پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
در پاسخ به این سوال ابتدا به نظر می رسد اصل قضا و قدر الهی که در عرف از آن به سرنوشت تعبیر می شود، نیاز به تبیین و توضیح دارد و قبل از ورود در تبیین مفهوم قضا و قدر و روشن شدن جایگاه آن دو در حیات انسانی ، اشاره ای به نظریاتی که در مورد سرنوشت انسان وجود دارد، می کنیم ؛ اصولا در مورد سرنوشت، دو تفسیر وجود دارد:
تفسیر نخست مى گوید:
سرنوشت هر کس از روز نخست، بدون اطلاع و حضور او، از طرف خداوند تعیین شده ؛ بنابراین هر کس با سرنوشت معیّنى از مادر متولد مى شود که قابل دگرگونى نیست. هر انسانى نصیب و قسمتى دارد که ناچار باید به آن برسد. چه بخواهد و چه نخواهد، ‌و کوشش‌ها براى تغییر سرنوشت بیهوده است. بنا بر این تفسیر،‌بدیهى است که انسان موجودى مجبور و بى اختیار است.
بررسى منابع اسلامى نشان مى دهد این تفسیر مورد تأیید اسلام نیست . قبول و پذیرش آن، تمام مفاهیم مسلّم اسلامى از قبیل:‌تکلیف، جهاد، سعى و کوشش و استقامت و غیره را به هم مى ریزد.
استاد مطهرى مى گوید: «اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهی،‌انکار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نیرو و اراده و اختیار بشر است، چنین قضا و قدر و سرنوشتى وجود ندارد و نمى تواند وجود داشته باشد». (1)
اما در تفسیر دوم از سرنوشت، در عین حال که دست تقدیر الهی در زندگی انسان و قضا و قدر الهی را مردود نمی داند، نقش انسان را در تعیین سرنوشت زندگی او می‌پذیرد. در این تفسیر، نقش انسان نه تنها مغایر با سرنوشت نیست، بلکه جزئی از همان سرنوشت است. در سرنوشت و تقدیر انسان چنین است که او سرنوشت خود را تعیین نماید. در واقع اختیار داشتن انسان جزئی از تقدیرات الهی است.
برای روشن شدن رابطه قضا و قدر با اختیار انسان اندکی توضیح می‌دهیم:
قدر: یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حدّ و حدود چیزی . در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده و آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش آفریده است.
قضا: یعنی حکم و قطع و حتمیت. در نظام آفرینش،‌موجودات مادی از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، مثلاً اگر به خانة شما از چند کوچه راه باشد، ورود به خانه شما از چند راه ممکن است. حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب پیدایش یکی از آن‌ها فراهم شد و تنها همان یکی تحقق یافت،‌این مرحله از تحقق را قضا می‌نامند.
خداوند برای هر چیزی علت‌ها و اسباب هایی قرار داده که هستی و مشخصات آن بستگی به آن‌ها دارد. این طور نیست که هر چه در جهان پدید می‌آید، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقی و بی حساب باشد. همان گونه که در بارش برف و باران و ... عواملی دخالت دارد و هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی پذیرد، همچنین کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی زند، بلکه نخست چیزی را تصور می‌کند، سپس به آن می‌اندیشد و پس از آن که فایده واقعی یا پنداری آن را پذیرفت، ‌به انجام آن می‌کوشد. پس انجام هر حادثه‌ای در جهان علت و سببی دارد و این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند نیز چنین مقرّر کرده است.
این مسئله با اصل آزادی و اختیار انسان منافات ندارد،‌ زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر نموده که بشر کارهای خود را به اراده خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند. این که می‌گوییم کارهای انسان هم به اختیار خود او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر سرنوشت خود را تعیین کنند. بشر مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است. بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر عامل جاذبة زمین خواه ناخواه به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که تنها یک راه محدود در جلوی او هست و همین که در شرایط معیّن رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی می‌کند. هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را در سر چهار راه هایی می‌بیند . هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آن‌ها را انتخاب کند ندارد و سایر راه‌ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آن‌ها به نظر و فکر و اراده او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معیّن می‌کند. (2)
این که از یک طرف مسئله تقدیر الهی مطرح است و از طرف دیگر اختیار انسان، به این معنا است که خداوند مقرّر کرده که انسان با اختیار و اراده خود، یکی از راه‌ها را انتخاب کند و آن راهی که انسان با ارادة خود انتخاب کرده، همان است که مقدّر است.
خداوند به قضا و قدر مقرّر کرده که انسان با اختیار خود، آن راهی که خداوند از ازل می‌داند، انتخاب کند.
پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب می‌کند.
انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشت های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آن‌ها جانشین دیگری گردد، مثلاً اگر کسی بیمار شود و معالجه کند و نجات پیدا کند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نیز اگر معالجه نکند و رنجور بماند و یا بمیرد، آن نیز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است.
امیرالمؤمنین (ع) از کنار دیوار شکسته و کجى برخاست. پرسیدند: از قضاى الهى فرار مى کنی؟ فرمود: از قضاى الهى به قدر او پناه مى برم. (3) «یعنى درست است که تا قانون علیت که منتهى به فرمان خداست، نباشد، دیوار شکسته سقوط نخواهد کرد، اما همان خداوند به من عقلى داده که آن خود یک حلقه از سلسله قانون علیت است و یک عامل بازدارنده در برابر این گونه حوادث. البته دیوار عقل و شعور ندارد و بدون اعلام قبلى سقوط مى کند. اما من مى توانم به قدر الهى پناه ببرم؛ یعنى با عقل خود چنان محل نشستن را اندازه گیرى کنم که اگر دیوار سقوط کند روى من نیفتد».(4)
در قرآن آیات زیادى وجود دارد که به صراحت اختیار انسان و نقش اراده او را بیان داشته است؛ مانند آیه: «لیس للانسان الا ما سعی؛ براى انسان چیزى جز حاصل سعى او نیست». (5)
و : «ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم؛ (6) خداوند سرنوشت هیچ قومى را تغییر نمى دهد. مگر خودشان آن را تغییر دهند».
از آنچه ذکر شد امکان تغییر قضاو قدر درموارد خاص به خوبی روشن شد. اما تغییر قضا و قدر یا تبدیل سرنوشت در روایات متعدد هم بیان شده است که یکی از مهمترین ابعاد و عوامل این تغییر مقوله دعا است .
استاد مطهری می‌گوید: "از نظر جهان بینی الهی، جهان هم شنواست و هم بینا،‌ندا و فریاد جاندارها را می‌شنود و به آن‌ها پاسخ می‌دهد. به همین جهت دعا یکی از علل این جهان است که در سرنوشت انسان مؤثر است. جلو جریان هایی را می‌گیرد و یا جریان هایی به وجود می‌آورد. به عبارت دیگر، دعا یکی از مظاهر قضا و قدر است که در سرنوشت حادثه ای می‌تواند مؤثر باشد یا جلو قضا و قدری را بگیرد". (7)
امام صادق(ع) می‌فرماید: "دعا، قضای الهی را بر می‌گرداند، اگر چه قضای الهی محکم شده باشد. از این رو زیاد دعا کن که آن کلید هر رحمت و بر آوردن هر حاجت است". (8)
از امام کاظم (ع) نقل شده : "بر شما باد به دعا کردن زیرا دعا و درخواست از خدا بلائی را که از مرحله‌قدر و قضا گذشته و جز امضای آن نمانده (یعنی تمامی اسباب آن فراهم شده، ولی هنور در خارج وجود پیدا نکرده) بر می‌گرداند". (9)
امام صادق (ع) می‌فرماید: "خدا را بخوان و دعا کن و مگو کار گذشته است!". (10)
البته نباید از یاد برد که تاثیر دعا و دیگر عوامل در تغییر قضا و قدر تاثیری مطلق نیست و همه تقدیرات و قضاها قابل تغییر نیستند؛ به عبارت روشن تر فقط قضای غیر حتمی هستند که تغییر پذیرند نه قضای حتمی و قطعی .
به عبارت روشن تر مقدرات حتمی تغییر ناپذیرند، نه بدان رو که ذاتا تغییر ناپذیرند، بلکه اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که حتماً روی دهند، یعنی خداوند نمی‌خواهد این قبیل تقدیرات را تغییر دهد، نه این که ذاتا تغییر ناپذیرباشند. مثلا زمان قیامت جزو مقدورات حتمی است .به اعمال صالح و نا صالح انسان وابسته نیست .دعای کسی به تاخیرش نمی‌اندازد.
جهت آگاهی بیش تر می‌توانید به کتاب علم پیشین الهی و اختیار، سعیدی مهر؛ انسان و سرنوشت، استاد مطهری مراجعه فرمایید.

پی‌نوشت‌ها :
1. شهید مطهری ، مجموعة‌آثار، انتشارات صدرا ، تهران ، 1374ش ، ج1، ص 384.
2. همان ، ص 385 .
3. شيخ صدوق، التوحيد، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1398 ه ق ، ص 369 .
4. ناصر مکارم شیرازی، پیدایش مذاهب ، تنظيم مسعود مكارم، محمد رضا حامدى‏، بي تا ، ص 31 .
5. نجم (53) آیة 39.
6. رعد (13) آیة 11.
7. استاد مطهری، مجموعة آثار،همان ، ج 1، ‌ص 406.
8. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 ه ش ، ج 2، ص 470.
9. ترجمه تفسير الميزان‏ ، موسوى همدانى سيد محمد باقر ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏ ، قم‏ 1374 ش، ج 2، ص 55.
10. اصول کافی،همان ج 4، ص 466.