با توجه به این که پیامبر بزرگ اسلام و امامان دیگر در جنگ های زیادی شرکت داشته اند و دشمنان اسلام این شبهه را مطرح میکنند که دین شما با زور و خشونت بدست آمده جواب ما به عنوان یک شعهه چه می تواند باشد با تشکر. التماس دعا

به نام خدا
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني

با بررسی دقیق و منصفانه تاریخ اسلام و همچنین معارف دین اسلام با دلائل مختلف این نکته به دست می آید که عامل گسترش دین اسلام در جهان اعمال خشونت و زور شمشیر نبوده است، بلکه برنامه‌های جامع و همسوی دین اسلام با فطرت و خرد بشری موجب شد که این دین در پیشاپیش همه عوامل در قلب های افراد و ملت ها نفوذ نماید. جهت دفع شبهه خشونت در دین اسلام به چند نکته اشاره می شود:
1. تاریخ گواهی می دهد که دین اسلام که توسط پیامبر اسلام در ابتدا با دعوت حضرت از مردم شهر مکه ،به آن ها عرضه شد ،چنان دل های مشتاقان حقیقت را به خود جذب می نمود که در طول 13 سال حضور پیامبر(ص) افراد حاضر می شدند سخت ترین شرایط را به جان خریده و با تحمل مشکلات و آزارهای فراوان مشرکان که مسلط بر مکه بودند، دین اسلام را اختیار نمایند . گسترش اسلام در مکه در چنین شرایطی نه تنها از روی میل و اراده مسلمانان صورت می گرفت، بلکه با تحمل خشونت و آزار مختلف مشرکان همراه می شد تا حدی که عده ای از مسلمانان مجبور شدند در سال های اولیه شهر و دیار خود را رها کنند و به حبشه مهاجرت کنند، در ادامه آزارها به حدی رسید که پیامبر و همه مسلمانان مامور به هجرت به شهر یثرب شدند . مردم آن دیار از روی شوق و علاقه به اسلام گرویده بودند و پیامبر را به وطن خود دعوت نمودند.(1)در ادامه دعوت الهی بود که جان های مردم با درک حقیقت اسلام چنان مجذوب می شد که به تعبیر قرآن وقتی موانع شناخت دین و حاکمان مستبد و ظالم کنار می رفتند و مردم و ملت های مختلف در اطراف بلاد اسلامی با حقیقت و معارف دین اسلام آشنا می شدند، ملت ها و گروه های مختلف فوج فوج به اسلام می پیوستند.(2)
نه آنان که در صدر اسلام در مکه و مدینه اسلام را پذیرفتند، به زور شمشیر پذیرفتند و نه آنان که پس از صدر اسلام مسلمان شدند،چنین بودند،بلکه آن ها حقانیت آن را فهمیدند و مسلمان شدند. آیا دانشمندان و محققان و صاحبان فکر و اندیشه که در عصر ما در کشور مختلف جهان اسلام را می‏پذیرند، به زور شمشیر می‏پذیرند؟!
2.همان طور که استاد شهید مطهری بیان می کنند، پیروزی مسلمانان در جنگ‏های صدر اسلام به دلیل برتری نظامی و تسلیحاتی آن ها نبوده است، زیرا مسلمانان در هیچ یک از جنگ های صدر اسلام برتری نظامی نداشتند. آنچه که موجب بسط و گسترش سریع اسلام در آن عصر گردید، شعارها و برنامه‏های اسلام بود که به سرعت بر عقاید خرافی و جامعه طبقاتی آن روز چیرگی می‏یافت . مردم گروه گروه و مشتاقانه به اسلام می‏گرویدند. در حقیقت قبل از آن که مرزهای جغرافیایی ایران و یا روم فتح گردد، دل های مردم به واسطه تعالیم بر حق و فطری اسلام فتح شده بود . آنچه پیشرفت اسلام را آسان می‏کرد،فتح دل ها بود. چون دعوت اسلام دعوت به عدالت، نفی جامعه طبقاتی و مبارزه با فساد بود.(3)
3. راه شناخت یک دین و آموزه های آن و قضاوت در مورد نگرش و منطق آن دین رجوع به متن آن دین می باشد. دین اسلام از مجموعه قرآن و آنچه که از طریق صحیح از رفتار و گفتار پیامبر(ص) و اهل بیت معصوم او (ع) به دست ما رسیده، قابل فهم است .کسی که توان تحقیق دارد؛ اگر این مجموعه را بررسی کند؛ به دست می‏آورد که دین اسلام، الهی و دین هدایت است. هیچ‏گونه تأکید و دستوری بر آدم‏کشی و ظلم کردن صادر نشده، بلکه تأکید این دین بر علم و فهم عمیق دین و تعقل و تفکر می باشد .در آموزه های دین اسلام راه روشن و منطقی و عقلانی دین بیان شده و دیگران را به اندیشه و تصمیم گیری فرا خوانده و آن ها را در انتخاب آزاد می گذارد .در مورد انتخاب راه حق می فرماید :«ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم، و او را مى‏آزماييم (بدين جهت) او را شنوا و بينا قرار داديم! ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس باشد و نپذیرد!»(4)
4. یکی از ضروریات زندگی انسان دفاع است. دفاع یک پدیده غریزی است. دین اسلام این غریزه را هدایت کرده و برنامه دفاعی کاملی برای انسان ارائه داده است .هر کس این دین را بپذیرد، بر اساس آن برنامه دفاعی خود را تنظیم می‏کند.دفاع اسلامی هیچ گونه نقص وایرادی ندارد . اگر بین برنامه دفاعی اسلام و برنامه‏های دفاعی مکاتب دیگر مقایسه شود ،روشن خواهد شد که برنامه دفاعی اسلام خردمندانه‏ترین برنامه هاست.اگر تاریخ اسلام را بادقت مطالعه کنیم، به روشنی آشکار خواهد شد آن چه برای رهبران آسمانی و توده مسلمانان اولویت داشته، بیان حق و دعوت به حق گرایی و رفع موانع حق گستری بوده است . تمامی مقاومت‏ها، دفاع‏ها و جهادهای مسلمانان در راستای پیاده سازی این اهداف بوده است.
آنچه قدرتمندان سیاسی و سران ملوک‏الطوایفی را بر می‏آشفت، حق‏طلبی و آگاهی مردم جهت عدالت خواهی بود ،که از سوی مصلحان اجتماعی و پیامبران الهی ندای آن سر داده می‏شد، به همین جهت بدخواهان و سلطه طلبان در همان گام های اول حرکت آزادی بخش مصلحان و رهبران آسمانی به مخالفت می‏پرداختند .چنان که بیان شد در مکه و اوایل بعثت با پیامبر(ص) و یاران از حربه آزار و شکنجه استفاده می‏کردند . با ایشان آن گونه برخورد کردند. در مقابل مخالفت ها، نخست مسلمانان مقاومت و ایستادگی از خود نشان دادند و سپس به دفاع پرداختند.
5. جنگ هائی که بعد از هجرت پیامبر (ص) به مدینه به وقوع پیوست ، به منظور رفع موانع آگاهی مردم و نجات مستضعفان صورت می گرفت .بهترین دلیل برخیر خواهی مسلمانان آن است که هر جا توسط مسلمانان فتح شد و مردم با اسلام آشنا شدند، با میل و رغبت به این آئین انسانی و معنوی پایبند ماندند، چنان که در مورد مردم ایران چنین شد.اگر چه از سوی برخی شرکت کنندگان در جنگ، بر خلاف آموزه های دین و سفارشات و تاکید های دین ،افراطی‏گری‏هایی واقع شد و خطاهایی سرزد اما خطاها به عنوان جریان غالب و حرکت کلی نبود،بلکه در همین موارد اندک نیز پس از پیروزی ،مسلمانان به جبران خرابی‌ها و دلجویی از بازماندگان اقدام می کردند .از بهترین نمونه‏های لطف و رحمت دین اسلام داستان فتح مکه بود. رسول خدا که مرکز توطئه را فتح کرد، همه سران کفر و کسانی که سال های متمادی به آزار و اذیت و قتل مؤمنان در مکه و در جنگ های نابرابر دیگر اقدام کرده بودند، شکست خوردند اما به رغم انتظار خود آن ها پیامبر اسلام ،هیچ گونه آدمکشی راه نینداخت. همه دشمنان را آزاد ساخت ،با اینکه در اختیار او بودند . می‏توانست همه را از دم شمشیر بگذارند . اگر دین اسلام دین زور و شمشیر و آدمکشی بود،می‏بایستی پیامبر روز فتح مکه همه را می‏کشت ،چون اهل مکه 21 سال بود که با پیامبر می‏جنگیدند . بلاها بر سر پیامبر و مسلمانان آوردند، ولی حضرت همه را بخشید. قرآن پیامبر را پیامبر رحمت می‏نامد،(5) نه پیامبر آدمکشی و انتقام. حتی آن روز که مکه فتح شد، پیامبر نفرمود :هرکس مسلمان نشود ،با شمشیر کشته می‏شود. (6)
6.توجه شود که به اعتقاد ما تنها جنگ هائی که در زمان پیامبر اسلام روی می‏داد و پیامبر نیروهای رزمی اسلامی را هدایت می‏کرد، حقیقتا جنگ های اسلام محسوب می شوند . در چنین جنگ هائی هیچ گونه ایراد و اعمال خشونتی برای نشر اسلام وجود نداشت .برای دفاع از اسلام و مسلمانان بود ،ولی جنگ‏هایی که پس از پیامبر روی داد ، جهت خروج حاکمیت و فرماندهی از دست امام معصوم، در مواردی که جنگ ها بدون هدایت امام معصوم صورت گرفته ،حقیقتا نمی توان منسوب به دین اسلام نمود . کارهایی که در آن جنگ‏ها انجام می‏شود، نمی‏تواند به حساب اسلام گذاشته شود.
بر این اساس جنگ هایی که بدون هدایت امام معصوم صورت بگیرد ،ربطی به اسلام ندارد . اعمال رزمندگان مسلمانان به حساب دین اسلام گذاشته نمی‏شوند .مثلا یکی از برنامه‏های دین اسلام طهارت و نظافت است اما اگر در میان مسلمانان طهارت و نظافت مراعات نشود، این کار ربطی به اسلام ندارد. اگر کشور مسلمانی بدون دستور و هدایت امام معصوم و یا جانشین بر حق او بر کشوری هجوم ببرد و آدمکشی راه بیندازد ،ربطی به اسلام ندارد .بر اساس این مطالب نمی‏توان همه جنگ های مسلمانان در طول تاریخ را به حساب دین اسلام گذاشت.
7.اگر بنا باشد عملکرد افراد منسوب به یک دین را ملاک قضاوت قرار دهیم ،در مقابل افرادی که می‏گویند: «اسلام دین شمشیر است» و «مسیحیت دین محبت است»باید گفت که مسیحیان در طول تاریخ به مراتب جنایات جنگی و غیر جنگی بیش تر و عجیب تری دست زده‏اند. (7)بر این اساس معرفی اسلام به عنوان دین شمشیر و خشونت غالباً جنبه تبلیغاتی داشته و اتهامی است که نسبت به آن روا داشته شده است.

پی‌نوشت‌ها:
1. جعفر سبحانی ،فروغ ابدیت، قم ، دفتر تبلیغات اسلامی، 1378 ش.
2.نصر (110) آیه 1الی 3.
3.استاد شهيد مطهرى، مجموعه‏آثار ج‏26، ص 426، نشر صدرا ، 1376ش.
4.انسان (76) آیه 2و3.
5.انبیاء (21)آیه 107.
6.آیت الله مکارم، تفسیر نمونه، ج 3، ص 140 - 142.دارالکتب الاسلامیه 1374ش.
7. گوستاولوبون،تاریخ تمدن اسلام و عرب، ص 408 بی تا، بی جا.