باسلام وعرض تحیت
خداوند چه نیازی به آفرینش انسانها داشته است وهدف خداوند از آفرینش انسانها چه بوده است؟چه دلایل عقلی خارج از دلایل قرآن برای آن وجود دارد؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
هدف مندی همیشه با نیاز تلازم ندارد، بلکه به هر میزان موجودی کامل تر و بی نیازتر باشد، به رفع نیاز دیگران بیش تر اقدام می‌کند . این از ویژگی‌ها و نشانه‌های موجود کامل و مهربان است.
هدف انسان در کارهایش، رسیدن به کمال یا رفع نقص است؛ مثلاً غذا می‏خورد تا رفع گرسنگی کند، لباس می‏پوشد تا خود را از سرما و گرما حفظ کند، ازدواج می‏کند برای ارضای نیازی که در این باره احساس می‏کند و... اما انسان برتر کسی است که نیازهای او، منحصر در نیازهای مادی نیست. انسان دوستی، وطن‏پرستی و آرمان‏خواهی نیز از خواسته‏های او است.
انسانی که به یک مستمند کمک می‏کند و یا سربازی که در راه وطن یا آرمان خود می‏جنگد، در واقع به این خواسته خود پاسخ مثبت داده است . با فداکاری، احساس رضایت و آرامش می‏کند . با ترک آن، احساس گناه و ضعف و نقصان می‌کند. گرچه فایده ظاهری دستگیری مستمند و جانبازی سرباز، به دیگران می‏رسد، اما او با این کار به کمال می‏رسد. حتی اگر قصد به کمال رسیدن را هم نداشته باشد، باز به کمال می‏رسد؛ چرا که به کمال رسیدن، یک امر تکوینی است. کسی که یک قدم به جلو برمی‏دارد، در این قدم برداشتن چه قصد جلو رفتن بکند و چه نکند، به جلو می‏رود. البته هر چه قصد انسان پاک‏تر و خالص‏تر باشد ،کمال او بیش تر است.
اما خداوند، هیچ نقصی ندارد که با افعالش، قصد رفع آن را داشته باشد . هیچ کمالی را فاقد نیست، تا به کمال رسیدن برای او فرض شود. بلکه خدایی او اقتضای آفرینش دارد؛ زیرا «آفریدن» به معنای ایجاد کردن است . هر وجودی خیر است. لازمه فیاض بودن خداوند، عطا کردن او است : «و ما کان عطاء ربک محظورا؛ و عطای پروردگارت منع نشده است»، (1).
البته فیاضیت خداوند از ازل بوده و این گونه نیست که با هر آفریدنی، فعلیتی جدید برای فیاضیت او حاصل شود . علت اینکه خداوند همه چیز را یک جا و یک باره نیافریده بلکه اشیا را به ترتیب خاصی و با تقدم و تأخر معینی خلق کرده، این است که وجود شی‏ء متأخر، متوقف بر وجود شی‏ء متقدم است؛ یعنی، محدودیتی که باعث ترتیب در آفرینش شده، مربوط به شرایط فعل است، نه محدودیت فاعل.
اما در مسئله هدف از آفرینش جهان هستی دو نظریه اصلی مطرح می‌شود:
1- عرفا معتقدند چون خداوند اراده نموده از خفا بیرون آید و جمال اسما و صفات خود را در اشیا و افراد مشاهده نماید، پس در جهان و انسان ظهور و تجلی نمود. دست به خلقت آنان زد، پس هدف خداوند از آفرینش انسان و سایر پدیده‏ها ظهور و تجلی است.(2)
2- فلاسفه اسلامی گفته‏اند: چون خداوند واجد همه کمالات است و هیچ نقصی در او نبوده و بی نیاز مطلق است، هیچ گونه کمبودی ندارد تا بخواهد با آفرینش جهان یا انسان، آن را جبران نماید و یا سودی از آفرینش عالم و آدم نصیب او شود. خداوند چون کامل است، لازمه کمالش فیاض و بخشندگی است، پس باید فیض بخشی و بخشندگی کند، در نتیجه باید جهانی زیبا و کامل بیافریند. بنابراین صدور وجود و هستی از خداوند واجب است.(3)
اما در واقع هر دو به یک نتیجه ختم می­شود و آن این که آفرینش جهان هستی لازمه صفاتی مانند علم، قدرت، حکمت، رحمت و فیاضیت الهی است. یعنی همان گونه که علت به صورت ضروری، وجود معلول را اقتضا می‌کند، صفات الهی نیز علت وجود جهان هستی است و چون علت وجود دارد ( صفات کمالی خداوند ) معلول نیز وجود خواهد داشت (جهان هستی با همه زیبایی‌ها و کمالات).
جهان هستی با تمام نظم و زیبایی هایش نمادی از لطف، مهربانی، علم، قدرت، حکمت و... خداست، به طوری که بدون آفرینش، صفات جمال و جلال خدا مخفی و پنهان می‌ماند . هر «بود»ی، «نمود»ی دارد؛ نمی‌شود روغن باشد. اما چربی نداشته باشد . رحمت باشد، اما بخشش و فیض وجود نداشته باشد!
بنابراین از همین جا می‌توان نتیجه گرفت که خلقت جهان نتیجه صفات خداوند است. خداوند فیض و بخشش دارد . لازمه آن این است که هر چه امکان وجود دارد، فیض و هستی خداوند را دریافت کند. چون قابلیت وجود برای جهان هستی بود، خداوند آن را آفرید.
از این رو هستی بخشی جهان، با تمامی نظم و زیباییش و صورتگری انسان با تمامی استعداد و توامندیش، جلوه گر جلال و جمال خداست . شایسته است که ما سپاس گزار خدا و قدر شناس او باشیم.
خداوند از آن جا که "علم" و "قدرت" و "فضل" و "جود" بی نهایت دارد، جهان و انسان را آفریده است . لازمه این سه صفت آن است که خلقت خداوند بهترین و کامل‏ترین آفرینش باشد، یعنی در مجموعه هستی اگر وجود مخلوقی، زیبایی و کمال آفرینش مجموعه عالم را افزایش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق کند، زیرا عدم خلقت آن موجود، یا ناشی از عدم اطلاع و آگاهی از زیبایی آن است، یا در اثر ضعف و ناتوانی از خلقت آن است.
چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بی نهایت، باز آن زیبایی را خلق نکند ،ناشی از عدم "فضل" و "جود" و بخشندگی است که خدا از بخل منزه است . "جود" و رحمت و بخشندگی او بی نهایت است. پس جهانی که خدا خلق می‌کند، باید کامل‏ترین صورت ممکن را داشته باشد.
در مجموعه خلقت باید انسان خلق می‌شد؛ زیرا در جهان خلقت پیش از خلق انسان، ملائک بودند که موجوداتی نورانی و پاک بودند که خدا را همواره عبادت می‌کردند. فرشتگان به دلیل شرایط ویژه خلقت خود بر سر دو راهی قرار نمی‌گرفتند که با اختیار خویش (در حالی که میل باطنی آن‏ها به جهت دیگری تمایل داشته باشد) رضایت خداوند را انتخاب کنند. آن‏ها همواره حضور و عظمت خدا را درک می‌کنند و در مقابل آن همه عظمت، راهی جز عبادت ندارند. اما در صحنه هستی، می‌توان یک نمایش زیباتر از این را هم تصویر کرد و آن این که موجودی وجود داشته باشد که از یک طرف همانند ملائک در اوج جذبه الهی و عشق و عبادت به خدا باشد و در عین حال موانعی پیش روی او برای برگرداندن وی از مسیر عشق و عبادت قرار داشته باشد. این موجود انسان است. او خدا و عظمتش را بی واسطه می‌بیند . از سوی دیگر گرچه فطرت الهی او همواره در درونش وی را به سوی خوبی‏ها و پاکی‏ها دعوت می‌کند، ولی امیال حیوانی و شهوانی او قدرت فراوانی دارند. وی این گونه خلق شده که از یک سو با خواسته‏ها و تمایلات شهوانی و حیوانی رو به رو است . از سوی دیگر فطرت الهی اش و راهنمایی‏های پیامبران او را به سوی خوبی‏ها فرا می‌خواند. او در عرصه‏های مختلف زندگی می‌تواند با ایمان به خداوند و محبّت او، بر سر دوراهی‏ها، عشق به خدا را انتخاب کند و مظاهر فریبنده دنیا را رها سازد.
چنین صحنه هایی از محبّت و عشق انسان نظیر یوسف که در اوج جوانی و زیبایی در سخت‏ترین صحنه آزمایش خدا را رها نکرد، برای هر کسی در طول زندگی امکان وجود دارد . همواره چنین صحنه‏هایی در طول تاریخ حیات بشری تکرار می‌شود.
اگر خداوند زمینه پدید آمدن چنین صحنه‏های زیبایی از تجلّی محبّت و عشق مخلوقات خویش را که با اختیار کامل به سوی او می‌آیند فراهم نمی‌کرد ،باز جهان کامل‏ترین و زیباترین بود؟ آیا در علم و قدرت و فیض و "جود" مطلق خداوند که اقتضای آفرینش بهترین و زیباترین صورت آفرینش را دارد، تردید نمی‌بود؟ آیا جای این سؤال از خدا باقی نمی‌ماند که قدرت و علم و فیض تو مطلق بود، پس چرا زیباترین جهان را خلق نکردی؟! پس از خدا، خلقتی چنین لازم و ضروری است و هدف اصلي از آفرينش همه موجودات نيز همين امر بوده است .

پی‌نوشت‌ها:
1. اسراء (17) آیه‏ 20.
2. سید حسن ابراهیمیان، انسان‏شناسى ،نشر معارف ، تهران ، 1381 شمسى، ص 114 - 115.
3. همان، ص 116 و 115، با تلخیص.