الجبر و القدر و الامر بين الامرين.
موفق و موید باشید