مولد و میلاد

حـسـیـن بن على (ص ) در مدینه منوره در سال چهارم هجرى در روز سه شنبه , سوم ماه شعبان یاپنجشنبه پنجم همان ماه متولد شد بعضى از مورخان تولد آن حضرت را روز آخر ربیع الاول سال سـوم هـجرى دانسته و بعضى دیگر گفته اند در پنجم جمادى الاول سال سوم یا چهارم هجرت به دنیا آمده است بنابراین درباره تولد آن حضرت چند قول وجود دارد, ولى قول مشهور این است كه ایشان در روزسوم شعبان سال چهارم هجرت به دنیا آمده است .

هـنـگـامـى كه آن حضرت متولد شد او را نزد جد بزرگوارش رسول خدا(ص ) آوردند آن حضرت بادیدن او سخت مسرور شد و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و روز هفتم تـولدش گوسفندى براى او عقیقه كرد و به مادرش فرمود: ((سرش را بتراشید و به وزن موهایش نقره صدقه دهید)).

آن حـضـرت شش سال و چند ماه با جد بزرگوارش رسول خدا(ص ) و پس از آن بیست و نه سال ویـازده مـاه بـا پدرش امیرالمؤمنین (ص ) و پس از آن حدود ده سال با برادرش امام حسن (ص ) و حـدود ده سـال پـس از شـهـادت امـام حسن (ص ) زندگى كرد مدتى كه آن حضرت پس از امام حسن (ص ) زندگى كرده است , مدت امامت او محسوب مى شود.

كـنـیـه امـام حسین (ع ) ((ابوعبداللّه )) بود لقب هاى فراوانى به آن حضرت داده اند و از جمله پس ازشـهـادت , ایشان را ((سیدالشهدا)) خواندند چنان كه مى دانیم تا پیش از آن , لقب سیدالشهدا بر حـمزه ,عموى پیامبر اطلاق مى شد و پس از شهادت سبط گرامى رسول اللّه , آن حضرت را به این لقب خواندند.

نامگذارى توسط پیامبر (ص )

در روایـات آمـده اسـت كـه نـامگذارى آن حضرت و برادر بزرگوارش به حسین و حسن , توسط شـخـص پـیامبر اكرم صورت گرفته است و تصریح شده است كه این نامگذارى به دستور خداوند متعال بوده است .

از عـلى بن ابیطالب نقل كرده اند كه فرمود: آن گاه كه حسن به دنیا آمد نام عمویم ((حمزه )) را بـر او نهادم و آن گاه كه حسین متولد گشت نام عموى دیگرم ((جعفر)) را بر او گذاشتم روزى رسول خدا(ص ) مرافراخواند و فرمود: من مامور شده ام كه نام آن دو را تغییر دهم , از این پس آنان را حسن وحسین بخوانید [2].

در روایـات دیـگـر آمـده اسـت كـه پـیـامـبر اكرم (ص ) فرمود: حسن و حسین را به نام فرزندان هـارون نـامـیدم , او فرزندانش را ((شبر)) و ((شبیر)) نامید و من فرزندانم را به همان نام (به لفظ عربى ) حسن وحسین نامیدم [3].

خبر از شهادت در هنگام تولد

اسـمـا بـنـت عـمـیس مى گوید: وقتى امام حسین (ص ) متولد شد, رسول خدا(ص ) آمد فرمود: اسما!پسرم را بیاور من كودك را در پارچه سفیدى پیچیدم و به حضرت دادم .

حـضـرت در گـوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت , بعد در حالى كه او را در دامن خودگذاشته بود, گریست .
گفتم : پدر و مادرم فدایت چرا گریه مى كنى ؟ .
فرمود: براى این پسرم .
گفتم : او در همین ساعت متولد شده و تو برایش گریه مى كنى ؟ .
فرمود: آرى اى اسما! گروه سركشى او را مى كشند, خدا شفاعتم را نصیبشان نكند.
بعد فرمود: این خبر را به فاطمه نرسان كه تازه فرزندش به دنیا آمده [4] .

روزى ام الـفـضـل هـمـسـر عـبـاس عـمـوى پـیـامـبـر, خدمت آن حضرت رسید و عرض كرد: ((یـارسول اللّه (ص ) من امشب خواب بدى دیدم , دیدم گویا قطعه اى از بدن مبارك شما جدا شده در دامن من افتاد.

فـرمـود: خـیـر اسـت , فاطمه پسرى مى آورد كه تو او را پرورش خواهى داد خدمت پیامبر رسیدم وكـودك را در دامـنـش نـهـادم و چند لحظه از آن حضرت چشم برداشتم , وقتى دوباره نگاهش كردم , دیدم اشك از چشمانش سرازیر است .
گفتم : پدر و مادرم فدایت یا رسول اللّه چرا گریه مى كنى ؟ .
فرمود: هم اكنون جبرئیل آمد و به من خبر داد كه امت من این پسرم را مى كشند)) [5] .

هـنگامى كه امیرالمؤمنین (ص ) به طرف صفین مى رفت در راه از كربلا گذشت در آن جا توقفى كـرد وچـنـان گـریست كه زمین را از اشك خیس كرد آنگاه فرمود: ((روزى خدمت رسول خدا رسـیـدم دیـدم حـضـرت گـریه مى كند, گفتم : پدر و ماردم فدایت یا رسول اللّه (ص ) چرا گریه مى كنى ؟ .

فـرمـود: هـم اكـنـون جبرئیل این جا بود, او به من خبر داد كه پسرم حسین در كنار شط فرات در زمـیـنـى به نام كربلا كشته خواهدشد و مشتى از خاك آنجا را برایم آورد تا ببویم و من نتوانستم از گریه خوددارى كنم .

و هـمـان جـا بـود كه امیرالمؤمنین (ص ) فرمود: این جاست اقامتگاه و بارانداز ایشان , این جاست كـه خونشان را مى ریزند, گروهى از آل محمد در این صحرا كشته مى شوند كه زمین و آسمان به حالشان گریه خواهد كرد [6] .

شباهت با رسول خدا(ص )

در اخـبـار فـراوان آمده است كه آن حضرت شبیه ترین فرد به رسول اللّه (ص ) بود اصحاب پیامبر بارهااین نكته را در مورد سیرت و صورت امام حسین (ع ) یادآورد شده اند, مخصوصا یادآور شده اند كـه قـامـت ایـشـان بـسیار شبیه به پیامبر بود, به طورى كه هر كس قامت آن حضرت را مشاهده مى كرد به یاد رسول خدا مى افتاد [7] .

عـاصـم بـن كلیب از پدرش نقل كرده است كه شبى رسول خدا را در خواب دیدم و خواب خود را براى ابن عباس نقل كردم [تا ببینم كه آیا خواب من درست بوده است یا خیر] او گفت : آیا هنگامى كـه پـیامبررا دیدى به یاد حسین بن على نیفتادى ؟

گفتم : آرى ! به خدا قسم هنگامى كه رسول خـدا قـدم برمى داشت و راه مى رفت , كاملا به حسین بن على شباهت داشت ابن عباس گفت : ما همواره او را به پیامبر شبیه مى دانستیم .

انـس بـن مـالـك مـى گوید: نزد عبیداللّه بن زیاد بودم كه سر حسین بن على را در یك تشت به مـجلس آوردند ابن زیاد با چوبى به بینى و صورت آن حضرت اشاره كرد و گفت : من چهره اى به ایـن نـیـكـویـى ندیده ام گفتم : اى ابن زیاد! مگر نمى دانى كه حسین بن على شبیه ترین مردم به رسول خدا بود [8] .

علاقه رسول خدا(ص ) به امام حسین (ع )

یكى از زیباترین و برجسته ترین نكات زندگى امام حسین , توجه شدید و علاقه بى نظیر پیامبراكرم بـه ایشان و برادر بزرگوارش امام حسن (ع ) است این نكته آن چنان آشكار و نمایان بود كه صفات زیـادى ازكـتـب تـاریـخ و حدیث را به خود اختصاص داده است در این جا گوشه اى اندك از این مطالب رایادآور مى شویم .

دوستى با حسین

رسـول گرامى اسلام (ص ) به مهمانى دعوت شده بود با گروهى از اصحاب به میهمانى مى رفت درراه امام حسین (ص ) را دید كه در كوچه بازى مى كند, پیش رفت تا او را بگیرد, ولى او كودكانه گریخت وهر چه حضرت به دنبال او رفت , او به سوى دیگرى جست و آن حضرت همچنان خنده كـنـان او را دنـبـال مـى كرد تا او را گرفت آن گاه دستى بر پس گردن و دستى در زیر چانه او گرفته دهان بر دهانش گذاشت واو را بوسید.

و بـعد فرمود: حسین از من است و من از حسینم , خدا دوست بدارد كسى را كه حسین را دوست دارد [9] .

زیـد بـن حـارثـه نقل مى كند: مى خواستم براى انجام كارى خدمت رسول خدا(ص ) برسم شبانه بـه مـنـزل آن حـضـرت رفتم و درب خانه را كوبیدم پیامبر در حالى كه چیزى در زیر عباى خود داشـت , بـیـرون آمد پس از آن كه كارم تمام شد, پرسیدم : اى رسول خدا! چه همراه دارى ؟

عباى خـویـش را بـه كـنـار زد وحـسن و حسین را كه در برگرفته بود به من نشان داد و فرمود: اینان فرزندان من و فرزندان دختر من هستندآن گاه رو به آسمان كرد و فرمود:.
اللهم انك تعلم انى احبهما فاحبهما و احب من یحبهما.

خدایا! تو مى دانى كه من این دو را دوست دارم , پس آنها را دوست بدار و دوست بدارهر كس آن دو را دوست بدارد [10] .

سـلـمـان فـارسـى نـیز از پیامبر اكرم در خصوص امام حسین و امام حسین روایت كرده است كه فرمود:.

من احبهما احببته و من احببته احبه اللّه و من احبه اللّه ادخله جنات النعیم , و من ابغضهما اوبغى علیهما ابغضته و من ابغضته ابغضه اللّه و من ابغضه اللّه ادخله نار جهنم و له عذاب مقیم .

هـر كس فرزندانم حسن و حسین را دوست بدارد, من او را دوست دارم و هر كس من اورا دوست بـدارم , خـداونـد او را دوست دارد و هر كس خدا او را دوست بدارد به بهشت هاى پر از نعمت وارد خواهد شد اما هر كس آن دو را دشمن بدارد و بر آنها ستم روادارد, من او را دشمن خواهم داشت و هر كس من او را دشمن دارم , خداوند او را دشمن دارد و به آتش جهنم در افكند و در عذاب پایدار بماند [11] .

ایـن عـلاقـه و عنایت ویژه پیامبر اكرم (ص ) به امام حسین (ع ) و اهل بیت (ع ) را صرفا نمى توان به یك رابطه عاطفى و علاقه خویشاوندى حمل كرد مضامین روایاتى كه در كتب فریقین فراوان نقل شـده اسـت , نـشـان مى دهد كه رسول خدا(ص ) با اطلاع و آگاهى از مسیر آینده جامعه اسلامى , مـى خـواستندبدین وسیله راه حق و باطل را به روشنى از یكدیگر تفكیك و متمایز سازند در واقع پـیـامـبـر اكرم با این سخنان گویا همه دشمنى ها و كینه توزى هایى را كه در آینده بر ضد خاندان نبوت انجام خواهد شد, براى حق پویان و حقیقت طلبان پیش گویى مى كردند شاید از این روست كـه در روایـات دیگر, رسول خداصریحا از جنگ و پیكار بااهل بیت یاد كرده است و جنگ باایشان را همچون جنگ با خودش دانسته است .

دانـشـمـندان برجسته اهل سنت از زید بن ارقم و ابوهریره و دیگران روایت كرده اند كه پیامبر در هـنـگام فوت , آن گاه كه در بستر بیمارى افتاده بود, رو به على و فاطمه و حسن و حسین كرد و فـرمـود: ((انـا حـرب لـمن حاربكم و سلم لمن سالمكم , یعنى : من با هر كس كه با شما بجنگد در جنگ خواهم بود و با هر كس با شما دوستى كند دوست خواهم بود)) [12].
ایـن عـبارت بارها و بارها از سوى پیامبر اكرم در شان اهل بیت گرامیش صادر شده است [13] ازجـمـله نقل كرده اند كه آن حضرت بارها رو به خانه على و فاطمه و حسن و حسین مى ایستاد و مـى فـرمـود:((انــا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم , یعنى مى جنگم با هر كس كه شما با او بجنگید و دوستى مى كنم با هر كس كه شما با او دوستى كنید)).

بـرا بن عازب روایت كرده است كه رسول اكرم (ص ) در مورد امام حسین (ع ) فرمود: ((هذا منى و انامنه و هو محرم علیه ما یحرم على , یعنى حسین از من است و من از حسینم و هر چه بر من حرام است برحسین نیز حرام است )) [14].

علاقه جبرئیل به حسین

در روایـات آمـده اسـت روزى حـسـن و حـسـیـن , در كودكى , پیش روى پیامبر (ص ) با یكدیگر كـشـتى مى گرفتند و پیامبر دائما حسن را تشویق مى كرد فاطمه رو به پدر كرد و عرض كرد: اى رسـول خـدا! شـمـاحـسـن را كـه بـرادر بزرگتر است در مقابل حسین كه كوچكتر است تشویق مى كنید؟
پیامبر فرمود: زیراجبرئیل شاهد این ماجرا بود و حسین را تشویق مى كرد و من حسن را.

مهرورزى پیامبر به حسین

مـهـر و مـحبت پیامبر به امام حسین و برادر بزرگوارش امام حسن زبانزد عام و خاص بوده است گـذشـتـه از گفتارى كه نقل شد, از رفتار حضرت با ایشان حكایات فراوانى نقل كرده اند كه این نكته به خوبى معلوم مى شود.

نـقل شده است كه گاه در هنگام نماز جماعت , حسن و حسین , كه كودكانى خردسال بودند, نزد جـدبـزرگـوارشـان مـى رفـتند و در سجده بر دوش آن حضرت سوار مى شدند برخى از اصحاب پـیش دستى مى كردند تا كودكان را از رسول خدا دور كنند, ولى آن حضرت اشاره مى فرمودند كه آنـهـا را بـه حـال خـودواگذارید سپس به آرامى دست آنها را مى گرفتند و پایین مى آوردند و بر زانوان خویش مى نشاندند [15] .

روزى پـیامبر سجده نماز را, بر خلاف معمول , طولانى كرد نماز كه تمام شد, نمازگزاران عرض كـردنـد:امـروز سـجـده را طولانى تر به جاى آورید, آیا وحى نازل شده و دستورى رسیده است ؟

فـرمود: خیر,فرزندم حسین بر شانه ام سوار بود, خواستم صبر كنم تا او كار خویش را انجام دهد و لذتش را از بین نبرده باشم [16] .

عـمـر بـن خـطـاب نـقل مى كند كه روزى رسول خدا را دیدم كه حسن و حسین را بر شانه هاى خـویـش سـوار كرده بود رو به آن دو كردم و گفتم : چه اسب خوبى دارید!! پیامبر (ص ) فرمود: و اینها چه سواركاران خوبى هستند! [17] .

ابـى بـریده نقل مى كند كه روزى رسول خدا(ص ) در مسجد براى ما خطبه مى خواند كه ناگهان حسن وحسین به مجلس وارد شدند و پیراهن قرمز رنگ به تن داشتند, به طورى كه در هنگام راه یـافتن بر زمین مى كشید پیامبر از منبر پایین آمدند و آن دو را بغل كردند و جلوى خویش نشاندند سـپـس فرمودند: خداو رسولش راست گفتند كه : انما اموالكم و اولادكم فتنه این دو فرزندم كه چنین راه مى روند آن چنان مشعوف شدم كه نتوانستم به سخنانم ادامه دهم [18] .

گریه امام حسین (ع )

پـیـامـبـر اكـرم (ص ) از در خانه فاطمه (س ) مى گذشت صداى گریه امام حسین (ص ) را شنید فـرمـود:دخـترم ! فرزندم حسین را ساكت كن , مگر نمى دانى كه صداى گریه این كودك مرا آزار مى دهد [19] .

حسین بهترین است

حـذیـفـه یمان مى گوید: روزى پیامبر اكرم (ص ) وارد مسجد شد امام حسین (ص ) را روى دوش گـرفـتـه بادست هاى مباركش پاهاى او را به سینه مى فشرد فرمود: اى مردم مى دانم درباره چه مـوضوعى اختلاف دارید (منظورش بهترین هاى بعد از خودش بود این حسین بن على (ص ) كسى اسـت كـه بـهـتـریـن جده (مادر بزرگ ) را دارد, جدش محمد, رسول خدا(ص ), سالار پیامبران و جده اش خدیجه , دختر خویلد,اولین زنى است كه به خدا و رسولش ایمان آورد این حسین بن على بـهـتـرین پدر و مادر را دارد, پدرش على بن ابیطالب برادر, وزیر و پسر عموى رسول خدا و اولین مردى است كه به خدا و رسولش ایمان آورد و مادرش فاطمه دختر محمد بانوى زنان جهان است ایـن حـسین بن على بهترین عمو و عمه رادارد, عمویش جعفر بن ابیطالب است كه خدایش با دو بـال زیـنت داده تا در بهشت به هر جا كه خواهدپرواز كند و عمه اش , ام هانى دختر ابیطالب است ایـن حـسـیـن بن على (ص ) بهترین دایى و خاله را دارد,دایى اش قاسم پسر رسول خدا و خاله اش زینب , دختر رسول خداست , آن گاه كودك را از شانه خود برزمین نهاد تا در پیش رویش به بازى بـپـردازد و فـرمـود: مردم این حسین , جد و جده اش در بهشت اند, دایى و خاله اش در بهشت اند و خودش و برادرش نیز در بهشت اند [20] .

اگر مردم مى دانستند

از تـشـیـیـع جـنـازه بر مى گشتیم در بین راه امام حسین (ص ) خسته شد و كنار راه نشست ابو هـریره (پیرمرد مورد احترام زمان خود) در كنارش نشست و با لباس خود خاك از پاى آن حضرت مى ستردحضرت فرمود: ابوهریره ! چرا تو این كار را مى كنى ؟ .
.

عـرض كـرد: بـگـذار مـن ایـن كـار را بكنم , به خدا اگر آنچه را من درباره تو مى دانم , این مردم مى دانستندتو را برگردن هاى خود حمل مى كردند [21] .

مدرك بن عماره نقل مى كند كه روزى ابن عباس را دیدم كه ركاب حسن و حسین را گرفته بود و راه مـى بـرد بـه او اعـتراض كرده گفتند: تو ركاب آنها را گرفته اى , در حالى كه از آنها مسن تر هستى ؟

! گفت : این دو فرزندان رسول خداو جگرگوشه او هستند, آیا سعادتى از این بالاتر است كه من ركاب آنها را بگیرم[22] .

فضایل و مناقب

در فـضایل امام حسین (ع ) آن قدر گفته اند كه همه آنها در یك یا چند دفتر نمى گنجد از این رو در اینجا,همچون مباحث گذشته , به نمونه هایى چند اكتفا مى كنیم لازم به یادآورى است كه در ذیل هر یك ازعناوین زیر, گاه تا ده ها روایت نقل شده است .

آقاى جوانان بهشت

امـام عـلـى (ع ) از رسـول خـدا(ص ) روایـت كرده است كه فرمود: الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة , یعنى حسن و حسین آقاى جوانان اهل بهشت هستند [23] .

ابن عباس نیز از آن حضرت نقل كرده است : الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة , من احبهما فقداحبنى و من ابغضهما فقد ابغضنى [24] .

هـمـیـن روایـات را عـمـر بـن خـطـاب و فـرزندش عبداللّه بن عمر نیز از پیامبر اكرم (ص ) نقل كرده اند[25] .

از حـذیـفـة بـن یـمـان , صـحابى معروف پیامبر, نقل شده است كه شبى خدمت رسول خدا(ص ) رسـیدم و نماز مغرب را با ایشان خواندم حضرت برخاست و دائما نماز مى خواند تا هنگام نماز عشا رسـیـد نـمـازعشا را نیز با آن حضرت خواندم و منتظر ماندم پیامبر از مسجد خارج شد تا به خانه خـویـش رود پـشـت سر او راه افتادم , گویا با كسى سخن مى گفت كه من دقیقا ندانستم كه چه مى فرماید ناگهان رو به عقب كرد و فرمود: كیستى ؟ .
گفتم : حذیفة .
گفت : فهمیدى چه كسى با من بود؟ .
گفتم : خیر.

گـفـت : جبرئیل امین بود كه سلام خداى را به من رساند و مرا بشارت داد كه فاطمه بانوى زنان بهشت وحسین و حسین آقاى جوانان بهشتى هستند.
عرض كردم : اى رسول خدا! براى من و مادرم استغفار كن .
فرمود: خداوند تو و مادرت را ببخشاید [26] .

جـابـربن عبداللّه انصارى از رسول خدا روایت كرده است كه روزى در مسجد در كنار آن حضرت بـااصحاب بزرگوارش نشسته بودیم حسین (ع ) وارد مسجد شد پیامبر رو به ما كرد و فرمود: من اراد ان یـنظرالى سید شباب اهل الجنة , فلینظر الى الحسین بن على , یعنى : هر كس مى خواهد به آقاى جوانان بهشت نگاه كند, به چهره فرزندم حسین بنگرد [27] .

حسین بابى از بهشت

رسـول گرامى اسلام فرمود: به وسیله من آگاه شدید, با على راه یافتید و هدایت شدید, نیكى ها به واسطه حسن به شما عطا شد, ولى سعادت و شقاوت شما با حسین است آگاه باشید كه حسین یكى ازدرهاى بهشت است , هر كس به او دشمنى كند خدا بوى بهشت را بر او حرام مى كند [28] .

حسین و آیه تطهیر

ام سـلـمـه , زن بـا وفـاى رسـول خـدا(ص ) نـقل مى كند كه روزى فاطمه (س ) غذایى براى پدر بـزرگوارش آورد آن روز پیامبر در خانه من بود رسول اللّه نسبت به دخترش احترام كرد و فرمود: برو و پسر عمویم على و فرزندانم حسن و حسین را نیز دعوت كن تا با هم غذا بخوریم پس از مدتى فـاطمه و على در حالى كه دستان حسن و حسین را در دست داشتند, بر پیامبر وارد شدند همان دم جبرئیل بر پیامبر نازل شد وآیه شریفه تطهیر را نازل فرمود: انما یرید اللّه لیذهب عنكم الرجس اهـل الـبـیت و یطهركم تطهیرا (احزاب / 33) یعنى : خداوند اراده كرده است تا هرگونه زشتى و پلیدى را از شما اهل بیت دور گرداند و شما راپاك و پاكیزه گرداند.

حـضرت رو به من [ام سلمه ] كرد و فرمود: كساى خیبرى را, كه عبایى بزرگ بود, بیاورم على (ع ) رادر طـرف راسـت و زهـرا را در طرف چپ و حسن و حسین را بر پاى مباركش نشاند و كسا را بر آنـهـاانداخت با دست چپ , عبا را سخت بر هم پیچید و دست راست را به طرف آسمان بلند كرد و سه بارفرمود:.

اللهم هؤلا اهل بیتى و حامتى , اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا, انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم و عدو لمن عاداكم ,.

خداوندا! اینان اهل بیت و خاندان من هستند, [چنان كه وعده فرمودى ] پلیدى را ازایشان دور دار و آنان را پاك و معصوم دار, من مى جنگم با كسى كه شما [اهل بیت ] با اوبجنگید, و آشتى مى كنم با كسى كه شما آشتى كنید و دشمن كسى هستم كه با شما دشمنى كند [29] .

از ایـن روایـت , كـه در مـنـابـع حدیث از طرق مختلف نقل شده است و مورد اتفاق شیعه و سنى اسـت ,به دست مى آید كه امام حسین (ع ) یكى از مصادیق آیه تطهیر است از روایات و قراین بسیار مـى توان ثابت كرد كه در زمان نزول آیه تطهیر, جز همین پنج تن كس دیگرى مشمول آیه تطهیر نـبـوده اسـت و ازهمین روى ایشان را ((اصحاب كسا)) و امام حسین (ع ) را خامس اصحاب كسا, یعنى پنجمین شخصیت اصحاب كسا نام نهاده اند.

احمد حنبل و ترمذى , دو تن از محدثان بزرگ اهل سنت , در كتب ((مسند)) و ((سنن )) خود نقل كرده اندكه تا شش ماه پس از نزول آیه مذكور, پیامبر اكرم (ص ) هر روز هنگامى كه براى نماز صبح بـه مـسـجدمى رفتند در جلوى خانه على و فاطمه مى ایستادند و بلند مى فرمودند: الصلوة یا اهل بیت محمد, انمایرید اللّه لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا.

حسین و آیه مباهله

در بـیـن دانـشـمـنـدان اسـلامـى , از شیعه و سنى , اتفاق نظر است كه پیامبر در هنگام مباهله با عـالـمـان مـسـیـحـى بحران , تنها على , فاطمه , حسن و حسین را به همراه برد و آنان را مصداق ((ابنائنا)) و ((نسائنا)) و((انفسنا)) در آیه شریفه قرار داد این مطلب آن چنان مشهور و مسلم است كه عالم بزرگ اهل سنت , حاكم نیشابورى , در كتاب ((معرفة علوم الحدیث )) خود این جریان را از مصادیق روایات متواتر مى شمارد [30].

مـاجـرا از ایـن قـرار است كه اسقف مسیحیان نجران همراه با گروهى از علماى مسیحى خدمت رسـول خـدا شـرفیاب شدند حضرت دین اسلام را بر آنها عرضه كرد ولى سرباز زدند و نپذیرفتند سـرانجام وحى نازل شد و آنان را به مباهله با پیامبر دعوت كرد: فمن حاجك فیه من بعد ما جائك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة اللّه عـلى الكاذبین (آل عمران / 16)در روز موعود, رسول خدا دست اهل خویش را گرفت و براى مباهله حضور یافت مسیحیان كه دریافتندپیامبر با تمام سرمایه خویش به میدان مباهله آمده است از این كار تن زنند و به پرداختن جزیه رضایت دادند [31] .

وارث علم پیامبر

عـكـرمـه , شـاگـرد بـرجسته ابن عباس , نقل مى كند كه روزى ابن عباس در مسجد براى مردم حدیث مى گفت كه نافع بن ازرق برخاست و گفت : اى ابن عباس ! از احكام مورچه و پشه براى من مـردم فتوامى دهى ؟

اگر علمى دارى خدایى را كه مى پرستى براى من توصیف كن ابن عباس سر بزیر انداخت حسین به على در گوشه مسجد نشسته بود, رو به نافع كرد و فرمود: اى نافع به سوى من بیا تا پاسخت رابازگویم .
نافع گفت : من از تو پرسیدم ؟ .
ابن عباس گفت : یا ابن الازرق ! انه من اهل بیت النبوة و هم ورثة العلم .
نافع به سوى امام رفت و حضرت پاسخ او را ارایه فرمود.
نافع گفت : اى حسین ! سخنانت نیكو و پرمایه است .
فرمود: شنیده ام كه تو پدرم و برادرم و مرا به كفر متهم كرده اى ؟ .

گفت : قسم به خدا با آنچه از شما شنیدم بى تردید شما سرچشمه نورانى اسلام و ستارگان احكام خداهستید (لقد كنتم منار الاسلام و نجوم الاحكام ).
امام فرمود: یك سؤال از تو مى پرسم .
گفت : بپرس , یابن رسول اللّه .
فـرمود: آیه ((فاما الجدار فكان لغلامین یتیمین فى المدینه )) (كهف / 81) را خوانده اى ؟

اى نافع ! چه كسى آن گنج گرانبها را براى آن دو یتیم در زیر دیوار پنهان كرده بود تا به آنان ارث رسد.
گفت : پدر یتیمان .
فـرمـود: راسـتـى پدر آنها بهتر و دلسوزتر براى فرزندانش بود یا رسول خدا؟

آیا مى توان باور كرد كـه پیامبر علم گران بهاى خویش را براى فرزندانش به ودیعت نگذاشته باشد و ما را از آن محروم كرده باشد؟
[32] .

ریحانه پیامبر

پـیامبر اكرم (ص ) به میهمانى در خانه یكى از اصحاب دعوت شده بود همراه با یاران به راه افتاد, درحالى كه جلوتر از دیگران راه مى رفت حسن و حسین با كودكانى چند در كوچه به بازى مشغول بـودرسـول خدا به سوى او رفت تا او را بگیرد و او به این سو و آن سو مى گریخت پیامبر در حالى كـه مـى خـندید او را دنبال كرد تا او را گرفت یك دست را در زیر سر و دست دیگر را در زیر چانه حسین گذاشت و لب مباركش را بر دهان حسین نهاد و بوسید و فرمود:.
هذان ریحانتاى من الدنیا من احبنى فلیحبهما,.

ایـن دو گـلـهـاى زیـباى من در دنیا هستند, هر كس مرا دوست بدارد باید آنان را دوست بدارد [33] .

جـابـر بن عبداللّه انصارى مى گوید: روزى نزد رسول خدا نشسته بودیم كه على بن ابیطالب (ع ) واردشد حضرت رو به على كرد و فرمود:.

سـلام علیك ابا الریحانتین اوصیك بریحانتى من الدنیا خیرا, فعن قلیل ینهد ركناك و اللّه عزوجل خلیفتى علیك .

سـلام بـر تـو اى پـدر دو ریحانه [حسن و حسین ]! تو را به این دو ریحانه زیبایم از دنیا سفارش به نیكویى مى كنم كه بزودى دو ركن تو فرو ریزند.

جابر مى گوید: هنگامى كه پیامبر رحلت كرد, على (ع ) فرمود: این یكى از دو ركنى بود كه رسول خـداگـفت و هنگامى كه فاطمه وفات كرد, فرمود: این هم ركن دومى بود كه رسول خدا گفت [34] .

در هـمـیـن راسـتـا روایـت جـالـبـى از عبداللّه بن عمر نقل شده است كه مربوط به امام , پس از واقعه عاشوراست ابن نعیم نقل مى كند كه نزد عبداللّه بن عمر نشسته بودیم , مردى پیش آمد و از حكم خون پشه سؤال كرد كه اگر در لباس نمازگزار باشد نمازش صحیح است یا خیر؟ .
عبداللّه پرسید: از كجا مى آیى و اهل كدام منطقه اى ؟ .
گفت : اهل عراق هستم .

عـبـداللّه گـفت : این مرد را بنگرید كه از خون پشه مى پرسد, حال آن كه اینان پسر رسول خدا را كشتند وسكوت كردند از رسول خدا (ص ) شنیدم كه مى فرمود: حسن و حسین دو ریحانه من در این دنیا هستند [35] .

سخاوت امام حسین (ع )

روزى عـربـى نـزد امام حسین (ص ) آمده عرض كرد: اى پسر رسول خدا من ضامن شده ام دیه اى رابـپردازم ولى توان پرداخت آن را ندارم با خود فكر كردم از كریم ترین مردم كمك مى گیرم و از آل محمد(ص ) كریم تر نیافتم .

فـرمـود: سه مسئله از تو مى پرسم , اگر یكى را پاسخ دهى یك سوم دیه را به تو مى دهم و اگر دو مسئله را جواب دهى دو سوم آن را مى پردازم و اگر همه را پاسخ دهى تمام آن را مى دهم .

عـرض كـرد: اى پـسـر رسول خدا(ص ) آیا چون تویى كه اهل علم و شرفى از كسى مثل من سؤال مى كندفرمود: آرى از جدم رسول خدا(ص ) شنیدم كه فرمود: بخشش باید به اندازه معرفت باشد.
.
مرد عرب گفت : هر چه مى خواهى بپرس اگر بدانم جواب مى دهم وگرنه از شما یاد مى گیرم .
فرمود: چه كارى برتر از همه كارهاست ؟ .
گفت : ایمان به خدا.
فرمود: راه نجات از هلاكت چیست ؟ .
گفت : اعتما به خدا.
فرمود: زینت مرد چیست ؟ .
گفت : دانشى توام با بردبارى .
فرمود: اگر نداشت ؟ .
گفت : ثروتى همراه با جوانمردى .
فرمود: اگر نداشت ؟ .
گفت : فقرى توام با صبر.
فرمود: و اگر نداشت ؟ .
گفت : صاعقه اى كه از آسمان بیاید و او را بسوزاند كه سزاوار سوختن است .

حـضـرت خـنـدیـد و كـیسه اى حاوى هزار دینار به سویش انداخت و انگشتر خود را كه نگینى به ارزش دویـسـت درهم داشت به او داد و فرمود: این طلا را به طلبكاران بده و این انگشتر را در امر زندگى خودصرف كن .
عرب مال را گرفت و مى گفت : ((اللّه اعلم حیث یجعل رسالته )) سوره انعام آیه 124.
یعنى خدا بهتر مى داند رسالت خویش را در كجا قرار دهد [36] .

سخاوت و تواضع

روزى امام حسین (ص ) چند كودك را دید كه تكه نانى را با هم مى خوردند از حضرت خواستند از نـان آنها بخورد حضرت دعوت ایشان را پذیرفت و از تكه نانشان خورد آنگاه آنان را با خود به منزل آورد,غـذا داد و لـبـاس نـو پـوشـید و فرمود: اینان از من سخاوتمندترند زیرا تمام آنچه را داشتند بخشیدند و من فقط مقدارى از آنچه داشتم به آنها بخشیدم [37] .

جود و شجاعت

زیـنب دختر ابو رافع نقل مى كند كه فاطمه (س ) پس از آن كه پدر بزگوار خویش را از دست داد سخت دلگیر شد و دائما گریه و ناله مى كرد روزى دست حسن و حسین را گرفت و به نزدیك قبر پـدر آمـد وسـخـت گریست و شكوه كرد در بین شكوایه هاى خویش عرض كرد: یا رسول اللّه ! آیا چیزى را براى این دو فرزند به ارث مى گذارى ؟ .

صـداى رسـول خـدا آمـد كـه فرمود: اما الحسن فله هیبتى و شؤودى و اما الحسین فله جراتى و جـودى (امـا براى حسن هیبت و آقایى را به ارث مى گذارم و اما براى حسین جرات و جودم را به ودیعت مى نهم ).
فاطمه زهرا عرض كرد: راضى و خشنود شدم اى رسول خدا [38] .

حج امام حسین (ع )

امـام حـسـیـن (ص ) در طـول عمر شریف خود بیست و پنج بار پیاده به حج مشرف شد در حالى كه همراه او اسب هاى اصیل را بدون سوار مى بردند [39] .

آن حـضـرت در حـالـیـكـه از امكانات كافى برخوردار بود و مى توانست از وسایل موجود آن زمان بـسـیـاربالایى بهره مند شود به خاطر اظهار بندگى كامل و خضوع و خشوعى كه در پیاده رفتن وجود دارد راه خانه خدا را پیاده مى پیمود.

امـا ایـنـكـه در همان حال اسب هاى سوارى را بدون سوار همراه خود مى برد شاید به دو دلیل زیر بـود:یكى آن كه هنگام بازگشت از آنها استفاده كنند و دیگر آنكه حركت با خدم و حشم بیشتر بر بندگى واطاعت محض دلالت دارد.

مناجات

امـام حسین (ع ) را دیدند كه در مسجد مدینه صورت بر خاك نهاده مى گوید: الهى اگر به خاطر گـنـاهانم بازخواستم كنى به كرمت توسل مى جویم و اگر با خطاكاران جسم كنى به آنها خواهم گـفـت ترا دوست دارم آقاى من اطاعت من براى تو نفعى ندارد و معصیتم زیانى به تو نمى رساند پـس اگـر آنـچـه را نـفـعى برایت ندارم به جا نیاورم بر من ببخش و اگر آنچه كه را ضررى به تو نمى زند مرتكب شدم در گذر, كه توارحم الراحمینى [40] .

--------------------------------------------------------------------------------
(2). تاریخ دمشق , ابن عساكر, ترجمه الامام حسین (ع ), ص 26 و 27 و اسد الغابه , ج 2, ص 19.

(3). تـاریخ دمشق , ص 31 و 32, به همین مضمون روایاتى در المعجم الكبیر طبرانى و طبقات ابن سعد, ذیل سرگذشت امام حسین (ع )آمده است .
(4). فرائد السمطین , ج 2, ص 104 و ینابیع الموده , ص 318, باب 60.
(5). ینابیع الموده , ص 319, باب 60.

(6). همان , ص 320, باب 60.

(7). گـفته اند كه امام حسن (ع ) در صورت و چهره به پیامبر بیشتر شباهت دارد و امام حسین (ع ) در قـامـت و هیكل به ایشان شبیه تر بود رك :تاریخ دمشق , ترجمه امام حسین , ص 41 تا 45, ر ك : تاریخ دمشق , ترجمه امام حسین (ع ), صص 45ـ41.

(8). صـحـیح بخارى , ج 5, ص 33, نیز مراجعه كنید به تاریخ دمشق , ترجمع امام حسین , ص 46 تا 50.
(9). مقتل خوارزمى , ج 1, ص 146 و فرائد السمطین , ج 2, ص 131, باب 30.

(10). طبقات ابن سعد, ترجمه امام حسین , مؤسسه آل البیت , ص 23, این روایت در سنن ترمذى , ج 5, ص 656 و سنن نسایى , روایت 5824 و نیز نقل شده است .
(11). تاریخ ابن عساكر, ترجمه امام حسین (ع ), ص 139.

(12). تاریخ دمشق , ابن عساكر, ترجمه امام حسین , ص 146.

(13). سـنـن ترمذى , ج 13, ص 248 و اسدالغابه , ج 7, ص 225 و مستدرك , حاكم نیشابورى , ج 3, ص 149.
(14). كنز العمال , ج 7, ص 106.
(15). تاریخ دمشق , ابن عساكر, صص 153 ـ 143.
(16). مسند احمد بن حنبل , ج 3, ص 493 و الطبقات الكبرى , ابن سعد, ج 8.
(17). سنن ترمذى , ج 13, ص 189 و مجمع الزواید, ج 9, ص 181.

(18). مـسـنـد احـمـد بـن حنبل , ج 5, ص 354 و سنن ترمذى , ج 13, ص 194 و مستدرك , حاكم نیشابورى , ج 1, ص 287.
(19). تاریخ ابن عساكر, ترجمه امام حسین (ع ), ص 132 و المعجم الكبیر طبرانى , ج 3, ص 116.
(20). تاریخ ابن عساكر, زندگى امام حسین (ع ), ص 6 ـ 135.
(21). تاریخ ابن عساكر, ترجمه امام حسین (ع ), ص 149.
(22). تاریخ ابن عساكر, ص 210.
(23). همان , صص 62 و 63.
(24). فراید السمطین , ج 2, ص 98.
(25). كنزالعمال , ج 12, ص 112, مستدرك , حاكم نیشابورى , ج 3, ص 167.
(26). مسند احمد بن حنبل , ج 5, ص 391 و كنز العمال , ج 12, ص 102.
(27). تاریخ , ابن عساكر, صص 85 تا 82.
(28). مقتل خوارزمى , ج 1, ص 145.

(29). اسـد الغابه , ج 7, ص 222 و المعجم الكبیر, ج 23, ص 396 و المستدرك , حاكم نیشابورى , ج 3, ص 146 و نیز ر ك : تفسیر درالمنثورو تفسیر ابن كثیر, ذیل آیه تطهیر.
(30). معرفة علوم الحدیث , ص 62.

(31). تفسیر جامع البیان , طبرى و تفسیر درالمنثور, سیوطى , ذیل آیه شریفه و الطبقات , ابن سعد, ترجمه امام حسین , ص 29.
(32). تاریخ دمشق , ابن عساكر, ص 224 و بغیة الطالب , ترجمه امام حسین , ص 144.
(33). همان , ص 118, مستدرك , حاكم نیشابورى , ج 3, ص 164.
(34). حلیة الاوصیا, ابو نعیم اصفهانى , ج 3, ص 201.
(35). صحیح بخارى , ج 5, ص 33 و سنن ترمذى , ج 4, ص 339.
(36). مقتل خوارزمى , ج 1, ص 157 تذكره سبط بن الجوزى , ص 211.
(37). مقتل خوارزمى , ج 1, ص 155.
(38). المعجم الكبیر, طبرانى , ج 22, ص 423 و كنزالعمال , ج 4, ص 599.
(39). مقتل خوارزمى , ج 1, ص 155 و تاریخ ابن عساكر زندگى امام حسین (ع ), ص 149.
(40). مقتل خوارزمى , ج 1, ص 153.

منبع : امام حسین و عاشورااز دیــدگــاه اهــل سنـت ، مركز پژوهش هاى صدا و سیما