با سلام
اخیرا با پرسش هایی مواجه شدم که نتوانسته‌ام به شخصی که از من سوال پرسیده جواب کاملی بدهم و او را قانع کنم... لطفا در این امر به من کمک کنید
1- میگویند چرا خداوند درجایی فرموده لا اکراه فی الدین و در جایی دیگر به پیامبر دستور کشتن کفار و کسانی که به دین نمیگرایند داده است؟! این سوره ها و آیات را مثال زده اند: سوره بقره آیه 256- سوره توبه آیه 29- سوره انفال آیه 39- سوره احزاب آیه 61
سوال دوم : میگویند چرا خداوند در سوره های مکی که آن زمان پیامبر(ص) زیاد قدرت نداشت دستور به جنگ نداده ولی در سوره های مدنی که پیامبر (ص) قدرتمند بودند به جنگ با کفار دستور داده است؟
با تشکر
لطفا پاسخ رو درحد امکان سریعتر بدهید، ممنون از لطف شما

پرسش: اجباری نبودن دین
شرح : با سلام اخیرا با پرسش هایی مواجه شدم که نتوانسته‌ام به شخصی که از من سوال پرسیده جواب کاملی بدهم و او را قانع کنم... لطفا در این امر به من کمک کنید 1- می گویند چرا خداوند درجایی فرموده لا اکراه فی الدین و در جایی دیگر به پیامبر دستور کشتن کفار و کسانی که به دین نمی گرایند داده است؟! این سوره ها و آیات را مثال زده اند: سوره بقره آیه 256- سوره توبه آیه 29- سوره انفال آیه 39- سوره احزاب آیه 61
پاسخ:
در این که در پذیرش دین اجباری نیست جای تردید نیست. قرآن کریم فرمود: «لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغی؛ در دین هیچ اجباری نیست، و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است.»(1) بنابر این جنگ و یا جزیه گرفتن از کفار که در آیه 29 سوره توبه آمده و یا مسله جهاد که در آیات دیگر ذکر شده برای تحمیل دین و وادار کردن آنها به پذیرش اسلام نبوده است. شاهد این سخن آن است که در تاریخ اسلام دیده می شود مسلمانان هنگامی که شهرها را فتح می کردند پیروان مذاهب دیگر را همانند مسلمانان آزادی می دادند، حتى نویسنده کتاب «تمدن اسلام و عرب» که یک مسیحی است نوشته است:
رفتار مسلمانان با جمعیت های دیگر به قدری ملایم بود که رؤسای مذهبی آنان اجازه داشتند برای خود مجالس مذهبی تشکیل دهند.
در برخی تواریخ آمده: جمعی از مسیحیان که برای گزارش‌ها و تحقیقاتی خدمت پیامبر رسیده بودند مراسم نیایش مذهبی خود را آزادانه در مسجد پیامبر در مدینه انجام دادند. اما اگر مالیاتی اندکی به نام جزیه از آنان دریافت می شد برای تأمین امنیت و هزینة نیروهای حافظ امنیت بود، زیرا که جان و مال و ناموس آنها در پناه اسلام محفوظ بود و حتى مراسم عبادی خویش را آزادانه انجام می دادند.(2)
گفتنی است که اسلام در سه مورد به قدرت نظامی توسل جسته است:
1ـ در مورد محو آثار شرک و بت‌پرستی، زیرا از نظر اسلام بت‌پرستی دین و آیین نیست. بلکه انحراف، بیماری و خرافه است. هرگز نباید اجازه داد جمعی در یک مسیر غلط و خرافی پیش روند و به سقوط کشانده شوند. اسلام متوسل به زور شد و بتخانه‌ها را در هم کوبید.
2ـ در برابر کسانی که نقشة نابودی و حمله به مسلمانان را می‌کشند دستور جهاد دفاعی و توسل به قدرت نظامی داده شده است. شاید بیشتر جنگ‌های اسلامی در زمان پیامبر(ص) از همین قبیل باشد به عنوان نمونه جنگ احد، احزاب و حنین را می توان نام برد.
3ـ برای کسب آزادی در تبیلغ، زیرا هر آیینی حق دارد به طور آزاد به صورت منطقی خود را معرفی کند و اگر کسانی مانع از این کار شوند می تواند با توسل به زور این حق را به دست آورد.(3)
گفتنی است آنچه در باره جزیه در آیه 29 سوره توبه آمد. باید توجه داشت که جزیه مالیاتی است که هر کس در جامعه اسلامی زندگی می کند باید پرداخت نمایند، اما با عنوان های مختلف. مسلمان با عنوان زکات و خمس و غیر مسلمان با عنوان جزیه. پس فرقی از این جهت نیست.
پی‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آیه 256.
2. گوستالوبون تمدن اسلام وعرب نشر تهران 1378 ش ص231
3. ر، ک: تفسیر نمونه، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1379ش.ج 2، ص 282.

پرسش: می گویند چرا خداوند در سوره های مکی که آن زمان پیامبر(ص) زیاد قدرت نداشت دستور به جنگ نداده ولی در سوره های مدنی که پیامبر (ص) قدرتمند بودند به جنگ با کفار دستور داده است؟ با تشکر لطفا پاسخ رو درحد امکان سریعتر بدهید، ممنون از لطف شما
پاسخ:
قرآن در هیچ آیه و سوره ای - مکی یا مدنی - به جنگ ابتدایی دستور نداده است. جنگ ابزار زورگویان بی منطق و چپاولگر است که می خواهند حقوق مردم را چپاول کنند و آنان را به بردگی بگیرند.
طبیعی است که هر کس منطق و برهان و استدلال براي حرف و دعوتش داشته باشد و دعوتش مطابق با فطرت و خواست طبيعي انسان ها باشد، لزومي نمي بيند براي ترويج دعوتش به زور و شمشیر و تحمیل و سرکوب متوسل شود و توسل به زور و سرنیزه و تحمیل ، روش کسانی است که دعوتشان مطابق مبانی فطری و استدلالی نیست و برای انسان ها جاذبه ای ندارد.
اسلام دینی است مبتنی بر برهان و منطق و استدلال عقلی و مطابق با خواست طبیعی انسان ها و منادی آزادی و مساوات و کرامت انسانی می باشد و این مفاهیم آن قدر جاذبه دارد که برای دعوت به آنها نه تنها شمشیر لازم نیست. بلکه مخالفان برای جلوگیری از اقبال عموم به این دین، به شمشیر متوسل می شوند.
این نمرود و فرعون و مشرکان قریش هستند که وقتی اقبال عمومی مردم به ابراهیم و موسی و پیامبر اسلام را می بینند برای جلوگیری از این اقبال عمومی، به شمشیر و سرنیزه و سرکوب متوسل می شوند. ابراهیم و موسی و محمد صلوات الله علیهم اجمعین با دست خالی و مجهز به برهان و کتاب و کلام و منطق به دعوت مردم بر می خیزند و عموم مردم به سرعت جذب دعوت منطقی، برهانی، فطری و رحمانی آنان می شوند و مستکبران احساس خطر می کنند و برای جلوگیری از فراگیری این دعوت نجاتبخش از یوغ بندگی مستکبران و ظالمان،دست به شمشیر می برند و با چماق و سرنیزه بر سر مضلومان حق طلب می زنند تا آنان را از اجابت دعوت حیات بخش پیامبران منصرف کنند.
اما دفاع و در افتادن با ظالم متجاوز هم باید ممکن باشد و باید مدافعان عدّه و امکانات حداقلی داشته باشند و گر نه با اقدام برای دفاع، فقط مرگ و نابودی خود را سرعت می بخشند. طبیعی است که هر نهضت و دعوتی در ابتدای شروع که منافع ظالمان و قدرتمندان را به خطر می اندازد، با هجوم قهرآمیز آنان مواجه می شود. در این مرحله که معتقدان و باورمندان به نهضت بسیار اندک اند، چاره ای جز مقاوت و تحمل و پافشاری بر ایده خود نیست و با تحمل است که می توان دعوت را ادامه داد. اگر معدود باورمندان به دعوت و نهضت بخواهند در مقابل مخالفان قدرتمند بایستند، به سرعت قلع و قمع می شوند. دوران مکه دوران عسرت دعوت اسلام است و معدود باورمندان نهضت اگر در مقابل زورگویی های دشمنان قد علم می کردند، به سرعت کشته می شدند و در این دوران پیامبر به حکم خدا همان روش معقول تحمل و استقامت را پیش کشید و توصیه کرد تا بتواند باورمندان به دعوت را برای آینده حفظ کند و با انعکاس مظلومیت حق، فطرت های خفته را بیدار ساخته و جلب کند و با هجرت به مدینه و گسترش اسلام در خارج مکه و شکل گیری اولین حکومت، امکان دفاع پیش آمد و اینجا بود که خدا و پیامبر به مظلومان مؤمن اذن دفاع دادند.
اولین آیه ای که در باب جهاد نازل شده، آیه زیر است که بعد از سالیان مظلومیت و مقهوریت در مکه و در ابتدای هجرت به مدینه و برای دفع هجوم مشرکان نازل شده است:
اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر(1)
به کسانی که مظلومانه مورد قتل و ستم قرار گرفتند، اجازه دفاع داده شد و خدا بر یاری آنان توانا است.
مسلمانان در مکه مورد سرکوب شدید بودند فقط به خاطر این که دعوت رسول خدا را اجابت کرده و از شرک و بت پرستی و اطاعت طاغوت رخ برتافته بودند و هر روز جمعی از آنان سر و دست و پای شکسته و خونی به محضر رسول خدا رسیده و اجازه مقابله و دفاع می طلبیدند و بعد از هجرت به مدینه با نزول این آیه برای اولین بار اجازه دفاع داده شد.
مسلمانان از مکه فرار کرده و زن و فرزند و خانه و کاشانه خود را رها کرده و مشرکان بر بازماندگان آنها ظلم روا داشته و اموال آنان را غارت کرده و علاوه بر آن، زنده بودن آنان در غربت را هم نمی پذیرند و برای ریشه کن کردن اسلام و مسلمانان لشکر کشی کرده اند و اسلام به این مسلمانان اجازه می دهد از خود دفاع کنند و مهاجمان را بکشند.
بنا بر این در زمانی که حداقل قدرت برای دفاع وجود ندارد، باید تحمل و استقامت تا سر حد مرگ مظلومانه بر عقاید حق را پیش گرفت تا با این استقامت و پایداری و تحمل، نهال نوپا جان بگیرد و وقتی حداقل قدرت حاصل شد، آن گاه باید به دفاع برخاست و با قدرت از موجودیت خویش در مقابل متجاوزان ستمگر دفاع کرد.
دفاع از خود در مقابل ستمگران که محتاج حداقل قدرت است، افتخار آمیز و سربلندی آور است و عیب و عار و ننگ همیشه نثار قدرتمندانی است که با توسل به قدرت در صدد تحمیل فکر ، روش و سلطه خویش بر می آیند و اسلام در هیچ کدام این زمینه ها اجازه تحمیل و استفاده از زور و شمشیر را نداده است. جنگ اسلام فقط دفاعی و برای دفع تهاجم ستمگران یا نجات مسلمان و مظلومانی است که تحت سلطه و ستم قدرتمندان می باشند.
پی نوشت ها:
1.حج(22)آیه 39.