من بخاطر زجرهایی که خدا برام اورد واز زجر دادن وبی آبرو کردنم ومریضی من21 ساله که10 ساله منو زجر میده اعلام میکنم که از خدا متنفرم واو را عامل بدبختی هایم میدانم او مرا اذیت میکند واز زجر کشیدن وصدا کردن والتماس کردنم لذت میبرد من از اسلام بیزارم وبه خدا بخاطر دیوانه کردنم تبریک میگویم وخدا لذت ببر و....حیف من که6سال عبادتش کردم .....چه کنم زورم بخدا وقدرتش نمیرسم

برادر و دوست گرامی
ما هیچ گاه نسبت به پاسخ سوالات شما بی اعتنایی نکرده ایم و تاخیر معمول در پاسخ ها به علت تراکم سوالات است. در پاسخ به مطالب شما، متواضعانه آنچه می دانسیم به قصد کمک و یاری شما عرض کرده ایم و به نظر می رسد که شما باید از طریق پزشکی و مشاورهء روانشناختی به دنبال بهبود حال خود باشید و با پرسش و پاسخ درست نمی شود. البته شما می توانید با پزشکان جدید و قوی تری مشکل خود را در میان بگذارید ؛ زیرا گاهی پزشک جدید ممکن است تشخیص بهتر یا داروی بهتری را تجویز نماید و حال شما بهتر شود . برای بهتر شدن وضعتان حتما باید از یک مشاور روانشناس قوی هم کمک بگیرید.
به هر حال ، ما نگاه بدی به شما نداریم و شما را فرد خوبی می دانیم و سلامتی شما هم آرزوی قلبی ماست . در خواست ما از شما این است که برای ما ایمیل نفرستید ؛ زیرا هم وقت خودتان تلف می شود و هم ما آنچه می دانستیم عرض کرده ایم و چیز جدیدی برای گفتن نداریم. اگر خواهش ما را نپذیرفتید و دوباره به همین نام یا نام دیگری ایمیل های جدیدی فرستادید ، منتظر جواب نباشید و پیشاپیش از شما عذر خواهی می کنیم. توصیهء نهایی ما به شما این است که اقدام پزشکی و روانشناختی بفرمایید. در ذیل ، دو پاسخ اخیر را که تقدیم شما کرده بودیم مجددا تقدیم می نماییم:
پاسخ ایمیل 14-10-90
===================
از این که قابل دانستی و با صمیمیت و صداقت اسم اصلی خود و سرگذشتت را برای من نوشتی خیلی خوشحال و متشکرم و امیدوارم که بتوانم پاسخگوی این اعتماد و دوستی شما باشم.
دنیا ، به تعبیر آقا و سرورمان حضرت علی(ع) جایگاهی است که بلاها و مشکلات در لابلای آن قرار دارد و محلی برای ابتلا و آزمایش ماست و البته آزمایش هم برای قوی شدن و ارتقاء ماست و الا خدا که عالم به هر چیز است نیاز ندارد که ما را آزمایش کند تا بفهمد ما چکاره ایم. در این دنیا همگی آزمایش می شوند چه در خوشی ها و چه در ناخوشی ها و البته همان طور که در ایمیل قبلی ات عرض شد ، دوستان خدا در این دنیا کمتر خوشی دارند و بیشتر با مشکلات و بلا ها دست و پنجه نرم می کنند و خدا همچون "لیلی" که ظرف مجنون را از بین ظرف ها شکست، ظرف دوستانش را می شکند و ما هم باید مثل "مجنون" (وقتی که به او گفتند: بابا دیگر این قدر لیلی لیلی نکن ؛ دیدی چطور به تو بی احترامی کرد و ظرفت را بر زمین زد و شکست! ) بگوییم :
اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی
مجنون در عین حال که مجنون و سرگشتهء لیلی بود. ولی عاقل و دانا و نکته سنج بود و لذا گفت اگر لیلی مرا دوست نداشت خوب اعتنایی به من و ظرف من نداشت. اما همین که از میان همهء ظرف ها تنها ظرف مرا شکست، این نشانهء توجه او به من است هر چند ظاهرا مهربانانه به نظر نمی رسد.
محمد عزیز؛ ماجرای زندگی تو و مشکلاتی که داشته ای ، همان ماجرای شکسته شدن ظرف مجنون و بی توجهی کردن ظاهری لیلی به اوست. البته این در صورتی است که ما بخواهیم مساله را از زاویهء ربوبیت الهی ببینیم که یک روی سکه است. ولی زاویهء دیگر مساله و روی دیگر سکه که جنبهء بشری دارد چیز دیگری است و ناشی از تخلف و نفهمی و بی شعوری چند نفر بدبخت است که باید منتظر عذاب الهی در این دنیا و در آخرت باشند.
مطلب دیگری که باید توجه داشته باشی این است که ما در چنین وقایع و اتفاقات و مشکلاتی تصور می کنیم که خسارتی جبران ناپذیر رخ داده و به همین دلیل دچار فشار های عصبی می شویم و این درست نیست ؛ زیرا اگر چه چنین اتفاقاتی بسیار تلخ و ناراحت کننده اند و تا مدت ها در خاطرهء ما باقی می مانند تا آهسته آهسته محو شوند، اما این امر به معنای جبران ناپذیری نیست و بلکه همان گونه که گفته شد، در یک نگاه عمومی و عرفی، این مساله امری منفی و شر تلقی می شود. ولی در نگاه دینی، امری خیر و با اثرات سازندهء روحی و معنوی دیده می شود و البته لازمهء این امر، برخوردی عمیق و خردمندانه با مساله است که عموم مردم از درک و فهم آن عاجز هستند و تا حدودی هم باید حق به آنها داد؛ چرا که ما آدم ها به دلیل آن که جهان بسیار وسیع و زیبا و سرشار از شادی ها و لذات گوناگون اهدایی خداوند را ندیده ایم، خوش بختی و بدبختی را در اتفاقاتی که در این دنیا رخ می دهد می بینیم در حالی که این درست نیست و این دنیا در قبال جهان آخرت، مثل پر کاهی بر اقیانوس است و بلکه بسیار کمتر از این.
ماجرای ما آدم ها ، ماجرای جنین در شکم مادر است که از خون تغذیه می کند و در یک جای تنگ و تاریک و بسته و بی رنگی زندگی می کند و انس به آن گرفته و آن را خیلی عالی می داند و حاضر نیست از آنجا خارج شود و لذا با فشار رحم مادر و به زور وارد این جهان باز و رنگارنگ و با جلوه های زیبا می شود و پس از این به خود می گوید عجب جایی بودم و جا خوش کرده بودم! و اگر به او بگویند:" آیا بر می گردی با آنجا؟" می خندد و می گوید:" مگر دیوانه شدم که برگردم؟"
این دنیا با همهء رنگارنگی ها و جلوه های زیبای آن ، درست مثل همان جنین است در مقایسه با جهان مادی و وقتی ما به دنیای دیگر برویم یا به عنایت خدا در اثر خودسازی و معنویت در همین دنیا چشم دلمان باز شود و دنیای دیگر را مشاهده کنیم ( چنان که بسیاری دیده اند و شاید شما هم به خواست خدا یکی از همان افراد بشوید) دلمان از همین دنیای زیبا و رنگارنگ زده می شود و می گوییم:" عجب جایی بودیم ما و چرا زود تر به اینجا نیامدیم؟!"
این مطلب را خدای مهربان در آیات گوناگون قرآن کریم بیان فرموده و در روایات اهل بیت (ع) تشریح شده است که اگر مایل بودید به تفصیل در تماس بعدی برای شما عرض خواهیم کرد؛ اما اشاره به یک مورد از آیات مذکور مفید بوده و سبب نورانیت دل و جان ما می گردد. در سورهء مبارکهء فجر که متعلق به وجود نازنین حضرت امام حسین(ع) است(انسانی الهی که خود ایشان و خانواده و فرزندان بی گناه ایشان مورد هجوم انسان هایی پست و فاسد قرار گرفتند و ایشان را پس از جراحت های فراوان و تشنگی زیاد مثل گوسفند سربریدند و خانواده و فرزندان ایشان را با اهانت و آزار و اذیت ، در بیابان و کوی و برزن به اسارت بردند و بر سر آنان هلهله و شادی سر می دادند و ... ) و سرشار از معارف ناب و انسان شناسی و جهان شناسی می باشد ( که حتما به معنای آن مراجعه داشته باشی)می فرماید وقتی که قیامت بر پا می شود، انسان متوجه و متذکر مطلبی می شود که البته خیلی دیر است و آن این که می گوید : "ای کاش برای زندگی خود کارهای خیر و نیکی هایی می فرستادم!" ؛" و جی یومئذ بجهنم یومئذ یتذکر الانسان و انی له الذکری یقول یا لیتنی قدمت لحیاتی "(1)
این آیه به روشنی اشاره دارد که اصل زندگی ، زندگی در جهان دیگر است نه زندگی در این چهان مادی و آکنده از مشکلات و گرفتاری ها. اگر چنین نگاهی در ما پیدا شد (که در آیات و روایات بسیاری بیان شده است) دیگر خیلی وابسته به دنیا نیستیم و بلاها و مشکلاتش را هم خیلی جدی نمی گیریم و اساسا حال و هوای دیگری پیدا می کنیم و یک آدم دیگری می شویم و آهسته آهسته با عالم غیب هم
سر و کار پیدا می کنیم.
این که نوشته بودی : "چکار کنم که آن ماجرا و مشکلات زندگی را فراموش کنم؟"، جواب اساسی اش همین است که باید به سه چیز توجه داشته باشی: اول این که این دنیا خیلی ناچیز است و خیلی نباید برای آن ارزش قائل شد و باید برای عرصهء اصلی زندگی خود که جهان دیگر است کاری بکنیم تا بعدا مثل اکثریت آدم ها دچار افسوس و حسرت و عذاب نشویم. نکتهء دوم آن است که آن چه برای ما رخ می دهد در عین حال که ممکن است ناراحت کننده و زجر آور باشد، خیری در آن برای ما نهفته است تا ما را به سعادت و بزرگی روحی و معنوی برساند و بالاخره مطلب سوم این که شما اکنون در شرایط ویژهء معنوی قرار دارید و به دلیل فشار زیادی که بر شما آمده ، "حب دنیا" که طبق روایات، ریشه و اساس گناهان و عامل بدبختی و انحراف است ، در شما تا حد زیادی از بین رفته و شما اکنون آمادهء تقرب به خداوند متعال و اولیاء الهی و حضرت ولی عصر(س) می باشی که فرصتی ویژه و استثنایی در معنویت و عرفان است و شما به خواست خدا می توانی راهی را که دیگران در زمان طولانی طی کنند، در زمانی بسیار کوتاه تر طی نمایی.
اگر اجازه بفرمایی سوالات دیگری را که مطرح نموده ای( در بارهء حق الناس و جبران اشتباهاتی که صورت گرفته) در ایمیل دیگری که در این رابطه فرستاده ای به زودی (در یکی دو روز آینده) جواب بدهم. التماس دعای خیر دارم ( زیرا خداوند فرموده من پیش قلب های شکسته هستم؛ انا عند المنکسره قلوبهم ). یا علی
پی نوشت:
1.سورهء فجر(89) ، آیهء 23 و 24 .
===================================================================================
پاسخ ایمیل 19-10-90

در بارهء سوالات دیگر شما، به نکات ذیل عنایت بفرمایید:
1.دکتر ها گفته اند بیماری ام دو قطبی شدیده
شما داروهای پزشکان محترم را که جهت مداوا به شما داده اند در هیچ شرایطی بدون نظر پزشکتان قطع نکنید یا آن را حتی کاهش ندهید؛ زیرا برای شما لازم و مفید است. اما از این حرف که گفته اند هم نگران نباشید؛ چرا که اولا گاهی تشخیص ها متفاوت است و ممکن است پزشک دیگری چیز دیگری بگوید و ثانیا وقتی که شما تعارض ها و نگرانی های درونی خود را از طریق بالا بردن شناخت و نگاهتان به قضایا و نیز ارتباط و انس با خدای متعال کاهش دادید ، این حالت نیز قطعا کاهش می یابد و اوضاع شما خیلی بهتر و آرام تر می گردد.
2.اشتباهاتی که انجام داده اید در بارهء دیگران و حق الناس است ؛ چه مربوط به مزاحمت های تلفنی و چه مربوط به آهنگ ها و کلیپ های نامناسب و چه مربوط به محل کارتان، در صورتی که می شناسید و امکان اصلاح وجود دارد و مفسده و مشکلی ایجاد نمی کند، اقدام نمایید. ولی اگر چنین نیست، وظیفهء شما این است که علاوه بر استغفار و طلب بخشش برای خود از خدای مهربان، برای آنها هم طلب رحمت و مغفرت و خیر از درگاه الهی بنمایید. خداوند قادر و متعال ، " مبدل السیئات بالحسنات" است. یعنی بدی ها و خطاهای بندگان تائبش را تبدیل به خوبی و حسنه و خیر می نماید و می تواند همان اشتباهاتی که شما کرده اید را به نحوی سبب خیر و هدایت آنها قرار دهد. البته در صورتی که اقدامی در جهت اصلاح بدون مفسدهء آن موارد برایتان ممکن نباشد و فرد اشتباه کار، صادقانه از کارهای اشتباه خود برگشته و برای خود و آنان طلب مغفرت و خیر بنمایید که شما هم بحمدالله چنین هستید.
به دعای روز دوشنبه و نیز دعای بعد از دعای ابو حمزهء ثمالی که در کتاب شریف مفاتیح الجنان مراجعه نمایید و معنای این دعاها را بخوانید ؛ زیرا در پایان این دعاها امام معصوم (ع)از خدای مهربان درخواست می کند که حقوقی از مردم را که امکان ادای آنها از طرف ما نیست برایمان حل نماید.
3.برای جبران فشار های که مادرتان متحمل شده باید دو نکته را بدانید و به دو نکته هم عمل کنید:
اول آن که بدانی این فشار ها برای ایشان هم واجد خیری پنهان بوده و اگر چنین امری رخ نمی داد شاید ایشان به مشکلات بسیار بد تری گرفتار می شدند.
دوم این که در ایمیل های قبلی گفته بودید که ایشان بیش از حد شما را در مسائل دینی می تر سانده و همین سبب ترس و نگرانی های شما شده و این ها نیز به نوبهء خود سبب اتفاقات و مشکلات بعدی شده؛ بنابر این ، خود ایشان هم در این قضایا سهیم بوده و فشار های وارده بر ایشان هم بخشی مربوط به رفتار و عملکرد خودش بوده است.
سوم آن که بهترین خدمت و جبران و آرامش بخش ترین کار در حق ایشان این است که شما روی آرامش و معنویت خود کار کنید و این امر سبب آرامش ایشان می شود.
و بالاخره چهارمین مورد آن است که شما به ایشان خدمت کرده و با مهربانی برخورد کنید و خواسته های او را در حد توان خود بر آورده کنید. اگر شما چنین کنید، باقی مساله را خداوند متعال کمک می کند و انشالله در آیندهء نزدیک به ما خبر موفقیت و آرامش خود و مادر گرامی تان را خواهید داد.
موفق باشید و التماس دعا. منتظر تماس های بعدی شما هستیم.