اثبات عقلی ضرورت وجود دین
پرسشگر محترم با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز؛
برای ضرورت و نیاز انسان به دین آسمانی دلایل بسیاری وجود دارد که به برخی از آن ها در چند محور اشاره می شود ؛ البته اصل این امور عقلی هستند که در هر بخش برخی مویدات نقلی آن را هم بیان می کنیم :
1- ضرورت دین در حوزه رشد عقلى:
عقل براى هدایت و تأمین سعادت انسان کافى نیست، بلکه عقل جهت رشد و شناخت برخى از واقعیات، نیاز به دین دارد (1) زیرا عقل در شناخت برخى از مسایل عاجز است . در تشخیص حق و باطل دچار مشکل مىشود. دین است که در برخى موارد زمینههاى حکم عقل را فراهم مىنماید .(2) آن را در تفسیر زندگى، شناخت جهان و شناخت مبدأ و معاد کمک مىکند.(3)
بر اساس نیاز عقل به دین است که یکى از فلسفههاى بعثت پیامبران «رشد عقلانى» بیان شده است. امام على (ع) فرمود: «خداوند رسولانش را فرستاد... تا گنجینههاى عقل را آشکار سازند...».(4)
استاد آیت اللَّه جوادى آملى مىنویسد: «... مثلاً عقل انسان، بعضى از صفات جزئیه خداوند، مانند سمع و بصر و کلام الهى و هم چنین حقیقت معاد و چگونگى آن و احکام الهى را کاملاً درک نمىکند و باید آنها را از نقل (حدیث) استفاده کند...».(5)
2- ضرورت دین در تشریع و قانونگزاری:
اندیشمندان باور دارند که انسانها مدنى بوده و نیاز به زندگى دسته جمعى دارند تا نیازهاى خویش را با تعامل تأمین کنند. اولین مؤلفه زندگى دسته جمعى، وجود قانون و اجراى آن است؛ زیرا بدون قانون نمىتوان امنیت و عدالت را برقرار کرد و از حقوق مردم دفاع نمود.
طرفداران دین معتقدند که عقل و علم به تنهایى قادر نیستند که همه مصالح و مفاسد انسانها را درک کرده و بر اساس آن قانون وضع کند: «ما نباید فراموش کنیم که معلومات و ادراکات عقلى ما در برابر آنچه که نمىدانیم، قطرهاى در مقابل یک اقیانوس عظیم است، و این حقیقتى است که همه دانشمندان اعم از مادى و غیر مادى به آن معترفند...».(6)
محدودیت عقل انسان از یک سو و نیاز انسان به قانون از جانب دیگر این امر را ضرورى مىنماید که خداوند هم باید قانون وضع کند و هم براى اجراى قانون پیامبران را ارسال نماید تا آنها با اجراى قانون، ارتباط انسانها با خدا را بر قرار نمایند و سعادت آنان را تأمین کنند. این قوانین همان دین است که مجریان آن پیامبران هستند. در تعریف دین گفته شده است:
«مراد از دین مکتبى است که از مجموعه عقاید اخلاق و قوانین و مقررات اجرایى تشکیل شده و هدف آن راهنمایى انسان براى سعادتمندى است».(7)
امام صادق (ع) در خصوص فلسفه بعثت پیامبران فرمود:
«... هنگامى که ثابت کردیم خالق و آفریدگارى داریم و آن آفریدگار هرگز به چشم دیده نمىشود و قابل لمس نیست تا بندگانش با او تماس مستقیم داشته باشند، ثابت مىشود که او سفیرانى میان بندگانش دارد که دستورهاى او را به آنها مىرسانند و آنها را به آنچه مصالح و منافع شان در آن است و مایه بقاى آنها، و ترک آن مایه فناى آنان مىشود، رهنمون مىشوند».(8)
3- ضرورت دین در حوزه اخلاق و تربیت:
در حوزه اخلاق و تربیت نیز انسانها به دین نیاز دارند، زیرا عقل و دانش انسان در رشد فضایل اخلاقى و تفسیر و شناخت مفاهیم آن عاجز است؛ از این رو امروزه این لغزش به وجود آمده است که ارزشهاى اخلاقى و کرامت انسانى، در لذت دنیوى، قدرت گرایى و ثروت ظهور مىکند.(9)
در مکاتب اخلاقى به وجود آمده، هر کدام خوشبختى انسان را در یک چیز دانستهاند: یکى در لذّتگرایى، دیگرى در ترک لذّت، یکى در سود خواهى و دیگرى در قدرتطلبى، که «نیچه» فیلسوف آلمانى، خوشبختى انسان را در رسیدن به قدرت هر چه بیش تر مىداند، حتى با از بین بردن انسانها. و این نشان از سردرگمى عقل در شناخت راه سعادت و نجات بشرى است. براى نجات بشریت و پیمودن راه سعادت باید از دین کمک گرفت، دینى که توسط رسولان الهى براى ما انسانها آورده شده است. به همین جهت پیامبر (ص) فرمود: «اِنَّى بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاَق؛ (10) من براى کامل کردن فضیلت های اخلاقی مبعوث شدم».
این حدیث بیانگر آن است که عقل به تنهایى براى کسب فضایل و مفاهیم اخلاقى کافى نیست، بلکه براى تشکیل جامعه آرمانى نیاز به مکمّل دارد که آموزههاى اخلاقى است. شاید بر همین اساس باشد که یکى از فلسفههاى بعثت پیامبر (ص) تعلیم و تربیت بیان شده است. (11) دین نه تنها در تعریف و ارائه مفاهیم اخلاقى نقش دارد، بلکه پشتوانه مهم اجراى بایدها و نبایدهاى اخلاقى است. عقل انسانها نمىتواند هواهاى نفسانى را مغلوب کند، بلکه در تضاد این دو (عقل و شهوت) پیروز میدان نفس اماره است.
شاید انسانها خوب و بد و راه خوشبختى را بشناسند، اما انگیره و عاملى که بتواند آنها را به انجام برساند، نبوده یا ضعیف است.
بنا بر این، دین با ایجاد ایمان و باور به خداوند و رستاخیز و حسابرسى قیامت و بیان ارزشهاى الهى و انسان، پشتوانه بسیار محکمى براى اخلاق انسانى است که براى اجراى مفاهیم اخلاقى نیاز به تشویق است؛ از این رو پیامبران الهى معلمان جامعه خوانده شده اند و مردم، دانش آموزانى که پیامبران با بهرهگیرى از دو عنصر «بشارت و انذار» به هدایت آنان مىپردازند. (12)بر اساس نقش دین در زندگى و پرورش اخلاق است که برخى از اندیشمندان غیر مسلمان نیز بر ضرورت دین تأکید کردهاند.
«تولستوى» مىگوید: ایمان آن چیزى است که آدمى با آن زندگى مىکند. (13) دنیا بدون دین زندان است.
استاد شهید مطهرى در خصوص نقش دین مىنویسد: اولین اثر ایمان این است که پشتوانه اخلاق است. (14) خواجه نصیر طوسى و بوعلى سینا نیز عقیده دارند که براى ایجاد مدینه فاضله و جامعه سعادتمند به دین و آموزههاى آن نیاز است.(15)
4- ضرورت دین در راهنمایى به زندگى و آرامش بخشی:
انسان داراى دو بُعد مادى و معنوى است که پرورش و هدایت هر دو نیاز به راهنمایى دارند. عقل و علم در پرورش بُعد مادى تا اندازهاى موفق بودهاند، ولى تقویت و پرورش بُعد معنوى، نیاز به راهنماى دیگر دارد که دین است. دین در ایجاد آرامش (که یکى از نیازهاى روحى انسان است) نقش بنیادى دارد، زیرا دین با راهنمایى خود زندگى انسان را هدفمند نموده و زمینه هایى را فراهم مىکند که انسان به مبدأ و معاد اعتقاد پیدا کند. اعتقاد به مبدأ و معاد سختىها و مشکلات زندگى را معنا دار نموده و به انسان آرامش مىدهد. دین، اطلاعاتى را در اختیار انسان مىنهد تا زندگى براى او در مجموعه هستى، میسّر و مطبوع شود.
به تعبیر دیگر: بین آدمى و جهان و زندگى و خویشتن او آشتى بر قرار گردد و همه چیز را به دید مثبت بنگرد. دکتر «بیل» در پیامى به جهانیان، آنان را به داشتن قدرت مثبت نگریستن فراخوانده و گفته است: با اطمینان به نفس، شور و حرارت، نگرش مثبت و کمک پروردگار مىتوانى مشکلات شخصى خویش را حل کنى. قرآن کریم نیز یکى از پیامهاى دین را آرامش روانى مىداند: «ألا بِذِکرِاللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوب».(16)
5_ نقش دین در برقرارى قسط و عدل:
تاریخ انسانها چالش و اختلافات و ظلمهایى را شاهد بوده، این در حالى است که بشر از عقل و دانش برخوردار مىباشد. عقل در چالش زدایى و ایجاد زندگى مسالمت آمیز موفق نبوده؛ همچنین عقل در تعریف صلح و تبیین شرایط و عوامل برقرارى عدالت نیز دچار مشکل شده است و عامل بازدارنده در برابر ظالمان به حساب نمىآید.
دین، نخست ظلم، عدل و صلح را تعریف نموده، مردم را به ظلم ستیزى و حمایت از مظلومان سفارش کرده؛ از این رو پیامبران الهى در طول تاریخ با عدالت ستیزان مبارزه نموده و تاریخ شاهد درگیرى حق و باطل بوده است. از سوى دیگر دین همگان را به صلح سفارش نموده و شرایط صلح را بیان کرده است، افزون بر این که اسلام جهاد در راه عدل را لازم دانسته و در عین حال همه پیروان ادیان الهى را به همگرایى و گفتگو فرا خوانده است.
یکى از فلسفه بعثت انبیا آزادى انسانها از اسارت و ظلم پذیرى و برپایى قسط و عدل بیان شده است: « پیامبران خود را با ادله و معجزات (به خلق) فرستادیم و برای شان کتاب و میزان عدل نازل کریم تا مردم به راستى و عدالت گرایند».(17) این همان نقش دین در زندگى اجتماعی است.
با توجه به مطالب یاد شده معلوم می شود که نیاز انسان به دین حقیقتی عقلانی و غیر قابل انکار است . انسان هرگز نمی تواند بدون دین، یک انسان واقعی و دارای حیات انسانی در دنیا باشد، چه رسد به حیات ابدی و اخروی .
پى نوشتها:
1. بقره (2) آیه 151 .
2. ناصر مکارم شیرازى، پیام قرآن ،نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، بی تا، ج 7، ص 18 .
3. همان، ص 33.
4. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافى،نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1388 ق، ج 1، ص 16.
5. جوادى آملى ، انتظار بشر از دین،نشر مرکز اسرا، قم، 1387 ش،ص37.
6. پیام قرآن، ج 7، ص 51.
7. انتظار بشر از دین ، ص 24؛ محمد تقى جعفرى، فلسفه دین، نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1360 ش، ص 16.
8. کافى، ج 1، ص 168.
9. زین العابدین قربانى، اخلاق و تعلیم ،دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1378 ش، ص 34.
10. علی متقی، کنزالعمال، نشر موسسه رسالت ،بیروت، 1413 ق، ج 11، ص 420.
11. جمعه (62) آیه 2.
12. پیام قرآن، ج 7، ص 28 - 29.
13. مرتضی مطهری، بیست گفتار،انتشارات نشر اسلامی قم، بی تا ، ص 189.
14. همان.
15. انتظار بشر از دین، ص 37.
16. همان، ص 42؛ رعد (13) آیه 28.
17. آل عمران(3) آیه 64.