پرسش شب اول قبر و بررسی اعمال افراد عقب مانده ی ذهنی چگونه است ؟ و در قیامت چگونه مورد ارزیابی قرار می گیرند؟
در آخرت دارای چه جایگاهی هستند؟
علت خلقت این افراد چیست؟

پاسخ در چند محور بیان می شود:
الف) در ابتدا باید اشاره شود که این سؤال اختصاص به افراد عقب مانده ذهنی نداشته، بلکه شامل همه افرادی می شود که به دلایلی تا زمان مرگ قابلیت تشخیص و درک به معنای درست آن را پیدا نمی کنند، مانند معلولان ذهنی، دیوانگان یا حتی بچه هایی که در شکم مادر سقط می شوند، و ... .
در خصوص این افراد و این که سرنوشت این ها در قیامت چگونه است و چگونه و به چه قاعده ای برای آن ها جایگاه و مقام آخرتی تعیین می گردد، از دیرباز بحث های گوناگونی در بین اندیشمندان وجود داشته و در کتاب های اعتقادی به آن ها پرداخته شده است .
از نظر عقل و نقل، این گونه افراد چون از ادراک متناسب و قابل قبول که شرط هر تکلیف و مسئولیتی است، بی بهره اند، در دنیا هم تکلیفی بر عهده آنان نیست. در نتیجه، گناهی برای آنان ثبت نمی‏شود و عقوبت و مجازات هم نمی‏شوند و بر همین اساس سوال و جواب قبر و مانند آن در خصوص ایشان بی معناست .
اما در مورد جایگاه اخرویشان نظرات گوناگونی ارائه شده از جمله آنکه اگر از خانواده‏ای مسلمان باشند، به دنبال پدر و مادر خویش - شاید به عنوان پاداش و مایه خوشحالی ایشان - به بهشت خواهند رفت. اما اگر وابسته به کفار و ظالمان باشند، به واسطه قصور ادراکی خود، در قیامت عذاب نخواهند شد؛
در برخی منابع آمده است: "علم آن را به خدا واگذارید"؛ یعنی درباره آن سؤال نکنید؛ خدا بهتر می‏داند با آن ها چه کند. (1)
در برخی روایات در باره اطفال شیعیان آمده است که در عالم برزخ فاطمه زهرا (س) آنان را تربیت می‏کند. (2) ذکر شده که حکم دیوانگان، مانند اطفال است. (3) البته در پاره ای از روایات نیز ذکر شده که این افراد به شکل خاصی در قیامت مورد آزمون قرار می گیرند تا وضع تسلیم یا متمرد بودن آن ها در برابر تکالیف الهی معین باشد. بعید نیست متناسب با وضع آخرت و میزان ادراکات آن ها در آن جهان آزمونی از ایشان گرفته شود.
در حدیثی زراره از امام باقر (ع)نقل می‌کند: «وقتی قیامت می‌شود، خداوند با پنج دسته بحث می‌کند:
طفل کسی که در دوران فترت بمیرد؛ کسی که در زمان پیامبر ابله باشد (سبک عقل)؛ دیوانه­ای که عقل نداشته باشد و بالأخره کر و لال.
همه آن ها بر خدا اعتراض و یا عرض می‌کنند: تقصیری نداشتیم. اگر حجت ‌داشتیم، اطاعت می‌کردیم. خداوند فرشته­ای را می‌فرستد و آتشی آماده می‌کند. سپس به آن پنج گروه می‌گوید: خداوند به شما امر فرموده است داخل آتش شوید. هر کدام از آن ها پذیرفتند و داخل آتش شدند. خداوند آتش را بر آن‌ها سرد و خنک می‌کند و از سوختن نجات شان می‌دهد؛ ولی عده ای که نپذیرفتند، به سوی آتش جهنّم سوق داده می‌شوند». (4)
اما در مورد فلسفه خلقت این افراد باید گفت :
اولا : خلقت این افراد تفاوتی با خلقت دیگر انسان ها ندارد و لازمه ساختار علی و معلولی عالم است و حکمت اقتضا می کند که خداوند این ساختار را بر هم نزند ؛ در واقع اگر چه خداوند متعال نظام احسن عالم را به گونه ای تدوین نموده و قوانین زندگی را طوری منطبق بر آن ترسیم نموده است که در صورتی که انسان بر اساس آن عمل نماید چنین نواقصی ایجاد نمی گردد لکن اقتضاء تکامل و رشد انسان در این است که اگر علت شکل گیری فرزندی عقب مانده فراهم شد ، این امر به معلول خود منتهی شود و خداوند مانع این امر نگردد .
لذا در موارد بسیرای فرزندان سالم و بی نقص متولد می شوند و در موارد معدودی نیز با سوء انتخاب و رفتار اشتباه آگاهانه یا ناآگاهانه برخی از والدین، زمینه بسیاری از این نواقص ایجاد می گردد که نمی توان مستقیما آنها را به خداوند نسبت داد و گفت خدا می خواست این فرزند معلول به دنیا بیاید ، بلکه خداوند زمینه سالم متولد شدن این فرزند را فراهم نمود اما با ناآگاهی یا اشتباه والدین یا هر فرد دخیل دیگر این فرزند به شکل معلول متولد گشت .
ثانیا : اگر چه افراد معلول متناسب با معلولیتی که دارند از بهره مندی از بخشی از نعمتهای الهی محروم می گردند و یا بخشی از ابزارهای ادراکی خود را از دست می دهند. ولی این به معنای محرومیت از معرفت خداوند و سایر حقایق عالم نمی باشد. زیرا خداوند متعال ابزارهای معرفتی فراوانی نظیر عقل و درک باطنی و فطری و همچنین ادراکات ظاهری از راه حواس مختلف ظاهري به افراد عطا نموده است که اگر چه برخي از افراد از بخشي از اين توانمندي ها محروم شوند. ولي كمتر اتفاق مي افتد كه فردي از تمام اين ادراكات محروم گردد.و لذا اگر چه برخي همين افراد معلول در نظر ما درك و معرفتي ندارند. لكن در سايه بهره بردن از همان ظرفيت هاي باقيمانده حقيقتا به معرفتي به مراتب بالاتر از بسياري از افراد به ظاهر سالم مي رسند.
ثالثا : در نگاه دینی شرايط و توانمندي و سلامت افراد در دنيا حقيقتا ملاك سعادت و خوشبختي نهائي آنها نمي باشد. زيرا بايد جايگاه افراد را در دنيا و آخرت در مجموع مقايسه نمود،افرادي كه در دنيا از امكانات و توانمندي هاي كمتري و برخوردارند متناسب با همين محروميت ها از تكليف و حسابرسي آسانتري برخوردار خواهند شد(5)و همچنين كساني كه به خاطر تحمل اين ناتواني ها و يا حتي تحمل نگاه حقارت آميز ديگران به خود و ... زحمتها و گرفتاري هاي بيشتري را متحمل مي گردند ،متناسب با تلاش بيشتر خود نتيجه بيشتري دريافت خواهند كرد(6) و لذا اين كمبود ها و نقص ها اگر هم منجر به ضعف معرفت و كاهش لذت آنها از معرفت حق منجر گردد در نهايت جبران خواهد، گشت..

پی‏ نوشت‏ ها:
1. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، نشر دار الکتب لاسلامیه، تهران، 1380 ق، ج 3، ص 248.
2. همان، ج 5، ص 289 و ج 6، ص 229؛ علی بن ابراهیم قمی تفسیر قمی، نشر دار الکتاب، قم، 1387ش، ج 2، ص 332.
3. کافی، ج 3، ص 248.
4. رعد (13)، آیه 17.
5. بقره(2) آيه 286.
6.نجم(53) آيه 39.