در اصل من از منظر اخلاق اسلامي جوابي را مي خواهم نه از نظر فقهي چون از نظر فقهي في نفسه اشكالي ندارد.

ایرانیان، نخستین مردمان جهان بودند که زاد روز را جشن می‌گرفتند. مورخ یونانی در کتاب خود می‌نویسد: «در میان همه روزهای سال، روزی که بیش از همه توسط ایرانیان جشن گرفته می‌شود، زادروز آنان است.»(1)
با توجه به تحقیقاتی که انجام دادیم، باید خدمتتان عرض می کنیم: جشن تولد از سنت هاى ما نيست. در فضا و رفتار و تربيت اسلامى سفارش نشده كه انسان روز تولد خود را جشن بگيرد. حتى مسأله گرامى داشت تولد بزرگان در تاريخ عربى و شرقى ما واقعيت نداشته است. خداى سبحان نيز جز دو مورد از تولد پيامبرانش سخن نگفته است: يكى در مورد موسى(ع) براى روشن كردن لطف خود نسبت به او و كرامتى كه ويژه او نمود و او را از فرعون نجات داد و در محيط خانواده او پرورش داد (فالتقطه آل فرعون ليكون لهم عدواً و حزناً) «پس خاندان فرعون، او را [از آب] برگرفتند تا سرانجام، دشمنِ [جان] آنان و مايه اندوهشان باشد.»(2)
مورد دوم، ميلاد مسيح(ع) است، به عنوان مظهرى از مظاهر قدرت خدا. اما خدا درباره ميلاد ابراهيم(ع)يا هيچ يك از ديگر پيامبران(عليهم السلام) سخن نگفته است. زيرا اين كه انسان در زمان معينى به دنيا آمده باشد، ارزشى براى او نيست. از اين رو در شرع اسلام، هيچ سفارشى وجود ندارد كه مردم را به جشن تولد پيامبر يا امام و يا ديگران تشويق كرده باشد.
البته باید توجه داشت که: منظور ما اين نيست كه موضعى منفى نسبت به اين موضوع داريم. بلكه ما در تقليد از اين گونه سنت ها و جشن گرفتن ميلاد بزرگان، زيانى نمى بينيم. زيرا اين كار امت را از طريق مناسبتى كه فكر و تلاش و رسالت و اخلاق بزرگانشان را احياء مى كند، با آنان پيوند مى دهد و با تجديد حضور چهره آن بزرگان، به امت و ملت نشاط مى بخشد و مقدمه سرمشق شدن تمام زندگى آنان براى مردم در همه سال مى شود. سنت جشن تولد گرفتن برای معصومین(ع)، نتايج مثبتى دارد زيرا با ايجاد پيوند بين ملت و بزرگان دينى اش سبب مى شود كه مردم با او زندگى كنند و سيره او را كه غنابخش فكر و تجربه رسالت مندانه امت است، مبناى رفتار و زندگى خود قرار دهند. خدا هم نوگرايى در جشن ها و شادى ها و روش هاى زندگى را حرام نكرده است و عمل به چنين سنت هايى همانند به كارگيرى ابزارهاى جديد كه همه ما در زندگى از آن بهره منديم، اشكالى ندارد.
مسأله جشن تولد گرفتن براى شخصى، حالتى دوستانه و صميمانه است كه در آن شخص مناسبت ورود خويش به عرصه هستى و يا امتداد وجود خويش را در طول سال به خاطر مى آورد. ما نمى خواهيم به اين سنت تازه حمله بريم، اگر چه واردات كوركورانه سنت هاى ديگران را نمى پسنديم؛ زيرا معتقديم كه سنت ها بايد ريشه هايى عميق در آگاهى امت داشته باشد. اما پس از تحميل چنين سنتى مى توانيم در تكامل آن بكوشيم. مثلا جشن تولد فرزندان، در عين حال مناسبتى براى شكرگذارى به درگاه خداى سبحان بر نعمت وجود و تداوم حيات باشد و فرصتى براى حمد خدا به شيوه اى كه امام زين العابدين در استقبال صبح و شب مى گويد: «و هذا يوم حادث جديد و هو علينا شاهد عتيد، ان احسنّا ودّعنا بحمد، و ان اسأنا فارقنا بذم» «اين روزى است نودميده و روزى است تازه فرا رسيده. بر اعمال ما گواه است. اگر نيكى كنيم ما را وداع كند به ستايش و اگر بدى كنيم از ما جدا شودبه نكوهش»(3)
و چنان كه در استقبال روز چهارشنبه مى گويد: «لك الحمدان بعثتنى من مرقدى و لو شئت لجعلته سرمداً حمداً دائماً لا ينقطع ابداً»(4) «تو را سپاس مى گويم كه مرا از خوابگاهم برانگيختى و اگر مى خواستى خوابم را جاودانه مى كردى، سپاس مى گويم ناگسستنى»
مى توان چنين تغييراتى در اين سنت پديد آورد كه ولادت شخص مناسبتى براى سپاس و ستايش خدا كه او را تا چنين روزى كه شروع زندگى اش است زنده نگه داشته است. نيز فرصتى براى انديشيدن در اين كه عمرش را در چه راهى صرف كرده است و در باقى مانده عمرش به تصحيح روش و راه زندگى اش بپردازد و به ياد خدا باشد و از او بخواهد كه: «اللّهم اجعل مستقبل امرى خيراً من ماضيه و خير اعمالى خواتيمها و خير ايامى يوم القاك فيه» «خدايا آينده كارم را نيكوتر از گذشته و نيكوترين كارهايم را عاقبت آن و بهترين روزهايم را روز ديدار خود قرار ده.»
نکات پایانی:
1. شادى، نيازى طبيعى براى انسان است و خدا هم آن را حرام نكرده است. اما انسان مى تواند تفريح و شادى اش را هماهنگ با اعتقادات و اصول فكرى اش قرار دهد و مثلا به جای برقرای جشن تولد، جشن تکلیف(که جشن عبادت و روز برقراری ارتباط با خدای متعال است) را برقرار کند و با دعوت دیگران، آنها را هم نسبت به این أمر ترغیب کند.
2. محبت ورزیدن را نه زمان است نه مکان. بهتر است بهانه‌ای بهتر برای ابراز محبت یافت شود، یا نوع مراسم به گونه‌ای شکل بگیرد، که خودخواهی و تکبر در فرد رشد نکند؟!
پی نوشت ها:
1. هرودوت، تواریخ، ۱-۱۳۳. مراجعه شود به دانش نامۀ آزاد «ویکی پدیا»،
2. قصص(28) آيه 8.
3. صحيفه سجاديه، ترجمه عبدالمحمد آيتى، تهران، سروش، 1375، ص6.
4. صحيفه سجاديه، دعاء الصباح و المساء.