سلام. این سؤال احتمالاً باید توسّط بخش تاریخ پاسخ داده شود، ولی از آنجایی که بحثی منطقی دارد، به نظر من باید توسّط بخش فلسفه پاسخ داده شود.

در مورد سؤال، خودم توضیحاتی را اضافه میکنم تا روشن شود دقیقاً چه بوده است(این توضیحات را خودم برایتان تایپ میکنم، و از جایی کپی نشده اند):

پیروان ادیان در مورد ادعاهای معجزات گاهاً بزرگی که میکنند، شواهدی تاریخی را ارائه میدهند. معمولاً وقتی گفته میشود: «این فقط ادعای مدارک خودتان است»، پاسخ متکلمین این است که «این مدارک برای پذیرش وقوع حادثه کفایت میکند.»(که البته بحثی جدا بود، و در سؤالی جداگانه مطرح کردم) ولی یک نقد دیگر وارد بر این ادعاها این است که «یک ادعای ویژه، سند ویژه نیز میخواهد.» یعنی وقتی یک مسلمان میگوید پیامبرش ماه را شکافته است، یا یک مسیحی میگوید مسیح مصلوب شد، و سه روز بعد از میان مردگان برخاست، و اسناد تاریخی فراوانی هم برای این آورد و گفت «هیچ سندی نیست که بگوید اینگونه نشده، پس این سند صحیح است.»، منتقدین میگویند، «این یک ادعای ویژه است و به سند ویژه هم نیاز دارد.»

فاریل تیل، منتقد بیخدا، در مناظره با نرمن گایسلر، بر سر رستاخیز مسیح، در این مورد میگوید(نقل به مضمون): «اگر دکتر گایسلر به من بگویند که با ماشینی به محل این مناظره آمده اند که لاستیکهایش صاف بوده است، من باور میکنم، زیرا بسیاری از مردم با لاستیک صاف رانندگی میکنند، ولی اگر ایشان به من بگویند که روز گذشته در زمان رانندگی، نوری عجیب را دیده اند و ناگهان خود را در یک بشقاب پرنده یافته اند که در آن موجودات فضایی بیگانه روی ایشان آزمایشاتی را انجام داده اند، و بعد ایشان را رها کرده اند، و ایشان دوباره خودشان را در ماشینشان یافته اند، من باور نمیکنم.» در واقع جای سؤال است که اگر کسی بگوید خواجه حافظ شیرازی را زنده دیده است که بر پانصد نفر شاهد از مریدانش، خودش را نشان داده است، یا فردی ادعای پیامبری کند و پیروانش تصدیق کنند که او ماه را شکافته است(در مثل جای مناقشه نیست، پس نفرمایید که تلسکوپها ماه را در تمام لحظات زیر نظر دارند!)، آیا این ادعا، به صرف تصدیق پیروان، باور کردنی است؟

برداشت شخصی من از این نقد این است که این نقد را وارد میدانم، البته ما و مسیحیان، «سند ویژه» برای این دو معجزه(شق القمر و رستاخیز مسیح) داریم: «کلام خدا و حجتهای خدا»(برای ما قرآن و احادیث مربوطه، و برای مسیحیان، سخنان حواریون که مؤید به روح القدس بودند)، ولی از آنجایی که ابتدا باید کلام خدا بودن کتاب مقدّسمان و حجت خدا بودنِ حجج الهی، را ثابت بکنیم، به طور مستقیم با شواهد تاریخی در مورد معجزاتی چون شق القمر و رستاخیز مسیح، نمیتوان مسلمان یا مسیحی شد.

پس حالا با این توضیحات بار دیگر دو پرسش مورد نظر را مطرح میکنم:

1.آیا صحیح است که بگوییم یک ادعای ویژه، یک مدرک ویژه میخواهد؟

2.آیا صحیح است که گفته شود، کسی نمیتواند با گزارشهای سندهای تاریخی در مورد شق القمر یا رستاخیز مسیح، و بدون ایمان به قرآن یا عهد جدید، مسلمان یا مسیحی شود؟

به امید ظهور

پرسشگر گرامی با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
لازم است یک حقیقت به عنوان پیش فرض مطرح باشد و آن این که:اثبات حقانیت انبیا را از طریق معجزات زماندار بسیار دشوار و تا حدودی غیر مطمئن می دانیم .
با نگاهی دقیق می توان دریافت که حتی اثبات وجود اشخاصی چون حضرت مسیح و حضرت موسی علیهما السلام امری محتمل و قابل انکار و تردید است، چنان که برخی اندیشمندان غربی به راحتی، وجود شخص تعریف شده ای به نام عیسی مسیح را انکار کرده اند . حقیقت آن است که واقعا رد این ادعا و اثبات وجود عیسی مسیح کار آسانی نیست. شواهد نقل شده در این خصوص، هر چند در خصوص این پیامبر الهی تا حدودی قانع کننده باشند اما در رساندن ما به قطعیت کامل به نظر نمی رسند .
تنها فرد از انبیا که به واسطه شواهد و قرائن می توان وجود او را به روشنی و در حد قانع کننده و اطمینان بخشی اثبات نمود، پیامبر اسلام است .در منابع گوناگون تاریخی، آن هم از ادیان مختلف در مورد وی نکات متعدد و مختلفی نقل شده ؛ شواهد و قرائن وجود وی و ادعای نبوت و تلاش هایی که در مسیر اثبات این مدعا انجام داده، در حد قانع کننده و اطمینان بخشی موجود است تا حدی که می توان گفت غیر قابل انکار است.
با این اوصاف معنا ندارد بخواهیم با صرف ادعای تحقق معجزاتی در چند هزار سال پیش اثبات نبوت فردی را بکنیم که در اصل وجود او تردیدهایی وجود دارد؛ پس ادعای مخالفان در این که نمی توان به صرف ادعای پیروان ادیان در خصوص وقوع معجزات به این امر ایمان آورد، منطقی و درست است .
اگر نقل ها در منابع تاریخی بی طرف وارد شده باشد و منحصر در متون دینی و در تالیفات مومنان و معتقدان به این معتقدات نباشد و به علاوه شواهد و قرائن خارجی در خصوص تحقق این امور وجود داشته باشد، ادعای رخداد این معجزات قابل تامل و بررسی است .
اگر در متون تاریخی و علمی اقوام گوناگون دیده شود که از حادثه نجومی خاصی مانند دو نیم شدن ماه خبر داده اند و از نظر تاریخی این امر با زمان معجزه شق القمر که مورد ادعای مسلمانان و منابع دینی آنان است، تطبیق داشته باشد، این ادعا مویدی تاریخی فراتر از متون اصیل دینی مسلمانان خواهد داشت و قابل تامل و بررسی است ، چنان که ادعا می شود در برخی منابع اقوام هند این امر ثبت شده حتی در همان زمان پادشاه منطقه ای در جنوب هند به نام " شاکاروانی فرمد " به خاطر رویت همین مساله و تحقیق در مورد منشا آن اسلام آورد. (1)
اگر شواهدی علمی وقوع چنین حادثه ای در سطح ماه را تایید کند ،باز این امر تاییدی دیگر بر امکان وقوع چنین
حادثه ای خواهد بود ، چنان که برخی اندیشمندان بر اساس تصاویری که ناسا از سطح ماه ارائه داده، این فرضیه را مطرح نموده اند که به طور یقین شکاف های موجود بر سطح ماه تنها با این فرضیه همخوانی دارد که بگوییم روزی قمر به دو نیم شده است. (2)
در این میان توجه به دو نکته ضروری است:
اول آن که پیروان ادیان مدعای مورد نظر خود را از طریق موارد خاص و جزیی معجزات ثابت نمی دانند، مثلا نمی گویند چون در منابع ما نقل شده که موسی عصای خویش را تبدیل به اژدها نمود ،پس باید به پیامبری او ایمان آورد ، بلکه ادعای مومنان به ادیان ادعایی، مجموعی و چند بخشی است که به عنوان یک مجموعه باورها ارائه می شود .
مومنان از جمع بندی شواهد و قرائن و اعتماد عقلایی به ادعای نسل های پیشین و جمع آوری شواهد و قرائن دیگر به خصوص پاسخ هایی که از منابع دینی به سوالات خود دریافت می دارند، به صدق ادعای پیامبری معتقد می شوند، ولی این امر را منحصرا به یک معجزه معین و امر خارق العاده خاص منتهی نمی کنند .
مسلمان با فرض وجود ادعای معجزات منسوب به پیامبر اسلام ، با جمع بندی شواهد و قرائن تاریخی که برخی از آن ها به تواتر رسیده و از منابع مختلف موافق و مخالف نقل شده و به علاوه با تخمین وضعیت فکری و فرهنگی جوامعی که تحت تعالیم پیامبر اسلام به تحولات و تغییرات بنیادین فکری و رفتاری رسیده اند و از طرف دیگر با مراجعه به منابع دینی اسلام و تحلیل فکری و معرفتی این منابع و جستجوی پاسخ پرسش های بنیادین خود در این منابع و اموری از این قبیل به این نتیجه می رسد که ادعای پیامبری پیامبر اسلام صحیح و منطقی بوده ؛ در نتیجه به آن ایمان می آورند. اگر انکار و مخالفتی از جانب غیر مسلمانان باشد، باید به مجموعه این باورها وارد شود ،نه گزاره های جزیی و خاص .
نکته دوم : در اسلام برخلاف همه ادیان دیگر معجزه ای مستمر و جاوید به نام قرآن مطرح است که بر فرض صدق ادعای اعجاز آن در هر زمان قابل قرار گرفتن در برهان اثبات ادعای نبوت پیامبر اسلام به عنوان صغرای قیاس خواهد بود و ادعای معجزه بودن آن ادعایی نقلی و تاریخی محسوب نمی شود .
به یقین یک ادعای ویژه ،مدرکی ویژه و قانع کننده می خواهد اما در خصوص ادعای رخداد معجزات به طور کلی
می توان گفت: کسی نمی تواند با گزارش های سندهای تاریخی درون دینی در مورد آن ها، و بدون ایمان به قرآن یا عهد جدید، مسلمان یا مسیحی شود، اما چه بسا بتوان از طریق برخی شواهد و قرائن برون دینی به اطمینانی قابل قبول در مورد ادعای پیروان ادیان رسید یا این که از طریق معجزه جاوید قرآن به این نتیجه رسید .

پی نوشت ها :
1.رک : http://fa.wikipedia.org/wiki/
2. برای مشاهده برخی ازاین تصاویر ، رک : http://antwrp.gsfc.nasa.gov/apod/ap021029.htmlv>