چرا ما آفریده شدیم؟

پاسخ:سوال ازهدف آفرینش انسان دارای دو جنبه است :
( الف ) هدف فاعل ( خداوند )
ب ) هدف فعل ( انسان ) .
هدف فاعل ( با قدری مسامحه ) ؛ یعنی ، آنچه خدا رابه آفرینش انسان برانگیخت و هدف فعل ؛ یعنی ، آنچه انسان به آن منتهی می شود .روشن است که هدف فاعل در آفرینش انسان قبل از آفریدن اواست و هدف فعل پس از آفریده شدن او .
هدف فاعل در آفرینش انسان با توجه به مطالب زیرروشن می شود: :
- 1)خداوند متعال به مقتضای این که خودش واجب الوجوداست و وجود او وابسته به چیزی نیست ، هیچ محدودیتی و نقصی ندارد وهمه کمال ها را دارا است ؛ بلکه عین کمال است .
- 2)از جمله کمالات اوفیاض و جواد بودن است . خداوند در قرآن می فرماید : ( ( و ما کان عطا ربک محظورا"؛ و عطای پروردگارت منع نشده است ) ) ، ( اسرا، آیه 20) ) .
3)هرخیری و کمالی ناشی از وجود است و هر شر و نقصی ناشی از عدم ؛ مثلا"علم خیر و کمال است و جهل شر و نقص به شمار می آید .قدرت نیز درمقابل عجز و ناتوانی ، یک امر وجودی است . پس معلوم می شود که وجودخیر است و در مقابل آن هر شر و نقصی از عدم است .
4)با توجه به مقدمه سوم می توان دریافت که فیاض و جواد بودن خداوند با آفریدن وایجاد کردن محقق می شود .پس لازمه ً فیاض بودن آفریدن است .
5)این نکته را می توان از راه دیگری نیز بیان کرد و آن این که اگر چیزی امکان ایجاد شدن را داشته باشد و خداوند نیز به عنوان علت فاعلی ، توانایی ایجاد آن را داشته باشد؛اما آن را ایجاد نکند، این نیافریدن با توجه به این که وجود خیر است منع ازخیر است و بخل محسوب می شود و بخل از خداوند محال است .
از این مقدمات نتیجه می گیریم که علت غایی و هدف فاعل در آفرینش ، فیاض بودن خداوند است ؛ یعنی ، اگر سوال شود چه چیز باعث شد خدا بیافریند؟پاسخ می دهیم که فیاض بودن او باعث آفرینش شده است .
6)صفات خدازاید بر ذات او نیست . صفات انسان و دیگر اجسام زاید بر ذات آنها است ؛مثلا" سیب یک ذات دارد و سرخی و شیرینی صفت آن است . این سرخی وشیرینی ، خارج از ذات سیب است . سیب می تواند به جای این صفات ،ترش و سبز باشد و ذات او باقی بماند .بحث اتحاد ذات و صفات خداوند،یک بحث کلامی عمیق است که می توانید در علم کلام در بحث توحیدصفاتی مطالعه کنید .
آنچه در این جا برای ما مهم است ، این که فیاض بودن -که علت غایی آفرینش است - خارج از ذات خدا نیست . پس اگر سوال شودچرا خداوند آفرید؟ خواهیم گفت : چون خدا است . پس علت غایی در واقع خود خداوند است . این همان سخن فلاسفه است که می گویند : علت غایی و علت فاعلی در افعال خداوند، متحد است و شاید بتوان همین معنا را ازبرخی آیات قرآن نیز استفاده کرد : ( ( الیه یرجع الامر کله ؛ و تمام کارها به اوبازگردانده می شود ) ) ، ( هود، آیه 123 ) . برای آگاهی بیشتر ر.ک : 1- المیزان ،ج 8، ص 44علامه طباطبایی 2- معارف قرآن مصباح یزدی
7)این که گفته می شود، آفریدن لازمه فیاض بودن خدا است ، بدین معنا نیست که او مجبوربه آفریدن است ؛ زیرا در جبر همواره یک نیروی خارج و برتری بر اراده قدرت فاعل غلبه دارد واو را مجبور می کند؛ اما درباره ً خداوند هیچ نیروی دیگری - غیر از او - فرض نمی شود، چه رسد به این که برتر از او باشد تابتواند او را مجبور کند .پس وقتی می گوییم بین فیاض بودن و آفریدن تلازم است ، اختیار و اراده را در آفرینش از او سلب نکرده ایم و در واقع بین فیاض بودن و آفرینش اختیاری و ارادی تلازم است .
8)حال که معلوم شد هدف فاعل در آفرینش ذات خداوند است ؛ پس هر آنچه غیراز ذات به عنوان هدف ذکر می شود، به عنوان هدف میانی است ( نه هدف حقیقی و نهایی ) ؛مثلا" گفته می شود خدا آفرید تا به بندگان جود کند
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم
یا خدا آفرید تا بندگان را به کمال برساند .ویژگی هدف میانی این است که همواره معقول است که از هدف آن سوال کرد؛ مثلا" می پرسند؛ چرا خداوند انسان را آفرید؟ می گویید تا او را به کمال برساند و یا به او جود کند .در این جا می توان دوباره پرسید : چرا او را به کمال برساند؟ یا چرا به او جود کند؟ می گویند : چون فیاض و جواد است. دیگر صحیح نیست که سوال شود : چرا فیاض و جواد است ؛ زیرا فیاض بودن در ذات او هست .
9)آنچه گفته شد هدف فاعل در اصل آفرینش است ؛ اما هدف فاعل در آفرینش یک موجود خاص ( مانند انسان ) نیازمندیک نکته ویژه است .
این نکته درباره انسان عبارت است از ( کمال خاصی که خداوند می خواست با خلقت انسان آن را بیافریند ) . توضیح : لازمه کمال فیاض بودن خداوند این است که هر کمال ممکنی را بیافریند . او قبل از آفرینش انسان ، موجودات دیگری را به نام ملایکه آفریده بود که از همان ابتدای آفرینششان دارای همه کمالات ممکنه بودند؛ یعنی ، همه ً کمال ها رابالفعل دارابودند .پس هرگز به کمال جدیدی دست پیدا نمی کنند و مرتبه ًوجودیشان تکامل نمی یابد [ خداوند از زبان ملایکه فرمود : ( ( و ما منا الا له مقام معلوم . و انا لنحن الصافون . و انا لنحن المسبحون ؛ و هیچ یک از ما ( فرشتگان ) نیست مگر [ این که ] برای او [ مقام و ] مرتبه ای معین است و ماییم که صف بسته ایم و ماییم که خود تسبیح گویانیم ) ) ، ( صافات ، آیه 166 -164 ) . حضرت علی ( ع ) فرمود : ( ( ثم فتق ما بین السماوات العلا فملاهن اطوارا" من ملایکته منهم سجود لایرکعون و رکوع لاینصبون و صافون لایتزایلون و مسبحون لایسامون ؛ سپس آسمان های بالا را از هم گشود و ازفرشتگان گوناگون پر نمود .گروهی از فرشتگان همواره در سجده اند و رکوع دارند و گروهی در رکوع اند و نمی ایستند و گروهی در صف هایی ایستاده اندو پراکنده نمی شوند و گروهی هموراه تسبیح گویند و خسته نمی شوند ) ) ، ( نهج البلاغه ، خطبه اول ) . ] آنان خدا را پرستش می کنند واین کمالی است که خداوند به آنها داده است و آنان امکان نا فرمانی و مخالفت ندارند [ خداوندمتعال فرمود : ( ( لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون ؛ [ فرشتگان ] در سخن براو پیشی نمی گیرند و خود به دستور او کار می کنند ) ) ، ( انبیا، آیه 27 ) و نیزفرمود : ( ( علیها ملایکه غلاظ شداد لایعصون الله ما امرهم و یفعلون مایومرون ؛ بر آن [ آتش ] فرشتگانی خشن [ و ] سختگیر [ گماشته شده ] اند ازآنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچی نمی کنند و آنچه را که مامورند انجام می دهند ) ) ، ( تحریم ، آیه 6 ) ] . خداوند به دلیل فیاض بودنش ، می خواست علاوه بر کمالی که ملایکه دارند، یک کمال برتری نیز بیافریند و آن کمال اختیاری انسان است ؛ یعنی ، موجودی را بیافریند که همه این کمال ها را بااختیار و انتخاب خود به دست بیاورد .از این رو انسان را آفرید، انسانی که ازابتدا دارای همه ً کمالات نیست ؛ اما به گونه ای است که می تواند به آن کمال ها برسد .روشن است کمالی که انسان با اختیار و انتخاب آزاد خودتحصیل می کند، از کمال اعطایی ملایکه برتر است [ امیرمومنان ( ع ) فرمود : ( ( ان الله عز و جل رکب فی الملایکه عقلا" بلاشهوه و رکب فی البهایم شهوه بلا عقل و رکب فی بنی آدم کلیهما فمن غلب عقله شهوته فهو خیر من الملایکه و من غلبت شهوته عقله فهو شر من البهایم ؛ خداوند عز وجل ملایکه را از عقل آفرید و در آنان شهوت قرار نداد و حیوانات را از شهوت آفرید و در آنان عقل قرار نداد و بنی آدم را از عقل و شهوت آفرید .پس هرکس عقلش بر شهوتش پیروز شود از ملایکه برتر خواهد بود و هر کس شهوتش بر عقلش غلبه کند از حیوانات پست تر خواهد بود ، ( وسایل الشیعه ، ج 11، ص164 )
پس هدف فاعل و علت غایی در آفرینش انسان ، فیاض بودن خداوند است . لازمه فیاض بودن خدا، این است که این نوع از کمال ممکن را نیز بیافریند و اصلا" این کمال برترین کمال امکانی است .
10)ازاین رو، هر انسانی که همه کمال های ممکنه انسانی را کسب کند، غرض اصلی از خلقت انسان را معنا خواهید بخشید و شاید معنای حدیث ( ( لولاک لما خلقت الافلاک ؛ اگر برای تو نبود افلاک را نمی آفریدم ) ) همین نکته باشد.
برای آگاهی بیشتر ر.ک : 1- بحارالانوار، علامه مجلسی ، ج 16، ص 406،روایت اول ، باب 12 2- المیزان ، علامه طباطبایی ، ج 10، ص 157، ذیل آیه ( هود، آیه 7 )