منظور قرآن از گناه گذشته و آینده ه پیامبر در آیه ی 1 تا 2 سوره فتح چیست؟مگر پیامبر معصوم نیستند پس چگونه امکان گناه ایشان وجود دارد؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
در این آیه دو کلمه است که برخی با مطالعه آن به اشتباه می افتند و برای آنان شبهه می شود که اگر این دوستان به توضیحات آن در تفسیر مراجعه نمایند، قطعا اشتباه آنان برطرف می شود که یکی کلمه : «ذنب» یعنی گناه و دیگری کلمه : «لیغفر» است، یعنی آمرزش .
اما معنای كلمه: " ذنب" در آيه ، گناه به معناى معروف كلمه يعنى مخالفت با تكليف مولوى الهى نيست.
و نيز مراد از: " مغفرت" معناى معروفش كه عبارت است از: ترك عذاب در مقابل مخالفت نامبرده نيست، چون كلمه: " ذنب" در لغت آن طور كه از موارد استعمال آن استفاده مى‏شود عبارت است از: عملى كه آثار و تبعات بدى دارد، حال هر چه باشد. و مغفرت هم در لغت عبارت است از پرده افكندن بر روى هر چيز، ولى بايد اين را هم بدانيم كه اين دو معنا كه براى دو لفظ: " ذنب" و " مغفرت" ذكر كرديم (و گفتيم كه متبادر از لفظ : " ذنب" مخالفت امر مولوى است كه عقاب در پى بياورد، و متبادر از كلمه: " مغفرت" ترك عقاب بر آن مخالفت است) معنايى است كه نظر عرف مردمان متشرع به آن دو لفظ داده، و گرنه معناى لغوى ذنب همان بود كه گفتيم عبارت است از: هر عملى كه آثار شوم داشته باشد، و معناى لغوى مغفرت هم پوشاندن هر چيز است.
حال كه معناى لغوى و عرفى اين دو كلمه روشن شد، مى‏گوييم: قيام رسول خدا به دعوت مردم، و نهضتش عليه كفر و بت پرستی، از قبل از هجرت و ادامه‏اش تا بعد از آن، و جنگ هايى كه بعد از هجرت با كفار مشرك به راه انداخت، عملى بود داراى آثار شوم، و مصداقى بود براى كلمه: " ذنب" و خلاصه عملى بود حادثه آفرين و مسئله ساز، و معلوم است كه كفار قريش مادام كه شوكت و نيروى خود را محفوظ داشتند، هرگز او را مشمول مغفرت خود قرار نمى‏دادند، يعنى از ايجاد دردسر براى آن حضرت كوتاهى نمى‏كردند، و هرگز زوال مليت و انهدام سنت و طريقه خود را، و نيز خون‏هايى كه از بزرگان ايشان ريخته شده، از ياد نمى‏بردند، و تا از راه انتقام و محو اسم و رسم پيامبر كينه‏هاى درونى خود را تسكين نمى‏دادند، دست بردار نبودند.
اما خداى سبحان با فتح مكه و يا فتح حديبيه كه آن نيز منتهى به فتح مكه شد، شوكت و نيروى قريش را از آنان گرفت، و در نتيجه گناهانى كه رسول خدا (ص) در نظر مشركين داشت پوشانيد، و آن جناب را از شر قريش ايمنى داد.
پس منظور از كلمه: " ذنب" و گناه تبعات بد، و آثار خطرناكى است كه دعوت آن جناب از ناحيه كفار و مشركين به بار مى‏آورد، و اين آثار از نظر لغت ذنب است، ذنبى است كه در نظر كفار وى را در برابر آن مستحق عقوبت مى‏ساخت، هم چنان كه موسى (ع) در جريان كشتن آن جوان قبطى خود را گناه كار قبطيان معرفى نموده مى‏گويد:
" وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ"؛ (1) اين معناى گناهان گذشته رسول خدا (ص) است گناهانى كه قبل از هجرت كرده بود و اما گناهان آينده‏اش عبارت است از: خون هايى كه بعد از هجرت از بزرگان قريش ريخت، و مغفرت خدا نسبت به گناهان آن حضرت عبارت است از: پوشاندن آن ها، و ابطال عقوبت‏هايى كه به دنبال دارد، و آن اين بود كه شوكت و بنيه قريش را از آنان گرفت. و مؤيد اين معنا جمله: " وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ ... وَ يَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْراً عَزِيزاً" است. به هرحال با این توضیح دو کلمه ( ذنب ) و (غفران ) در آیه روشن شد که گناه پیامبر اسلام و آمرزش آن حضرت چیست . (2)
این دلیل نه تنها عصمت پیامبر از گناه را اثبات می کند، بلکه عصمت از خطا و اشتباه را نیز ثابت می کند.
با توجّه به این که منشأ گناه سستى عقل و ضعف اراده است و معصومان، به خاطر اتصال به منبع وحى از بى خردى و سستى اراده بدورند، هرگز به گناه آلوده نمى شوند؛ زیرا زشتى آن را به خوبى مى بینند و در مقابله با وسوسه ها از اراده اى قوى برخوردارند.
در واقع پیامبران به دلیل علم برتر که از حقیقت گناه و آثار، مخرب آن آگاه اند. هم چنین به دلیل عنصر تقوا در درون، مرتکب گناه نمی شوند و هر کس که این دو قوه در وجود او کامل باشد، از مقام عصمت برخوردار است.
علاو ه دلائل قرآنى درباره عصمت پیامبر (ص) فراوان است که به دو مورد اشاره مى کنیم:
الف) «اُولئکَ الَّذینَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدئهُمُ اقتَدِهُ؛ (3) اینان (پیامران) کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده است؛ پس به رهبرى شان اقتدا کن!».
این آیه که در ستایش از پیامبران الهى است، به روشنى پیامبران را افرادى هدایت یافته معرّفى مى کند و رسول خدا را به پیروى از مسیر آنان فرا مى خواند.
اگر پیامبران بخصوص پیامبر اسلام معصوم نبودند، آیا باز هم آنان را افرادى هدایت یافته معرفی می شدند و آیا جایز بود که دیگران به پیروى از راه آنان فرا خوانده شوند.
ب) در آیه ایی دیگر می فرماید : «اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِى الامرِ مِنکُم؛ (4) از خدا و پیامبر خدا و اولى الامر اطاعت کنید ».
در این آیه، اطاعت از پیامبر و اولى الامر (امامان معصوم) در کنار اطاعت از خدا قرار داده شده است. لزوم اطاعت از آن بزرگواران زمانى درست خواهد بود که آنان معصوم باشند؛ و گرنه اطاعت از انسان گناهکار نمى تواند مصداق اطاعت از خدا باشد.
ضمناً آیه 21 سوره احزاب که صریحاً پیامبر را الگوى اهل ایمان معرّفى مى کند و آن حضرت را اسوه مطلق و همیشگى مردم بر مى شمارد، دلیل دیگرى بر عصمت آن بزرگوار است؛ زیرا انسان گناهکار و دارای اشتباه لیاقت آن را ندارد که الگوى مطلق دیگران باشد.
به هر حال پیامبران از جمله آنان پیامبر اسلام (ص) هم عصمت عملى دارند یعنی مصونیت از گناه و هم عصمت علمى یعنى مصون بودن از سهو و فراموشى و اشتباه در مسائل فکرى.
دلیل دیگر نیز این است :
اگر ذنب را به معناي گناه بگيريم با آيه قبل - که فتح مبین برای پیامبر (ص) باشد - سازگاری ندارد که می فرماید : ما براي تو فتح آشكار و نماياني كرديم تا گناه تو را ببخشيم ... چرا که هيچ ارتباطي بين فتح با بخشش گناه نيست .
پی نوشت ها :
1. سوره شعراء (26) آيه 14.
2. محمد حسین طباطبایی ، ترجمه المیزان ، محمد باقر موسوی همدانی ، قم ، انتشارات اسلامی ،سال 1377، ج 18 ، ص 378 .
3. انعام (6) آیه 90.
4. نساء (4) آیه 59.