ایا از نظر قران جهان های موازی وجود دارنداگر وجود دارند

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
در مورد جهان هاي موازي دو احتمال وجود دارد كه به هر دو مورد مي پردازيم. اميد است كه پاسخ خود را در اين زمينه دريافت داريد.
1. مثل افلاطوني: عالم مثال مرتبه‏ای از وجود امکانی است که نه مجرد محض است و نه مادی صرف، بلکه متوسط میان آن دو می‏باشد. یعنی از اصل ماده و برخی عوارض آن مانند تغیّر و حرکت منزه است ،ولی با برخی آثار ماده مانند شکل، بعد، وضع و مانند آن همراه است. عالم مثال را برزخ نیز می‏نامند. علت این که آن را برزخ می‏نامند، این است که برزخ در لغت به معنی واسطه و حائل میان دو چیز است. از آن جا که عالم مثال از نظر مجرد بودن از ماده، حد متوسط میان عالم عقل و عالم ماده می‏باشد، آن را برزخ می‏نامند.
مقصود از عالم مثل یا مثل افلاطونی این است که هر یک از انواع مادی موجود در عالم، فردی مجرد عقلی دارد که قبل از آفرینش موجودات مادی وجود داشته، همه کمالاتی را که برای افراد مادی آن نوع تحقق می‏یابد، دارا می‏باشد. به همین جهت واسطه صدور افراد مادی از جانب آفریدگار یکتا و نیز به اذن خداوند، مدبر آن افراد می‏باشد.(1)
عالم مثال غیر از عالم مثل می‏باشد. اولی، واسطه میان عالم عقل و عالم ماده است. اما دومی مجرد صرف و عقلی است. با توجه به اين تعريف مي توان ادعا كرد كه دو جهان موازي در عالم وجود دارد كه هر چه بدن مادي فرد در دنياي ماده انجام مي دهد، بدن مثالي او در عالم مثل نيز همان كار را انجام مي دهد.
چرخ‌ با این‌ اختران ‌نغز و خوش‌ و زیباستی صورتی‌ در زیر دارد آنچه‌ در بالاستی‌
صورتِ ‌زیرین ‌اگر بر نردبان‌ معرفت بر رَوَد بالا همان‌ با اصل ‌خود یكتاستی‌
با توجه به اين تعريف مي توان مويداتي از قرآن و روايت هم براي آن آورد. به عنوان مثال:
الف)إِنَّ الَّذِینَ یأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْیتَامَى ظُلْماً إِنَّمَا یأْكُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً (2)؛ كسانی كه اموال یتیمان را به ظلم و ستم می خورند، (در حقیقت) تنها آتش می خورند.
ب)وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ (3)؛هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به يقين) همه شما از اين امر كراهت داريد.
از اين دو آيه مي توان استفاده كرد كه خورده شدن آتش توسط كسي كه مال يتيم مي خورد و يا خوردن گوشت برادر مرده در مورد غيبت، نه در اين جهان ،بلكه در عالمي ديگر اما توسط همين فرد و در همین زمان صورت مي گيرد كه همان بدن مثالي اوست.
ج)زنی برای مسئله‏ای به حضور رسول اکرم(ص) مشرف شد. وی کوتاه قد بود، پس از رفتنش عایشه کوتاه قدی وی را با دست خویش تقلید کرد. رسول اکرم به وی فرمود: خلال کن، عایشه گفت: مگر چیزی خوردم یا رسول اللّه؟ حضرت فرمود: خلال کن. عایشه خلال کرد و پاره گوشتی از دهانش افتاد.(4) حضرت با تصرف ملکوتی، واقعیت ملکوتی و برزخی غیبت را در همین جهان به عایشه ارائه فرمود.
2. اين كه هر يك از ما يك همزاد داريم كه در سياره اي ديگر دقيقا همان كاري كه ما انجام مي دهيم، انجام مي دهد. در خصوص اين نظریه(اگر بتوان آن را نظريه دانست) و حتى سایر نظریات علمی باید به یک نکته مهم توجه داشته باشید که این ها همه ادعایی در مطابقت با واقعیت‌های عالم ندارد، بلکه به اصطلاح « ترم تئوریک » یعنی یک مجموعه تئوریک هستند که ابتدا و انتهای آن همخوانی دارد . به عنوان یک فرضیه قابل دفاع هستند . مقبول و درست بودن یک فرضیه با مطابقت آن با واقع فاصله بسیار دارد. چنين فرضيه هايي صرف احتمال است و فعلا از نظر علمي نمي توان آن ها را اثبات كرد.
این ها همه احتمالاتی است که بر نظریه نسبیت مترتب دانسته شده و با اصل این نظریه تفاوت دارد. معلوم نیست که انیشتین هم این نتایج را در مورد نظریه اش قبول داشته است. در زمان هاي گذشته ديدگاهي خرافي در ميان مردم به نام همزاد بود كه شباهت زيادي به اين نظريه دارد. وجود همزاد یا تفکراتی از این دست، نه با تعالیم دینی مطابقت دارد و نه عقل آن را می پذیرد ؛ اصولا تصور اینکه همراه با هر انسان موجود دیگری همشکل و همانند او به نام همزاد يا هر چيز ديگر نیز به وجود می آید، بسیارنامعقول است.
البته وجود عالم‌های موازی هم مورد تأیید عقل و هم دین است ؛ یعنی در آن واحد موجودات عوالم خاص خود را دارند مانند عالم جمادات، عالم نباتات و... جدای از عالمی که می‌شناسیم، موجوداتی نظیر جنیان هم برای خود سیر و فضای زندگی خاص خود را دارند که با زندگی ما اصطکاک و تداخلی ندارد. احتمال می‌رود موجودات دیگری هم به همین شکل دارای عوالم دیگری باشند که منع عقلی یا دینی ندارد. اما اينكه موجودات دقيقا به شكل ما باشند و به طور مشخص همان كاري را انجام دهند كه ما انجام مي دهيم، دور از باور بوده و موردي هم در منابع اسلامي از آن سراغ نداريم.

پي نوشت ها:
1. رباني گلپايگاني، علي، ايضاح الحكمه، انتشارات دانشگاه قم، 1374ش، ج3 ، ص592.
2. نساء(4) آیه10.
3. حجرات(49) آیه 12.
4. مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404ه.ق، ج 15، ص 188.