مگر نه اینکه در ان زمان به دلیل نبود بهداشت و حمام های امروزی غسل را با این اداب واجب کردند اما امروزه با وجود دوش ،وان،.... ضرورت شستن به این ترتیب چیست؟

پرسشگر گرامي با سلامو سپاس از ارتباطتان با مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني
در پاسخ به سئوال حضرتعالی باید عرض کنیم که:
اوّلاً: برای ما معلوم نیست که منظور اصلی از غسل پاکیزه شدن باشد.
ثانیاً: اگر مقصود از غسل یا وضو پاکیزه شدن باشد، باز رعایت نظم و ترتیب خوب است.
این گونه امور چون تعبدی است. رعایت ترتیب دلیل دارد و روایات آن در کتاب‌های فقهی و روایی آمده است.
برای توضیح بیشتر در مورد فلسفه احکام دین اسلام و از جمله فلسفه غسل و وضو، توجه شما را به مطالب ذیل جلب می‌کنیم:
بسیار می‌پرسند: چرا لازم است نماز بخوانیم؟ چرا باید برای نماز وضو بگیریم؟ چرا در اسلام استفاده از ظروف طلا و نقره حرام است؟ چرا دفن کردن میت لازم است؟ چرا خوردن گوشت مردار جائز نیست؟ چرا نماز صبح دو
رکعت است؟ و از این قبیل پرسش ها.
برای این که پاسخ تمام سؤالات فوق و از این دست سؤال‌ها و چراها روشن شود، بهتر است یک اصل اساسی و قاعدة کلّی دربارة ‌فلسفة احکام بیان شود تا در همة موارد قانع کننده باشد. وقتی که به زندگی روزانة‌خود می­نگریم، می­بینیم هنگامی که مثلاً بیمار می‌شویم و به پزشک مراجعه می‌کنیم، پزشک نسخه­ای که در آن چند دارو نوشته شده، برای ما تجویز می‌کند و دستور می‌دهد که هر روز و هر چند ساعت فلان دارو را مصرف کنید و از خوردن فلان و فلان غذا پرهیز نمایید.
بدون این که از خصوصیات داروها سؤال بکنیم، دستورهای او را عمل می‌کنیم، چون به دانش و تخصّص او در رشتة طب معتقدیم و می‌دانیم جز درمان و بهبود ما منظور دیگری ندارد. این مثال و نظائر آن روشن می‌کند که اگر انسان به علم و دانش کسی ایمان داشته باشد و او را متخصص بداند، نیز بداند نظر بدی در کار نیست، قطعاً دستورهای وی را بدون چون و چرا عمل می‌کند. حال اگر در مورد آن شخص اعتقاد قطعی و یقینی داشته باشد که مرتکب خطا و اشتباه نمی‌شود و در حرفه خود متخصص­ترین است. مطمئنا این حالت در او بسیار قوی تر است.
احکام و مقررات دینی هم نسخه­هایی است که پیامبران الهی و پیشوایان دین از طرف خدا برای بشر آورده­اند تا سعادت و خوشبختی آنان را از هر جهت تأمین نمایند. بدیهی است وقتی اعتقاد داشته باشیم که این احکام از علم بی پایان الهی سرچشمه گرفته و به حکمت و لطف و مهربانی خدا نیز ایمان داشته باشیم، هم چنین بدانیم پیامبران در تبلیغ و رساندن پیام­های الهی گرفتار خطا و لغزش و اشتباه نمی­شوند، یعنی به معصوم بودن آنان معتقد باشیم، در این صورت با کمال جدیت و بدون هیچ اضطراب، در عمل کردن به دستورهای دینی می‌کوشیم و احتیاج و نیازی نمی‌بینیم از خصوصیات فلسفة احکام و مقرّراتی که قرار داده شده، سؤال نماییم، زیرا می‌دانیم خدا دانشی بی پایان دارد و هر چه مقرّر کرده، به خیر و صلاح ما بوده است. و انبیای الهی نیز در بیان احکام اشتباهی نکرده­اند.
اگر کسی در وجود خدا، یا در دانش و حکمت او، یا در حقانیت انبیا و معصوم بودن آنان تردید داشته باشد، لازم است قبل از این سؤال، در اصل اعتقاد به خدا و صفات او و دربارة‌ حقانیت انبیا و صفات آنان بحث و تحقیق کند.
بنابراین کسانی که پایة توحید خود را محکم ساخته­اند و طبق دلیل­های قطعی عقیده دارند که قانون گذار اسلام (خدا) بی نیاز مطلق و دارای علم و حکمت بی پایان است، تردیدی نخواهند داشت که تمام احکام و مقررات و دستورهای اسلامی که پیامبر از طرف خدا آورده است، دارای مصالح و فوایدی می‌باشد. چنین افرادی همیشه در صدد پیروی از دستورهای الهی هستند و دانستن و ندانستن جزئیات فلسفة احکام، در روحیه آن‌ها اثری نخواهد داشت.
البته نمی­گوییم کسی نباید از فلسفة احکام سؤال کند و یا نباید دنبال تحقیق و جستجو برآید، زیرا شکی نیست که هر کسی این حق را دارد که با تمام وسائل ممکن، برای آگاهی از اسرار احکام و قوانین دینی بکوشد. خوشبختانه امکانات زیادی هم برای این کار موجود است، چنان که در قسمتی از آیات و بسیاری از کلمات پیشوایان بزرگ دین، توضیحاتی دربارة فلسفة احکام وارد شده است. از طرفی یک سلسله قرائن عقلی که با پیشرفت علوم، روز به روز افزایش می‌یابد، پرده از روی بسیاری از این اسرار برداشته است.
در عین حال اگر از حکمت برخی از احکام و دستورهای، آگاهی نیافتیم این مسئله ناشی از ضعف فهم و دانش ماست نه آن که حکمتی در آن وجود نداشته باشد و نباید آن را به واسطه ندانستن حکمت آن ترک کنیم در حالی که به صورت کلی می‌دانیم که حتما در آن مصالحی وجود دارد.
خلاصه: با این که حق سؤال داریم و تا اندازه ای هم امکانات موجود است، ولی نباید هرگز انتظار داشته باشیم که با دانش و معلومات محدود بشری، به تمام جزئیات و اسرار و فلسفة احکام دست یابیم. دست نیافتن به اسرار و مصالح و مفاسد احکام، غیر از آن است که مصلحتی یا مفسده­ای در احکام نباشد.
حضرت رضا(ع) می‌فرماید: می‌بینیم که خدای متعال چیزهایی را حلال کرده است که مردم در زندگی و ادامه اش به آن نیازمند هستند و برای آنان مصلحت و فائده ای دارد، و چیزهایی را حرام کرده که علاوه بر این که مورد نیاز بشر نیست، موجب فساد و فنا و نیستی او می‌باشد».(1)
بر همین اساس دانشمندان دینی می‌گویند: احکام شرع تابع مصالح و مفاسد است، یعنی چیزی بدون جهت حلال یا حرام نشده است. البته وقتی گفته می‌شود: فلان کار به مصلحت بشر است، نباید فقط فواید جسمی و بهداشتی به نظر آید، بلکه فواید جسمی، روحی، فردی، اجتماعی، دنیوی، اخروی و هر نوع فایدة دیگر که فرض شود، همه جزء مصالح بندگان است. چه بسا یک حکم فایدة جسمی نداشته باشد، ولی از نظر روحی باعث تهذیب و پاکی نفس شود، مثلاً سجده کردن و سرگذاشتن بر خاک اثر بهداشتی ندارد، ولی باعث تواضع و بندگی در مقابل پروردگار می‌شود و روح و روان انسان جلا پیدا می‌کند. نیز ممکن است فایدة یک حکم از نظر فردی معلوم نباشد، ولی از نظر عمومی و مصالح عامه به نفع جامعه باشد، مثلاً اگر استفاده از ظروف طلا و نقره رواج پیدا کند، مفاسد اقتصادی و روحی و روانی بسیاری در جامعه به جا می‌گذارد و باعث اختلاف طبقاتی عظیم در جامعه می‌شود.
امّا بحث دربارة موارد سؤال که فلسفة وضو و غسل چیست، همان طور که گفته شد: این‌ها احکام و دستورهای خدا است و اگر ما معتقد به اصول دین باشیم، این گونه تعبدیات برای ما حلّ شده است. باید بدانیم این احکام خالی از فلسفه و حکمت نیستند، همان طور که از امام علی بن موسی الرضا(ع) نقل شده است که: «برای این به وضو مأمور شده­ایم که بندگان هنگامی که در پیشگاه خدا می‌ایستند و با او مناجات می‌کنند، پاک باشند و از آلودگی­ها و نجاست­ها دور باشند و قلب انسان برای قیام در پیشگاه خدا نورانی و با صفا باشد».(2)
همان گونه که از این روایات و روایات مشابه آن بر می‌آید، هدف اساسی این اعمال، نورانیت و پاکی قلب‌ها است و در ضمن طهارت ظاهری نیز حاصل می‌شود.
بنابراین وضو هم جسم را نظیف می‌کند و هم از نظر معنوی به وسیلة قصد قربت، اثر تربیتی خوبی برای انسان دارد و موجب قرب الهی می‌شود. در عین حال که موجب تذکر و یاد آوری انسان و آماده کردن او به ایستادن در مقابل پروردگار می‌شود.
تذکر و یاد خدا که روح تمام عبادات را تشکیل می‌دهد نباید فراموش کرد و فوائدی که ذکر و یاد خداوند برای انسان و تاثیری که در اعمال و رفتار انسان دارد خود بحث مستقلی است.
غسل و وضو هر دو عبادتند و باید با قصد قربت انجام شوند. این اعمال، غیر از این که باعث تمیزی و نظافت جسمانی هستند، روح و قلب را صفا و جلا می‌دهند و در آن حال انسان احساس نزدیکی و قرب به خدا دارد. فایدة غسل و وضو تنها نظافت جسمانی نیست تا کسی بگوید وقتی که بدن انسان تمیز است، چرا باید غسل یا وضو انجام دهد. فوائد دیگری غیر نظافت بر این عبادات مترتب است که یکی از مهم ترین آن‌ها احساس قرب معنوی و تذکر ویاد آوری انسان در مواقع مختلف از زندگی و اظهار تعبد و تسلیم انسان در مقابل پروردگار است در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «الوضو علی الوضو نورٌ علی نور(3) وضو بعد از وضو، نور ی بر نور است». یعنی باعث نورانیت چند برابر می‌شود.
پیامبر(ص) فرمود: «اگر انسان با طهارتی دوباره وضو بگیرد، برای او ده حسنه و ثواب نوشته می‌شود».(4)
غسل و وضو از جمله طهارت­هایی است که غیر از جنبة نظافت و تمیزی بدن، باعث نورانیت قلبی و صفا و تقویت روح معنوی انسان می‌شود و این هدف اساسی در تشریع غالب احکام و تکالیف الهی به خصوص اعمال عبادی است و ایجاد نورانیت دل و نیاز معنوی چیزی است که انسان­ها در هر عصر و زمانی بدان نیاز دارند، به خصوص در عصر حاضر که عصر ماشین و توجه به زندگی مادی و بحران معنویت در جوامع است.
پی­نوشت­ها:
1. بحارالانوار، ج 6، ص 93.
2. تفسیر نمونه، ج 4، ص 293.
3. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، عنوان4106.
4. همان.