داستایوفسکی ، نویسنده نامدار روسی در واپسین سالهای سده نوزدهم رمان دو جلدی برادران کارامازوف را نوشت و در آن فصل مستقلی که عنوان "مفتش بزرگ" را بر پیشانی خود دارد، به تحلیل مداخله ارباب کلیسایی ارتدوکس روسیه در ایمان و معنویت مومنان به مسیحیت می پردازد.
در این فصل به خوبی و با قدرت پیشگویی هنری داستایوفسکی بنده نوازی و کوچک نوازی کلیسای ارتودکس را برای به زیر مهمیز در آوردن مومنان توصیف می کند.
او نمی دانست که در سالهای نوشتن آن رمان آیینی در ایران، ( ممالک محروسه ایران در آن زمان ) در حال شکل گیری است که در دهه های بعد تشکیلاتی ظاهرا مذهبی و معنوی اما به واقع مستبد و مرموز بر آن حاکم می شود و در عرض کمتر از پنج دهه ، یعنی از زمان صعود شوقی ربانی در آغاز دهه سی شمسی کار به جایی بکشد که بیت العدل در رضوان 130 بدیع – آوریل 1973 در مقدمه انگلیسی ترجمه کتاب اقدس نوشت : " هرگاه بیت العدل اعظم صلاح بداند به احیاء الهی قوانین اضافی که برای آنها (احبا) الزامی خواهد بود ، ابلاغ خواهد کرد و راهنمایی ها و قوانین الحاقی ضروریه فراهم خواهد شد..."( ترجمه متن انگلیسی )

حدود پنجاه سال است که تشکیلات بر حیات و ممات بهاییان تسلط دارد. از این باب همخوانی بسیاری بین تشکیلات حزب توده و بهایی وجود دارد . در رمان یک جلدی "نام ها و سایه ها" نوشته محمد اخوت که در پاییز 1382 به وسیله انتشارات آگه منتشر شده در صفحه 61 جملاتی از سیطره تشکیلات می نویسد که وصف حال بهاییان در چنبر تشکیلات نیز می تواند باشد : "رشته تحصیلی را البته خودش انتخاب کرد ، اما بقیه تصمیم ها به او ابلاغ شد، این که کجا منزل کند ، با چه انجمن ها و گروه هایی مراوده داشته باشد، در کدام تجمع ها شرکت کند، برای چه جایی تقاضای کار بنویسد و غیره و غیره. در آ« سی سال عملا ار گرفتاری انتخای و تصمیم معاف بود."
آیین بهایی می گوید:"ای دوست در روضه قلب جز گل عشق مکار" اکا اگر پسر یا دختری دل به عشق فرد غیر بهایی بسپرد، بر سر دوراهی طرد از تشکیلات و شرکت در ضیافت نوزده روزه با دی کندن از عشق قرار می گیرد. در این آیین شارع و مفسر آن دم از "باریک دار (درخت) و برگ یک شاخسار... " می زند اما تشکیلات مدعی حمایت از وحدت عالم انسانی افراد انسانی را به احبا، محبان و مبغضان تقسیم می کند و اگر کسی جرات انتقاد از تشکیلات و تصمیمات آنها را بخصوص در زمینه های سیاسی را به خود بدهد طرد خواهد شد. طرد روحانی بیش از طرد تشکیلاتی است و شخص طرد شده را تا حد یک جذامی واگیردار تنزیل می دهد و هیچ بهایی حق سلام و علیک هم با آن مطرود ندارد. این تشکیلات به نقل از شارع آیین، عبدالبهاء درباره "تحری حقیقت" (جستجوی حقیقت) از هر افقی طالع شود داد سخت می دهد، اما اگر دختر با پسری در شانزده سالگی، سن تسجیل به خواندن کتاب های غیر امری روی بیاورد تا آگاهانه دین گریزی کند، بلافاصله خادمان (روحانیان و کاهنان بدون ردا و عبا) به او هجوم می آوردند تا رمه از دست راعی (تشکیلات) دور نیفتد.
از حیات بهایی سخن می رانند اما اگر خانم عهدیه برای بیشتر فیلم های فارسی پیش از انقلاب آهنگ های مبتذل بخواند، باکی نیست زیرا به توصیه تشکیلات لوح احمد و اشعار امری هم می خواند. اما همین دو چهرگی برای منتقدان پذیرفته نیست و به قول یکی از ترانه های مبتذل عهدیه در یکی از همین فیلم ها "چشاشو در میارن"
از سیاست الله سخن می گویند و رفتن به سوی حکومت و از وحدت عالم انسانی و وحدت در تنوع و تصادها حرف می زنند، اما هر کجا که آمریکا به زور در می گشاید، تشکیلات نفوذ می کند.
نگارنده از تبری جستگان این تشکیلات است و در آستانه انقلاب اسلامی به یاد دارد که چگونه همین تشکیلات بهایی به ماندن شاه در قدرت، دل سپرده بود و جوانان را از پیوستن به خیزش علیه نظام شاهنشاهی بر حذر می داشت. در حالی که مدعی بود "بهاییان پیرو حکومت وقت هستند". یعنی اگر حکومتی با تشکیلات بهایی کنار بیاید، ما در سیاست (بخوانید مخالفت با وضع موجود) دخالت نمی کنیم و اگر با تشکیلات نقادانه برخورد شد، آن وقت "زمان برافراشتن پرچم مظلومیت است". پس تکلیف جوانانی که می خواهند زندگی و معنویت را تجربه کنند چه می شود؟ این تشکیلات است که حکم می کند کی عشق بورز، کی بخوان و چه بخوان و چه واکنشی به رخدادهای پیرامون خود نشان بده و انتخاب های مهم زندگی ات را به ما واگذار کن.

تشکیلاتی که برای شش میلیارد انسان روی زمین تصمیم می گیرد نمی تواند مخالفت چند منتقد را تحمل کند و به طرد روحانی متوسل می شوند و تفرقه می آفرینند.

پس چه شد آن شعارها که "اگر دین سبب عداوت و تفرقه شود، بی دینی بهتر". آیینی که توصیه می کند"پیروان ادیان مختلف با روح و ریحان با هم معاشرت نمایند"، هنوز جهانی نشده و قلدری را بر افراد منتقد شروع می کند. اگر ازدواج با غیر بهایی طرد تشکیلاتی پادافره داده می شود، پس چگونه این تشکیلات می خواهد وحدت عالم انسانی را تحقق بخشد. آنچه که تشکیلات بهایی "عالم انسانی" می نامد در واقع "تشکیلات جهانی بهایی" است و گرنه شش میلیون بهایی در جهان نمی توانند همه تجارب دینی و معنوی شش میلیارد انسان را به نفع خود مصادره نمایند. وانگهی همین شش میلیون نیز در ساز و کار پیچیده ای حق تفکر خود برای تحری حقیقت را رسما به بیت العدل در حیفا، واقع در اسرائیل تفویض کرده اند. درست همان طور که مفتش بزرگ در برادران کارامازوف ایمان مسیحیان در روسیه را به نفع تشکیلات کلیسای ارتودوکس مصادره کرده بود.

تشکیلات بهایی این آیین را جهانی نکرده بلکه با قدرت های سلطه گر جهانی همسو کرده است.

امضاء محفوظ
یک تبری جسته از تشکیلات بهایی در پیش از انقلاب اسلامی

برگرفته از سایت رهپیان وصال