الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏5 ؛ ص352
بَابُ مَنْ كُرِهَ مُنَاكَحَتُهُ مِنَ الْأَكْرَادِ وَ السُّودَانِ وَ غَيْرِهِمْ‏
1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ إِيَّاكُمْ وَ نِكَاحَ الزِّنْجِ فَإِنَّهُ خَلْقٌ مُشَوَّهٌ‏ «1».
2- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَكِّيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تَشْتَرِ مِنَ السُّودَانِ أَحَداً فَإِنْ كَانَ لَا بُدَّ فَمِنَ النُّوبَةِ «2» فَإِنَّهُمْ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى‏ أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ‏ «3» أَمَا إِنَّهُمْ سَيَذْكُرُونَ ذَلِكَ الْحَظَّ وَ سَيَخْرُجُ مَعَ الْقَائِمِ ع مِنَّا عِصَابَةٌ مِنْهُمْ وَ لَا تَنْكِحُوا مِنَ الْأَكْرَادِ أَحَداً فَإِنَّهُمْ جِنْسٌ مِنَ الْجِنِّ كُشِفَ عَنْهُمُ الْغِطَاءُ.
3- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْهَاشِمِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يُوسُفَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ دَاوُدَ الْحَدَّادِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تُنَاكِحُوا الزِّنْجَ وَ الْخَزَرَ «4» فَإِنَّ لَهُمْ أَرْحَاماً تَدُلُّ عَلَى غَيْرِ الْوَفَاءِ قَالَ وَ الْهِنْدُ وَ السِّنْدُ وَ الْقَنْدُ لَيْسَ فِيهِمْ نَجِيبٌ يَعْنِي الْقُنْدُهَارَ.
سئوال شده که آیا ما(سیاهان) بایستی با وجود این احادیث نژاد پرستانه مسلمان شیعی شویم ؟
در ادامه سئوال آمده :که هند مسلما اشاره به هندوستان ، سند به پاکستان و قند به افغانستان ، خزر به به ناحیه شمالی دریای سیاه دارند و زنگ به طور یقین به ناحیه غربی ایران در آفریقا اشاره دارد.
اگر ما توجه کنیم که شیعه نسبت به هر گروه دیگری به جزء ایرانیان نگرش نژاد پرستانه دارد،مردمان هر ناحیه ای که در اطراف ایران هستند که شامل آفریقای ها ، کردها ، افغانیها، پاکستانیها و هندی ها می شوند ، پست ( پايين‌ رتبه‌، فرعي‌، درجه‌ دوم‌ ) تلقی شوند.
این چنین نگرش نژاد پرستانه ای هم چنین شامل اعراب و فرهنگ عرب هم می شود. در کتاب های شیعی(تاریخ الاسلام) نوشته شده است که هنگامی که خداوند خوشحال می شود فارسی صحبت کرده و تنها هنگامی عربی حرف می زند که خشمگین شود.(تاریخ الاسلام ص 163)
افرادی این چنین شبهاتی را پراکنده می سازند تا مردم را از مکتب اهل بیت دور سازندبنابراین اگر می توانید کمک کنید.
احادیث فوق از نظر سندی و دلالی چگونه است؟اگر سندا اشکال دارند چرا؟لطفا پاسخ را مستند فرمایید.و به این ایمیل بفرستید.saidi.mahmood133@yahoo.com

احادیث فوق در کافی آمده که حدیث اول از لحاظ سندی ظاهرا صحیح است و حدیث دوم مرسل است و در سندش افتادگی وجود دارد و معلوم نیست آن چه کسی بوده است و سند سومی هم بنا بر مشهور ضعیف است.(1)
مشابه این احادیث در کتب روایی دیگر هم کم و بیش یافت می شود که راجع به آنها چند نکته قابل توجه است.
1. احادیث کلا برای بیان و شرح و تفسیر قرآن است نه در قبال قرآن و منبع جدیدی برای معارف و احکام ؛ از این رو احادیث باید با اصول و معیارهای قرآنی همراستا باشند و اگر همراستا نبودند ، نمی توان به آن احادیث اعتنا کرد حتی اگر با سند معتبر هم رسیده باشند. با توجه به نهضت شوم جعل حدیث از زمان پیامبر (ص)به بعد افرادی که در لباس دوست دشمنی خود را پنهان کرده بودند، به جعل حدیث از زبان پیامبر، امامان و دیگر شخصیت های مهم جهان اسلام پرداختند و به همین جهت پیامبر و امامان ضمن هشدار به وجود چنین نهضت شومی به مسلمانان راهکار دادند که احادیثی که به نام ما می شنوید را به قرآن عرضه کنید، اگر موافق قرآن بود بپذیرید و گر نه بدان اعتنا نکنید.
احادیثی که شما نقل کرده اید، در نگاه اول مؤید تبعیض نژادی است و این با اصول مسلم قرآنی و روایات متواتر و قطعی و فراوان منافات دارد. بنا بر آیات و روایات عرب بر عجم و فارس بر غیر فارس و سفید بر غیر سفید و قریش (قبیله پیامبر) بر غیر قریش برتری ندارد و انسان ها همه در انسانیت مساوی و مانند دانه های شانه می باشند. این اصل مسلم قرآنی در آیات و روایات زیر به صراحت بیان شده است:
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ (2)
اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است!
الناس کاسنان المشط سواء (3)
مردم مانند دانه های شانه مساویند.
يا أيها الناس إن ربكم واحد، وإن أباكم واحد، ألا لا فضل لعربي على عجمي، ولا لعجمي على عربي، ولا لأحمر على أسود، ولا لأسود على أحمر، إلا بالتقوى(4)
ای مردم خدای شما یکی و پدرتان هم یکی است پس عرب بر غیر عرب و غیر عرب بر عرب و سرخ بر سیاه و سیاه بر سرخ نیست مگر به تقوا.
با توجه به این آیات و روایات که نمونه بودند و مضمون آنها فراوان است، معلوم می شود که اگر روایتی دال بر فضیلت یک گروه و نژاد صرفا به جهت نژادی باشد، نمی توان به آن روایت اعتنا کرد.
2. چنین روایاتی به توجه به شرایط و وضعیت زمان صدور، از پیامبر و امامان صادر شده اند و ناظر به همان زمان و تا زمان بودن آن شرایط و وضعیت هستند و حکم کلی ندارند. مثلا در برهه ای از زمان غالب مردم یک شهر به یک خصلت منفی یا مثبت متصف بوده و بدان مشهور می شوند و با توجه به این اتصاف و شهرت ، از آنها مذمت یا تمجید می شود. این تمجید ها و مذمت ها ناظر به آن زمان و آن شرایط و آن اتصاف است و به ذات آن مردم مربوط نمی شود و توصیف دائمی و همیشگی آنان نیست.
3. در خود این روایات ، مذمت به خاطر صفت مذمومی است که در آنها وجود دارد و در علم اصول اثبات شده که وصف دلالت بر علیت دارد و این حکم دایر مدار بودن آن علت و وصف است.
مثلا ازدواج با یک سیاه پوست برای یک سفید پوست که این رنگ بدن و موی مجعد و ... را نمی پسندد و تحملش برای وی سخت می باشد و از آن زدگی دارد، جالب نیست و نمی توان به طور مطلق بدان دعوت کرد. زیرا دوام آن کم است و به کوچکترین بهانه به طلاق منجر می شود. افراد باید تناسب هایی با هم داشته باشند تا کنار هم با عشق و علاقه زندگی کنند. بله اگر یک سیاه پوست ویژگی های مطلوب دیگری دارد که با وجود آنها مطلوب بوده و می تواند محبوب گردد ، ازدواج با او خوب است. این نهی هم ارشادی و راهنمایی است نه امر مولوی که اطاعت آن لازم باشد.
هم چنان که در روایت دوم به ازدواج با اهل نوبه با این که از سیاهان هستند، تشویق شده زیرا دارای رقت قلب بوده و در برابر حق خاضع هستند. بنا بر این اگر این صفت در سیاه دیگری که از اهل نوبه نیست هم پیدا شد، ازدواج با او خوب است. همچنان که اگر ضد این صفت یعنی سنگدلی در یک غیر سیاه یا سیاه نوبه ای باشد ، ازدواج با او پسندیده نیست.
در روایت سوم از ازدواج با مذکورین نهی شده، چون نجابت و وفا ندارند و اگر این نجابت و وفا را غیر آنها هم نداشته باشند ، ازدواج با آنهان ناپسند است و اگر افرادی از آنها نجیب و با وفا باشند ، ازدواج با آنها پسندیده است.
بنا بر این احادیث مورد نظر اصلا ربطی به تبعیض نژادی ندارد و ارشاد به ویژگی های مثبت و منفی است که در افراد مناطقی غلبه دارد.
پی نوشت ها:
1. مجلسی، مرآه العقول، تهران، اسلامیه، 1366 ش، ج 20، ص 55-56.
2. حجرات (49) آیه 13.
3. شیخ صدوق، فقیه، قم، انتشارات اسلامی، 1404 ق، ج 4 ، ص 379.
4. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، قم، دار الحدیث، 1416، ج 4 ، ص 3629.