سؤال43: چرا وقتی فرزند پیامبر به نام ابراهیم فوت کرد، آن حضرت به سر و صورت نزد؟

این سؤال تکراری است و در سؤال یازدهم وارد شده و پاسخ آن گفته شد.

پاسخ سوال 11:

اصولاً باید بین گریه بر از دست رفتگان، که لازمۀ فطرت انسانی است، و چاک کردن گریبان و خراشیدن صورت، فرق گذاشت.
راه نخست را پیامبر و یاران اوست، آنگاه که ابراهیم فرزند او درگذشت، چنین فرمود: « چشم گریبان است و اشک ریزان، و قلب سوزان».(1)
در جنگ احد وقتی حمزه به شهادت رسید، صفیه دختر عبدالمطلب از راه رسید، و به دنبال پیامبر می-گشت وقتی آن حضرت را یافت، پیامبر بین او و انصار فاصله انداخت، و فرمود: او را به حال خود واگذارید:‌ صفیه نزد پیامبر و یا جنازۀ حمزه نشست و گریست. هرگاه صدای او به گریه بلند می شد صدای گریۀ پیامبر نیز بلند می شد و اگر او آهسته می گریست پیامبر هم آهسته گریه می کرد. فاطمه دختر رسول خدا نیز می گریست. و به فاطمه می فرمود: «هیچ کس مانند تو مصیبت نخواهد دید».(2)
حضرت زهرا پس از رحلت رسول خدا می گریست و میفرمود: ای پدر! تو به پروردگارت نزدیک شدی و دعوتش را اجابت نمودی، و اینک بهشت برین جایگاه توست.(3)
در تاریخ مسلمانان، گریه بر گذشتگان و نزدیکان در میان صحابه و تابعان، فزونتر از آن است که ما در اینجا منعکس کنیم حتی گریه های شیخین (ابوبکر و عمر) در موارد زیادی در هنگام درگذشت دوستانشان در تاریخ ضبط شده است.(4)
عایشه میگوید:‌ پس از آن که رسول خدا قبض روح شد سر او را بر بالش نهادم، برخاستم با زنان دیگر بر سر و صورت زدم.(5)
نه تنها سوگواری برای عزیزان که از فطرت انسان سرچشمه میگیرد، مطلوب و خواستنی است، حتی تاریخ میگوید:‌در جنگ احد، زنان انصار بر کشتگان خویش سوگواری میکردند، ناگاه پیامبر به خاطرش آمد که عمویش حمزه که شربت شهادت نوشیده است، سوگواری ندارد، از زنان انصار دعوت کرد بنشینند و همچنان که بر نزدیکان خود اشک عاطفه میریزند بر او نیز گریه کنند.(6)
وقتی پیامبر بر مرگ یکی از دختران خود میگریست عباده بن صامت از علت این گریه سؤال کرد. حضرت پاسخ دادند:‌ گریه، رحمتی است خداوند در نهاد فرزندان آدم قرار داده است و خداوند فقط بر بندگان عطوف خود، رحم خواهد کرد.(7)
ولی در درگذشت شخصیتهای اسلامی و رهبران دینی حساب دیگری دارند. سوگواری در ایّام درگذشت آنان، نه تنها به معنی بیصبری شخصی نیست، بلکه به معنی نوعی حمایت از آنان و دعوت به راه آنان است.
آنان جهادگران واقعی اسلام بودند که هرگز با ظالمان اموی و عباسی نساختند و شربت شهادت نوشیدند. راهپیمایی و به اصطلاح مردم، هیئتهای عزاداری، برای احیای مکتب آنهاست، و هر نوع سینه زنی و نوحه سرایی، همه و همه به منظور زنده کردن راه و رسم آنهاست که بار دیگر امت اسلامی در دام منافقان ستمگر نیفتند که «مرگ سرخ به از زندگی ننگین است».
نتیجه گیری
1. از این بیان نتیجه میگیریم که سوگواری و گریه کردن و اشک ریختن در فراق عزیزان، یک رحمت الهی است و حاکی از کمال انسانی است که در مقابل سنگدلی که از هیچ یک اثر نمیپذیرد و هر کسی رحم نمیکند.
2. راهپیمایی و عزاداری و نوحه سرای دسته جمعی برای احیای مکتب، امری مطلوب است و نه تنها مورد نهی نیست بلکه مورد ستایش است.
3. نوحه سرایی ها و راهپیمایی های شیعه در تاسوعا و عاشورا و در ایام دیگر جنبۀ سیاسی داشته و هدف این است که بنی امیه را محکوم کنند و کلیۀ کسانی که لب فرو بسته و مؤید آنها گشته اند را از خود طرد نمایند و تا مظلومیت اهل بیت و ستمگری امویها، زنده نگاه دارند.
4. مخالفان عزاداری از آن می ترسند که مظلومیت اهل بیت و ستمگری امویها بار دیگر مطرح گردد.
مخالفان این گروه به خاطر ترس از این راهپیمایی های مؤثر به دنبال مستمسک هایی هستند که شیعه را از این کار باز بدارند، روایاتی را مطرح میکنند که ما نیز منکر آنها نیستیم، ولی هدف آنها سرپوش نهادن بر اعمال بنی امیه و منزوی ساختن خاندان رسالت است.
اگر در این عزاداریها، کاری برخلاف دستور الهی صورت بگیرد، هیچ عالمی آن را تجویز نمی کند، و حساب مکتب را باید از کار برخی از افراطیها جدا کرد.
پینوشتها:
1. مجمع الزوائد، ج3، ص8.
2 . امتاع االاسماع، مقریزی، ص154.
3. صحیح بخاری، باب مرض النبی و وفاته، مسند أبی داود: 2/197، سنن نسائی: 4/13؛ مستدرک حاکم: 3/163؛ تاریخ الخطیب: 3/262.
4. به کتاب مرزهای توحید و شرک، ص 195-201 مراجعه فرمایید.
5. تاریخ طبری، ج2، ص441.
6. مجمع الزوائد:‌ج6، ص120. این رویداد گویا پیش از سوگواری «صفیه» برای حمزه بوده است.
7. سنن ابی داود: 2/58؛ سنن ابن ماجه : 1/481