1-با اعتقاد به معصومیت پیامبران ازگناه چرا حضرت ادم باوجود پیروی نکردن از دستور خدا ورانده شدن ازبهشت پیامبر محسوب میشود
2-چرا تاوان گناه ایشان(رانده شدن ازبهشت) را نسلهای بعد هم باید متحمل شوند
پرسشگرگرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
پاسخ در دو محور بیان می شود:
الف) در ابتدا باید اشاره شود که از دید مفسران نهی آدم از نزدیکی به درخت ممنوعه را از نوع امر و نهی ارشادی میدانند، نه مولوی و حرمت و کراهت در امر و نهی مولوی وجود دارد. و جناب آدم بر خلاف نهی ارشادی خدا رفتار نمود؛ لذا از بهشت اخراج شد. از این رو آن عمل او با نبوتش منافات ندارد.
توضیح آنکه:
نواهی که از صاحبان امر و نهی صادر میگردد، بر دو نوع است:
1. امر و نهی مولوی: صاحب امر به اتکای منصبی الهی یا مردمی که دارد فرمان میدهد یا از چیزی نهی میکند و به اصطلاح از موضع قدرت سخن میگوید؛ از نظر این که او بزرگ و فرمانده است و طرف مقابل او کوچک و فرمانبر.
2. امر و نهی ارشادی: امر کننده، برتری و مقام و فرماندهی خود را در نظر نمیگیرد، بلکه دستورهایی که به زیردست میدهد، بیطرفانه و تنها از باب پند و اندرز است و روی خیرخواهی و دلسوزی، نتیجه کردار و رفتار شنونده گوشزد میکند، مانند دستور طبیب در مورد خوردن دارو و خودداری از خوردن غذاهایی ناسازگار با بیماری. هرچند در این صورت ضرر عمل نکردن به دستور، دامنگیر بیمار میشود.
بررسی آیاتی که دربارة حضرت آدم (ع) وجود دارد، به خوبی نشان میدهد امر الهی ارشادی بوده، نه مولوی، زیرا نشان میدهد که خدا نخواسته بفرماید: من از آن نظر که مولایم و شما بنده، امر میکنم که از خوردن این میوه شجره خودداری کنی، بلکه در محیط و فضای ارشاد بوده که خداوند بسان یک ناصح دلسوز به آدم و حوا فرمود: این (شیطان) دشمن تو و همسر تو است. شما را از بهشت بیرون نکند که تیرهبخت میشوید. اکنون در پرتو نعمت «بهشت، نه گرسنه میشوی و نه برهنه و نه در آنجا تشنه و آفتابزده میشوی» تأمل در آیه نشان میدهد که نهی، پیامدهای معنوی (که دوری از درگاه الهی است) نداشته، بلکه تمام تبعات آن مربوط به وضع زندگی آدم و همسر او بوده، مخالفت آن تنها سبب محرومیت حضرت آدم(ع) از یک سری موقعیتها و نعمتها میشد.
اصولاً امر و نهی مولوی خداوند که ترک آن ها گناه محسوب میشود، پس از استقرار آدم روی زمین صادر شد و پیش از آن اصلاً شریعت و آیین و تکلیف نبود، تا امر و نهی آن مولوی باشد. تنها ارشاد به آدم بود که عوارض خوردن درخت دامنگیر وی نشود.
اما در مورد آدم، امر ارشادی بوده که مخالفت آن ها گناه محسوب نمیشد، بلکه تنها آثار و پیامدهای تکوینی مخالفت با این امر نمایان میشد و آن گونه شد که آدم با نزدیک شدن به درخت (خوردن) عیبهایش آشکار شد و به زمین هبوط کرد و از مقام بهشتی بیرون آمد. (1)
ب) در باره فراز دوم پرسش باید گفت:
اولا: از سنتهای الهی آزمون انسان در زندگی دنیاست تا در پس آزمایش به مقام واقعی و زندگی لایق خود در قیامت برسد. در نتیجه اگر داستان بشر بدین شکل رقم نمیخورد ، صدها شکل دیگر برای آن متصور بود. برای خدا تهیّه و تنظیم مقدمات آن هیچ زحمتی نداشت. باز انسان بود و اختیار و حق انتخابش در برابر گزینههای درست یا نادرست پیشرو.
در نتیجه خواست خدا در رقم خوردن این داستان به هیچ وجه تلازم با اجبار و ناگزیری انسان نداشته و ندارد. میشد حضرت آدم از آن درخت نخورد و شیطان از این تلاش ناامید گردد و یا باز شیطان با جلوه گری ها و ترفندهایش در برابر حضرت آدم ظاهر گردد و در دفعات بعد او را به لغزش بیندازد یا باز ناکام بماند و یا هر اتفاق دیگر ... .
طراحی این داستان با همة جلوهها و صحنهپردازیها و مقدمهچینیهایش حضرت آدم را مجبور به انجام کاری نکرد؛ بلکه او با اختیار خود دست به عملی زد که تاوان آن را پس داد. اگر در بهشت هم میماند باز او بود و اختیارش و آزمایش دیگری که در برابر او قرار داده میشد، مانند ما فرزندانش که در محیط و شرایط و موقعیتهایی کاملاً متفاوت با آزمونهای آسان و دشوار بیشماری که خداوند برای ما رقم میزند رو برو میشویم تا خود کدام گزینه را برگزینیم.
ثانیا: از مجموع آیات قرآن به دست میآید که فرایند خلقت و سکونت آدم در روی زمین به گونهای بوده که بالاخره به همین نتیجه منتهی میشد، حال این حوادث و رخدادها چرا و بر اساس چه حکمتی پیش آمد، شاید اسرار آن برای کسی به خوبی معلوم نباشد. تنها این نکته را میتوان گفت که آدم برای زندگی در روی زمین آفریده شده، در قرآن کریم آمده:
«إذ قال ربّک للملائکة إنّی جاعل فی الارض خلیفه؛(2) هنگامی که پروردگارت به فرشتگان فرمود: روی زمین خلیفهای قرار میدهم». یعنی قبل از قرار گرفتن انسان در بهشت، این گفتگو ذکر شده است. پس انسان از ابتدا با هدف قرار گرفتن در زمین آفریده شد، ولی در آغاز خداوند او را در بهشت که یکی از باغهای سرسبز پرنعمت این جهان بود، ساکن ساخت، محیطی که در آن جا برای آدم هیچ گونه ناراحتی وجود نداشت. شاید علت جریان آن بوده که آدم با زندگی کردن روی زمین هیچ گونه آشنایی نداشت، و تحمل زحمتهای آن بدون مقدمه برای او مشکل بود، و از چگونگی کردار و رفتار در زمین باید اطلاعات بیش تری پیدا کند.
بنا بر این میبایست مدتی کوتاه تعلیمات لازم را در محیط بهشت ببیند و بداند زندگی روی زمین توأم با برنامهها و تکالیف و مسئولیتها است که انجام صحیح آن ها باعث سعادت و تکامل و بقای نعمت است و سرباز زدن از آن سبب رنج و ناراحتی، نیز بداند هرچند او آزاد آفریده شده، اما این آزادی به طور مطلق و نامحدود نیست که هرچه خواست انجام دهد.
او میبایست از پارهای از اشیای روی زمین چشم بپوشد، نیز لازم بود بداند چنان نیست که اگر خطا و لغزشی دامنگیرش شود، درهای سعادت برای همیشه روی او بسته میشود، بلکه میتواند بازگشت کند و پیمان ببندد که بر خلاف دستور خدا عملی انجام نخواهد داد تا دوباره به نعمتهای الهی باز گردد.
او در این محیط میبایست تا حدی پخته شود، دوست و دشمن خویش را بشناسد. چگونگی زندگی در زمین را یادگیرد. آری این خود یک سلسله تعلیمات لازم بود که میبایست فرا گیرد. با داشتن این آمادگی به روی زمین قدم بگذارد. این ها مطالبی بود که هم آدم و هم فرزندان او در زندگی آینده خود به آن احتیاج داشتند، بنا بر این شاید علت این که آدم در عین این که برای خلافت زمین آفریده شده بود، مدتی در بهشت درنگ میکند و دستورهایی به او داده شود، جنبة تمرین و آموزش داشته باشد. (3) پس نسل های بعد از آدم تاوان کار پدر بزرگش را نمی دهند، بلکه فرایند استقرار بشر در روی زمین این رقم خورده است.
پي نوشت ها :
1. آیت الله سبحانی، منشور جاوید، نشر موسسه امام صادق، قم، بی تا ، ج 5، ص 67.
2. بقره (2) آیه 30.
3. ناصر مکارم، تفسیر نمونه، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1379ش ، ج 1، ص 184.