سلام ایارسول اکرم(ص)وامام علی(ع)برای پیامبران وامامان قبلشان گوسفندقربانی میکردندونذرواش وشعله زردواقسام نذورات می دادند؟درقران امده فقط برای خداوند قربانی بکنیدوبرایش شریک قایل نشوید.به مایاددادندابوالفضل راهرجا یادکنی اگرهمه شیعیان یاابولفضل بگویند چه دردل بگویندچه دادبزندمیشنود واگربخواهدهمه رامشکلشان راحل میکندتاجایی که ماشنیدیم کسی که به ملاقت پیامبر می امدیکی یکی صحبت می کردند.چراامامان فقطی میمیرندهمه جاهستند به هرزبانی بگیدانهامیفهمند.اینها که قدرت خداونددرحالی که متاسفانه ماشیعیان کارها میکنیم که خداورسولش رابه خشم می اورد.ایا اینها شرک نیست؟نکنیداین کارها شما رابخدایکه قبول داریدقدرت وامکاناتش رادارید تاخودتان وشیعیان راجهنمی نکردیدتوبه کنید.مگررسول اکرم وامام علی درحدیثی نفرمودندکه دوکس بامن هلاک می شوندیکی کسی که دردوستی من غلوکندوکسی دشمنی زیاد.بخداما ازهمانهایی است که داریم غلومی کنیم

پرسش 1:
نذر وقرباني.قدرت امامان
شرح :
رسول اکرم(ص)و امام علي(ع)براي پيامبران و امامان قبل شان گوسفند قرباني مي کردند و نذر و آش و شله زرد و اقسام نذورات مي دادند؟در قرآن آمده فقط براي خداوند قرباني بکنيد و برايش شريک قايل نشويد.

پاسخ:
با سلام و تشكر از اين كه با اين مركز ارتباط برقرار نموديد:
پيامبر عظيم الشان اسلام (ص)و ائمه اطهار (ع)نسبت به سنت نذر کردن و قرباني نمودن جهت برآورده شدن حوائج و شفاي مريض و ...سفارش نموده و هم خود عمل مي نمودند ،چنان كه مواردي ذكر مي شود اما اين كه براي ساير انبيا و اوليا چنين كرده باشند ،دليلي در دست نيست . اما با توجه به سؤال شما به نظر مي رسد در ذهن شريف شما چند نکته با هم خلط شده است . براي واضح شدن مطلب لازم است از نگاه اسلام ارکان نذر تحليل شود .
در نذر کردن چند رکن وجود دارد:
1. کسي که انسان براي کسب رضا و گرفتن حاجت از او و به نيتش نذر مي کند ، که فقط خداوند متعال چنين جايگاهي دارد.
2. شخص نذر کننده يا همان فردي که مي خواهد کاري را به عنوان نذر انجام دهد ،مثلا گوسفندي را قرباني کند ، تا به حاجت خود و يا ثواب اين عمل برسد.
3.مورد نذر يا چيزي را که انسان قصد مي کند براي برآورده شدن حاجتش انجام دهد ،مثل دادن شله زرد يا قرباني کردن گوسفند و ...
4.حاجتي که انسان براي رسيدن به آن نذر مي کند ،مثل شفاي مريض يا قبولي در امتحان و يا فقط براي رسيدن به اجر اخروي.
5.کسي که شخص نذر کننده ثواب نذر خود را از سر علاقه و يا جلب محبت به او اهدا مي کند و يا اصلا به نيابت از او نذر مي کند تا اصل پاداش هم براي او باشد ،مثلا فردي از طرف مادر يا پدر مرحومش کار خيري را نذر مي کند و ...
با توجه به اين ارکان مشخص است که در دين اسلام همان طور که اشاره فرموديد ، تنها کسي که صلاحيت دارد به عنوان قصد قربت به او ،نذر صورت بگيرد ،خداوند متعال است . اگر کسي به قصد رضايت احدي جز خدا نذر کند، نذر او شرعي نيست و باطل است.
نبايد اين نکته اول با نکته پنجم خلط شود، زيرا در غالب موارد در جامعه اتفاق مي افتد فردي براي رضاي خدا به نيابت از پدر يا مادر و يا کسي که انسان به او علاقه ويژه دارد که معمولا يکي از خاندان اهل بيت پيامبر (ص) مي باشد، براي جلب محبت آن ها نذري را انجام مي دهد و يا اينکه خودش براي رضاي الهي نذر مي دهد ،ولي ثواب آن را اهدا مي کند به اين بزرگواران . البته اينکه ما چه نيازي به ابراز محبت به آن ها داريم، بحث ديگري است، ولي اجمالا براساس آيات قرآن « محبت به پيامبر اکرم و اهل بيت » لازمه دوستي و ايمان به خدا، و باعث آمرزش گناهان و سرازير شدن رحمت پروردگار است.(1)
قرآن کريم علاقه قلبي و اظهار محبت به اهل بيت (ع) را به عنوان يک وظيفه و اجر رسالت و قدرداني عملي از زحمات رسول اعظم (ص) معرفي نموده است. (2) مثلا امام حسين (ع) . البته اينکه در زبان مردم گفته مي شود که براي پدرم نذر کردم و يا امسال براي امام حسين نذري مي دهم ، ناظر به همين نکته است ، نه اينکه قصدم به جاي قربت به خداوند ، به امام حسين (ع) است ، چون خود آن بزرگواران در عين بزرگي و مقام متعالي ،بنده خداوند هستند و محتاج لطف الهي . البته گاهي هم نکته اول با نکته چهارم خلط مي شود که فردي براي گرفتن حاجتي از خداوند نذر مي کند ،مثلا براي شفاي فرزندش و در زبان عرفي مي گويد: براي پسرم نذر کردم، ولي اين به معناي آن نيست که در نکته اول اشاره شد . اشکالي هم ندارد و عمل او نيز قصد الهي دارد .
در قرآن و روايات نيز اين عمل توصيه شده که براي شفاي فرزندان خود مثلا روزه نذر کنيد ،همان طور که در سوره دهر(3) به يکي از اين موارد اشاره شده است که حضرت علي (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) جهت شفاي مريضي فرزندان شان امام حسن و امام حسين (ع) سه روز نذر کردند روزه بگيرند . در سنت و سيره پيامبر(ص) و ساير اهل بيت(ع) مواردي از اين قبيل نقل شده است . پيامبر (ص)به نيت امام علي (ع) در حج قرباني نمود و ... اگر چه موارد نذر در آن زمان با اکنون فرق مي کرد. شايد آن موقع آش شله زرد نبود، لکن اصل نذر دادن و قرباني کردن مسلم است.اين که انسان براي رسيدن به حاجتي و يا جلب محبت و يا دعاي خير کسي از طرف او نذر بدهد و کار خيري را انجام دهد ،منافاتي با قصد الهي ندارد . شريک قرار دادن براي خداوند متعال هم محسوب نمي شود .

پي نوشت:
1.آل عمران (3) آيه 31.
2. شوري(42) آيه 23.
3.دهر (76) آيه 7 الي 10 .
پرسش 2:
به ما ياد دادند ابوالفضل را هرجا ياد کني، اگر همه شيعيان ياابولفضل بگويند ،چه در دل بگويند، چه داد بزنند،مي شنود و اگر بخواهد همه را مشکل شان را حل مي کند تا جايي که ما شنيديم کسي که به ملاقت پيامبر مي آمد،يکي يکي صحبت مي کردند. چرا امامان وقتي مي ميرند،همه جا هستند ،به هر زباني بگيد،مي فهمند.اين ها که قدرت خداوند است؟

پاسخ:

در ادامه سوال تان به چندين مطلب و باور ديني اشاره فرموديد . سپس با استناد به شرک بودن اين باورها ما را متهم کرده و نصيحت فرموديد .ضمن تشکر از دلسوزي شما و گله مندي از قضاوت غير علمي شما براي واضح شدن مطلب، اين اعتقادات و حدود آن را با تفکيک بررسي نموده تا قضاوت براي شما منصفانه تر شود.
اول: آيا پيامبر (ص) و ساير ائمه در زمان حيات خود قادرند در يک لحظه با چند نفر در جاهاي مختلف ارتباط داشته باشند؟
دوم:آيا آن ها به هر زباني مسلط هستند و همه گويش ها و زبان ها را مي دانند و تکلم مي کنند؟
سوم:آيا آن ها قادرند خواست هر کس را گرچه بر زبان نياورد و در قلبش طلب کند بفهمند؟
چهارم: آيا آن ها قادرند همه حوائج مردم را برآورده کنند؟
پنجم:آيا اين مقامات بر فرض اثبات ،مختص پيامبر(ص) و امامان معصوم است و يا ساير امام زادگان مثل حضرت اباالفضل(ع) نيز مي توانند چنين مقامي را داشته باشند؟
قبل از پرداختن به جواب، ذكر چند نكته ضروري است:
1.در اين عالم تنها كسي كه ذاتا به همه چيز و در همه جا علم دارد و به اسرار باطني انسان ها آگاه است، خداوند متعال است .اوست كه قدرت و علم مطلق است . كوچك ترين حوادث عالم از قبل در محضر او حاضر است . وجود نامتناهي است كه بر همه هستي احاطه دارد . هرگز اشتغال به كاري او را از كار ديگر باز نمي دارد . توجه به مكاني او را از ساير مكان ها غافل نمي كند.
2.خداوند انسان كامل كه وجود انبيا و اوصيا و ائمه معصومين (عليهم السلام) است، در زمين به عنوان خليفه و جانشين خود قرار داد . به آن ها علم به حقايق هستي را عطا كرد . تمام توانائي هاي لازم جهت معرفت و شناخت خدا و شناساندن خدا و احكام الهي به مردم و هدايت ظاهري و باطني آن ها به مسير سعادت و كمال را عطا كرد . به جهت داشتن همين علم كامل الهي معصوم از خطا و اشتباه بودند تا مردم به آن ها اعتماد كنند و از آن ها اطاعت نمايند .
3.انبيا و اوليا و ائمه معصومين (ع) به جهت قدرت و علم و رشد وي‍ژه اي كه در مسير تكامل و قرب الهي طي كردند، داراي وسعت و سعه وجودي به مراتب بالاتر از عالم مادي بودند حتي مقامي بالاتر از ملائكه داشتند .به همين دليل آن ها در عين زندگي عادي دنيوي، به لحاظ روحاني مقامي و قدرتي و اشرافي فرا مادي بر عالم هستي داشتند كه اين لازمه امامت بر عالم هستي و هدايت باطني آن ها بود . البته همه اين ها تفضلي از جانب خداوند متعال به آن ها بود. رسيدن به اين مقامات و يا نزديک شدن به اين درجات براي ديگر انسان ها هم امکان دارد . اتفاقا بسياري از اولياي الهي از بين مردم غير معصوم بودند . با سعي و تلاش و مراقبت به درجات بالاي معنوي و سعه وجودي و قدرت تصرف در مکنونات عالم و مقام مستجاب الدعوه بودن رسيدند . خداوند متعال اين راه را براي همه باز گذاشته و همه بندگان را به کسب مقام عبوديت و رسيدن به اين درجات تشويق نموده ،در احاديث قدسي آمده است که خداوند متعال به بندگانش مي فرمايد:
اي بنده من! اگر از من اطاعت کني ،تو را مثل خودم قرار مي دهم ، همان گونه که من به چيزي مي گويم باش! آن شيء ايجاد مي شود (تو را هم به مقامي مي رسانم که)هر گاه تو هم به چيزي بگوئي باش، ايجاد مي شود.(1)
4. آن ها اگر چه از چنين قدرت و علم و عصمت و اشرافي بر عالم مادي بهره مند بودند، ولي در عين حال اين علم هميشه بالفعل نيست . هر گاه نبي و امام اراده كند ، به آن دسترسي دارد،(2) ولي در شرايط عادي آن ها چون حجت خداوند بر خلق بودند و روش و منش آن ها الگوي عملي مردم بود ، در زندگي روزمره و عادي خود مامور به زندگي بر اساس آگاهي هاي عادي خود بودند ،مگر در موارد خاص كه گاهي اثبات حقانيت معصوم و يا مصلحت امت و يا شرايط خاص ايجاب مي نمود كه نبي يا امام از راه غيب چيزي را بيان كند. بر همين اساس دانش و آگاهى پيامبران و امامان(ع) بر دو قسم تقسيم مي شود:
اول: علم هايي که از راه هاى عادى فراهم مى آيد، که در اين دانش ها با مردم ديگر تفاوت زيادى ندارند.
دوم: علومى که از راه هاي ماوراى طبيعى (علم لدنى = وحى و الهام) حاصل مى­گرديد.
پيشوايان و امامان وظيفه نداشتند در تمام موارد، طبق علومى که از راه هاى غير عادي حاصل مى شد ،عمل کنند، بلکه تکاليف دينى آنان همواره طبق علومى بود که از راه هاي عادى پيدا مي‌شد.روش و رفتار آنان در زندگي، درقضاوت بين مردم و معاملات، معاشرت، زناشويي، پوشيدن، نوشيدن، خوردن، خوابيدن، تندرستى و بيماري، صلح و جنگ، فقر و توانگري، حکومت و سياست، مثل ساير مردم است. پيامبر اسلام(ص) به حرف مردم يك به يك گوش مي نمود.
با اين مقدمات اکنون به پاسخ سؤالات مي پردازيم :
جواب سؤال اول:انبيا و ائمه معصومين (ع) از نظر حضور در مکان هاي مختلف ، به لحاظ تعالي روحي و سعه وجودي، خود را از دائره عالم مادي رهيده اند . از محدوديت هاي عالم مادي جدا شده اند .خداوند به آن ها چنين قدرتي را عطا نموده که گر چه با وجود زميني خود ،مثل ديگرانند، ولي با وجود عرشي خود در قيد مکان و زمان نيستند . ارتباط با يک نفر آن ها را از شنيدن و فهميدن سخن ديگري باز نمي دارد . بودن وجود زميني آن ها در يک مکان آن ها را از ولايت و توجه و حضور در ساير مکان ها جدا نمي کند. در مورد پيامبر (ص)نقل شده است که حضرت در يکي از جنگ هاي اسلام که شخصا حضور نداشتند، بر بالاي منبر نشسته بودند و از فرسنگ ها فاصله به صورت لحظه به لحظه وقايع جنگ را براي حاضران بيان مي فرمود.(3)
دوم : از حيث امکان تکلم و فهم زبان هاي مختلف لازمه امامت بر کل هستي و هدايت همه انسان ها با زبان هاي مختلف به مسير رشد و بري بودن امام از هر نقصي،به ويژه نقصي که مانع ارتباط او با برخي از انسان ها گردد، اقتضا مي کند که حضرت سخن مخاطب خويش را آن گونه که هست درک کند .کلام الهي را آن گونه که شخص مي فهمد، به او بيان کند . امامي که حرف مخاطب را نفهمد ، چه امامي است ؟ در احوال انبيا و ائمه بيان شده است که با هر فردي به گويش خود او سخن مي گفتند . در مورد امام رضا (ع) نقل شده که چنان با افراد مختلف از زبان ها و گويش هاي متفاوت سخن مي گفت حتي مسلط تر از خود فرد به زبان آن ها بود که فرد احساس مي کرد حضرت دقيقا هم زبان اوست. (4)
سوم : از جواب اول مشخص مي شود فردي که خداوند به عنوان انسان کامل به مقام خليفه اللهي و جانشيني خود بر مي گزيند ،به او متناسب با تعالي وجوديش قدرت و صفات الهي عطا مي شود . همان طور که خداوند از باطن افراد مطلع است، امام معصوم نيز به اذن و قدرت الهي مي تواند از خواسته هاي دروني افراد آگاه شود ،گرچه هنوز به زبان نياورده باشد ،در سيره پيامبر نقل است که فردي از شدت احتياج به قصد گرفتن کمک مالي نزد پيامبر آمد . حضرت به محض ورود او قبل از درخواست او فرمود : اگر کسي از ما کمک طلب کند ، به او عطا مي کنيم، ولي اگر بي نيازي جويد و از خدا طلب کند ،خدا او را بي نياز مي کند ، شخص با شنيدن اين جمله پشيمان شد ،ولي روز ديگر تحت فشار فقر دوباره آمد ،ولي همين جمله را شنيد . تا سه بار اين حادثه تکرار شد . فرد مصمم شد خودش حرکتي کند. رفت و با جمع آوري هيزم آرام آرام زندگيش رونق گرفت ،روزي پيامبر را در خلوت ديد، حضرت به او تبسمي نمود و فرمود: آيا ما نگفتيم: هر کس بي نيازي جويد و از خدا طلب کند، خدا او را بي نياز مي گرداند؟!
چهارم :اگر چه غير از خداوند همه موجودات محتاج فضل خدايند، اما انبيا و ائمه و اولياي الهي به رغم بندگي خود ،ولي به جهت عبوديت محض در برابر خداوند هم به مقام مستجاب الدعوه بودن رسيدند . اگر براي خود و يا ديگري از خداوند چيزي طلب کنند، رد نمي شود . تحت تفضل خداوند از قدرت تصرفات تکويني بهره مندند . براي امام معصوم واسطه براورده شدن هر حاجتي (با شرايط خاص خود مثل عقلا ممکن و به صلاح فرد بودن و ...) امکان دارد.
پنجم : در مقدمات اشاره شد که هر کس از بندگان خداوند به مقام عبوديت و رهائي از بند کشش ها و اميال زميني برسد ،خداوند به او به حسب ميزان قرب او چنين جايگاهي را عطا مي کند ، اما به صورت مشخص در مورد مقام قمر بني هاشم حضرت ابالفضل العباس (ع) لازم است به نکاتي اشاره کنم:
در بين امامزادگان حضرت اباالفضل (ع)مقامي ويژه دارد .سر مطلب همان طور كه امام صادق(ع) در زيارتنامه اش بيان مي كند : « سلام بر تو اي بنده صالح خدا»؛ يعني عباس عليه السلام به مقام بندگي ،آن هم در حد اعلي بنده صالح رسيده بود.
در ادامه زيارت توضيح مي دهند بنده « فرمانبردار دستورات الهي است»؛ تکاليفش را درست انجام مي دهد. « مطيع پيامبر خداست»، هر آنچه پيامبر امر کرده ،عمل مي کند. او مرد عمل است ،نه حرف! تا آن جا که بيان مي كند بعد ار پيامبر خدا از چه کسي اطاعت مي کند؟ از امامان معصوم عليهم السلام ،از امام زمانش آقا اميرالمؤمنين، سپس از آقا امام حسن مجتبي و در آخر از آقا ابي عبدالله الحسين. او مطيع محض امام زمانش بود که به اين جايگاه رسيد. در مورد اوج عظمت حضرت كلام زياد است و از اين حوصله اين مقام خارج، ولي اعتقاد به چنين مقامي كه خداوند به يكي از بندگانش به جهت مقام عبوديت محض از اوامر الهي عطا نموده ، نه تنها شرك نيست، بلكه تشويقي است براي ديگران . شما هم مي توانيد در سايه اطاعت از اوامر الهي به چنين مقامي برسيد.(5)

پي نوشت ها:
1.علامة المجلسي، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء ، بيروت ، 1403 ق، ج‏90، ص 376.
2. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، ، دار الكتب الإسلامية ،تهران، 1365 ه ش . ج 1 ،باب: ان الائمة اذا شاؤوا ان يعلموا علموا.
3. بحارالانوار، ج21، ص50تا61.
4.ترجمه اعلام الوري ،ص 444.
5. بحارالانوار،ج 45 ،ص 66.

پرسش 3:
مگر رسول اکرم و امام علي در حديثي نفرمودند که دو کس با من هلاک مي شوند: يکي کسي که در دوستي من غلو کند و دشمن.............چرا غلو مي کنيم؟

پاسخ:

از تمام عقايد و رفتارهائي که شما از اطرافيان خود مشاهده نموديد ، دفاع نمي کنيم . نمي توان ادعا کرد که همه رفتار هاي مردم در جامعه اسلامي ما کاملا مطابق با دين است ، ولي با اذعان به صحت روايتي که نقل فرموديد، قبل از اينکه به خود يا ديگري نسبت غلو بدهيم ، خوب است مراد از «غلو» که از آن نهي شده است ، در قرآن و روايات بررسي نمائيم تا حق مشخص شود .
«غلو» در لغت به معني تجاوز از حد است. قرآن در خطاب به اهل کتاب مي‌فرمايد:
«يا أَهْلَ الکِتابِ لا تَغْلُوا في دِينِکُمْ وَ لا تَقُلُوا عَلي اللهِ إِلا الحَقّ(1) ؛اي اهل کتاب (مقصود مسيحيان است) در دين خود غلو نکنيد و از حد تجاوز نکنيد و درباره خدا جز سخن حق نگوييد».
خداوند آنان را از اين جهت از غلو نهي مي‌کند که در حق حضرت مسيح از مرز حق تجاوز کرده، او را خدا يا فرزند خدا دانسته‌اند. مهم ترين راهکار در امان ماندن از اين آفت و خطر بزرگ، شناخت درست حقيقت و جايگاه معصومان، پرهيز از گذشتن از اين حريم، همين طور شناختن افراد و گروه هايي است که گرفتار انحراف شدند.
پس از درگذشت پيامبر (ص) گروه هايي درباره حضرت و پيشوايان معصوم، از مرز حق تجاوز کرده، مقاماتي را براي آنان قائل شدند که مختص خداست. از اين جهت «غالي» يا «غاليان» ناميده شدند.
شيخ مفيد مي‌گويد: غاليان گروه هايي هستند که به اسلام تظاهر نموده، ولي براي اميرمؤمنان و پيشوايان، الوهيت و نبوت ثابت نموده‌اند. آنان را با صفاتي معرفي کرده‌اند که از مرز حقيقت فراتر است. (2)
علامه مجلسي مي‌گويد:
«غلو» درباره پيامبر و پيشوايان اين است که آن ها را خدا بناميم يا در عبادت و پرستش شريک خدا بينگاريم، و يا آفرينش و روزي را از آن آن ها بدانيم، و يا معتقد شويم خدا در آن ها حلول کرده است و يا بگوييم بدون الهام از جانب خدا از غيب آگاهند، و يا امامان را پيامبر بينديشيم، يا تصور کنيم که شناخت و معرفت آنان ما را از هر نوع عبادت خدا بي‌نياز مي‌سازد و تکليف را از ما بر‌مي‌دارد». (3)
البته درک جايگاه معصومان چندان آسان نيست. اما بيان آن بزرگواران در خصوص خويش، بهترين راهنماي ما در اين مسير است :
علي(ع) در حديث مختصر و شيوايي فرمود : « از غلو در باره ما دوري بجوييد. بگوييد ما بندگاني پرورش يافته ايم. سپس (بعداز اعتراف به مخلوق بودن و عبد بودن ما ) در باره فضيلت ما هر چه خواستيد بگوييد» (4).
نکته مهم درباره ائمه(ع) رعايت اصل اعتدال است. نه افراط، نه تفريط. نه آن ها را از مقاماتي که دارند، بالاتر ببريم و به مقام خدايي برسانيم. نه اين که تفريط کرده و مقاماتي را که در آيات و روايات براي آن ها بيان شده، انکار کنيم.
روايتي که به آن اشاره فرموديد ، به همين نکته اشاره دارد که حضرت علي(ع) مي فرمايد: در باره من دو کس هلاک شدند: يکي دوستي که از حدم گذراند. ديگر دشمني که از مقامم فرو کشاند (5).
بر اين اساس ملاک غلو بودن و يا نبودن يک اعتقاد و باور مشخص مي شود؛ يعني اگر صفت و يا مقامي که خاص خداوند است و دارنده آن مقام الوهيت دارد ، به پيامبر(ص) و خاندان پاک او(ع) نسبت دهيم ،غلو خواهد بود و باطل ،ولي اگر صفات و مقاماتي که خداوند متعال به آن ها عطا کرده ، مثل عصمت و ولايت و علم و قدرت بر شفاعت به اذن خداوند و يا فهميدن سر باطني انسان ديگر و ... در حالي که قرآن و فرمايش اهل بيت آن ويژگي را تاييد مي کند، ديگر نه تنها غلو نيست، بلکه عدم اعتقاد به آن به نوعي کوتاهي در حق آن ها است و ناشي از عدم معرفت حقيقي به مقام اين بزرگواران است .

پي نوشت ها :
1. نساء(4) آيه 171.
2.تصحيح الاعتقاد، شيخ مفيد، حسين درگاهي، چاپ و مصنفات شيخ مفيد، ص 109.
3.علامه مجلسي، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404 ق ، ج 25، ص364.
4. همان، ص 270.
5. همان، ص286.