با سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز.
برای پاسخ کامل به این سؤال مناسب است مسئله وحی، یعنی گونه سخن گفتن خدا با پیامبر را بشناسیم.
پديده «وحي» از مباحث مهم علوم قرآني مي‌باشد و اهميت آن از اين جهت است كه قرآن كريم كه سخن خداي متعال و كتاب هدايت انسان‌ها به شمار مي‌رود، از طريق «وحي» نازل شده است.
در اين‌جا مناسب است ابتدا واژه «وحي» را معنا كنيم و سپس به چگونگي نزول آن بر پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ بپردازيم.
مرحوم علامه طباطبایي (ره) درباره «وحي» مي‌نويسد: «وحي، يك نوع تكليم آسماني (غير مادي) است كه از راه حس و تفكر عقلي درك نمي‌شود؛ بلكه با درك و شعور ديگري است كه گاهي در برخي از افراد ـ به حسب خواست خدایي ـ پيدا مي‌شود و دستورات غيبي، يعني نهان از حس و عقل را از وحي دريافت مي‌كند. عهده‌دار اين امر نيز نبوت ناميده مي‌شود». (1)
«شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد؛ مگر از راه وحى (مستقيم) يا از پشت حجاب، يا رسولى مى‏فرستد و به فرمان او آنچه را بخواهد وحى مى‏كند؛ چرا كه او بلند مقام و حكيم است». (2)
چگونگي نزول وحي بر پيامبر اسلام - صلی الله علیه و آله و سلم -:
«وحي» نسبت به پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ به سه صورت انجام مي‌گرفت: گاهي در خواب (از وراي حجاب) به او وحي مي‌شد كه اين بيش تر در اوايل رسالت حضرتش بود. زماني هم بدون وساطت فرشته‌اي، مستقيماً از جانب خداوند مورد وحي قرار مي‌گرفت. گاهي نیز جبرئيل واسطه وحي بود. قرآن كريم از دو طريق اخير، يعني مستقيماً و يا به وسيله جبرئيل، به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ وحي شده است. اينك تفصيل اين سه مورد:
1. رؤياي صادقه: اولين وحي به پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ از طريق رؤياي صادقه بود؛ رؤيايي كه چون صبح روشن، براي او نوراني و واضح بود و مقدمه‌اي براي وحي از طريق جبرئيل به شمار مي‌آمد. آن ‌گاه حضرتش ‌خلوت را پسنديد و در «غار حرا» خلوت مي‌كرد و به عبادت مشغول مي‌شد تا آن‌كه در همين غار، ناگهان فرشته‌اي بر وي وارد شد و گفت: بخوان... . (3)
علي بن ابراهيم قمي نقل كرده است كه: محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ 37 ساله بود كه در خواب ديد كسي به طرف او مي‌آيد و خطاب به او مي‌گويد: اي رسول خدا! محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ اين حادثه را چندي پوشيده نگه داشت. گاهي نيز كه در دره‌ها، به چوپاني گوسفندان ابوطالب مشغول بود، كسي را مي‌ديد كه او را به عنوان پيامبر خدا خطاب مي‌كرد، حضرت از او پرسيد: تو كيستي؟ او در جواب گفت: من جبرئيل هستم و مرا خداوند فرستاده است تا تو را به پيامبري برگزيند. (4)
امام باقر ـ عليه السلام ـ در اين باره مي‌فرمايد: «نبي»، كسي است كه به نبوت خود از طريق رؤيا آگاه شود و مانند رؤياي ابراهيم ـ عليه السلام ـ و رؤياي محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه مقدمات نبوت خود را قبل از وحي در خواب ديد؛ اين ‌كه جبرئيل با پيام رسالت از جانب خداوند بر وي نازل شد. (5)
منظور از قبل از «وحي» در روايت، آن است كه هنوز به محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ به راستي رسالتي كه مأمور به تبليغ آن باشد، وحي نشده بود و اين بيان، تفسيري است براي مفهوم «نبي»؛ زيرا نبي بشري است كه به وي وحي مي‌شود و قبل از آن‌كه به تبليغ آن مأمور باشد، يعني او با عالم بالا رابطه روحي دارد و ملكوت عالم برايش مشهود است، ولي مأمور به تبليغ نيست؛ چنان كه پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ قبل از بعثتش چنين بود.
به هر حال، رؤياي صادقه، راهي براي نزول وحي بر پيامبر است و چه بسا در خواب دانستني‌ها به وي القا مي‌شد. علي ـ عليه السلام ـ در اين زمينه مي‌گويد: «رؤيا الانبياء وحيٌ»؛ (6) «خواب پيامبران وحي است».
گفتنی است كه اگرچه يكي از طريق های وحي بر پيامبر، خواب بود؛ ولي قرآن كريم از اين طريق بر پيامبر نازل نشده است؛ بلكه از دو طريق وحي مستقيم يا به وسيله فرشته وحي به حضرت داده شده است.
2. نزول وحي به وسيله جبرئيل: فرشته‌اي كه بر پيامبر نازل مي‌شد و وحي را به وي ابلاغ مي‌كرد، جبرئيل بود. جبرئيل كلام خدا را از راه گوش به پيامبر القا مي‌كرد و پيامبر گاهي او را مي‌ديد و گاه هم او را نمي‌ديد؛ ولي جبرئيل وحي را بر قلب او نازل مي‌كرد؛ چنان كه مي‌فرمايد: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى قَلْبِكَ». (7) در قرآن كريم، در آيات متعدّدي نسبت به نزول قرآن از طريق جبرئيل، تصريح شده است.
3. وحي مستقيم و بدون واسطه: قسمتي از وحي به طور مستقيم و بدون وساطت فرشته، انجام مي‌گرفت. اصحاب پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل كرده‌اند كه: هنگام وحي، درد شديدي به پيامبر دست مي‌داد، حالت بيهوشي بر وي عارض مي‌شد، سر او به زير مي‌افتاد، رنگ صورتش تغيير مي‌كرد و عرق از روي او جاري مي‌شد. حاضران در جلسه نيز تحت تأثير اين وضع قرار مي‌گرفتند و بر اثر اين منظره ترسناك سرهاي آنان نيز به زير مي‌افتاد. خداوند متعال مي‌فرمايد: «إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً»؛ (8) «ما گفتار سنگيني را به تو القا كرديم».
در توحيد صدوق از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده كه از حضرتش پرسيدند: «آن حالت مدهوش شدن كه به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به هنگام وحي دست مي‌داد، چه بود؟ فرمود: اين در هنگامي بود كه در ميان او و خداوند هيچ كس واسطه نبود و خداوند مستقيماً بر او تجلي مي‌كرد». (9)
گاهي نيز هنگام وحي مستقيم خداوند بر پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ چنين حالتي به ايشان دست نمي‌داد؛ به عنوان نمونه می توان به گفتگوي خداوند با پيامبر در شب معراج اشاره نمود. بنابراين، پيامبر اسلام(ص) انواع گوناگون وحي را دارا بوده است و در بعضي موارد كه وحي مستقيم بود، آن حالت فشار روحي هم براي او ايجاد نمي‌شد و شايد اين حالت روحي به جهت ماهيت آن وحي بوده است كه موجب فشار روح نمي‌شد؛ با آن‌ كه مستقيم بوده است. (10)
معرفي منابع جهت مطالعه بيش تر:
1. درس‌هايي از علوم قرآن، دكتر حبيب الله طاهري، تهران، چاپ اول، 1377، ج 1، ص 258 ـ 251.
2. پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي، قم، مطبوعاتي هدف، چاپ اول، 1371، ج 7، ص 326.
3. قرآن در اسلام، علامه طباطبايي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ هشتم، 1375، ص 85.
درباره مقام حضرت جبرئيل - علیه السلام - و نسبت آن با مقام پیامبران - علیهم صلوات الله اجمعین - بايد گفت كه بر اساس روايات، انبيا بر ملائكه الهي فضيلت دارند. از این رو، مقام جبرئيل بر انبيا برتري ندارد؛ مثلاً در روايتي آمده كه امير مؤمنان _ عليه السلام _ از رسول خدا (ص) پرسيد كه آيا شما برتر هستيد يا جبرئيل؟ رسول خدا (ص) در پاسخ فرمود: «يا علي ان الله تبارك و تعالي فضَّل انبيائه المرسلين علي ملائكة المقربين و فضلني علي جميع النبيين و المرسلين، و الفضل بعدي لك و للائمة من بعدك»؛ (11) «خداوند متعال انبيا را بر ملائكه فضيلت و برتري داده و من را بر همه انبيا برتري داده است كه اين فضيلت بعد از من، از آن تو و ائمه بعد از توست».
طبق اين حديث نوراني، معلوم مي شود كه جبرئيل _ عليه السلام _ نيز بر انبيا فضيلت ندارد و مقام او از مقام انبيا بالاتر نيست.

پی نوشت ها:
1. طباطبایي، سيد محمّد حسين، قرآن در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ هشتم، 1375، ص 85.
2. سوره شورى (42) آیه 51.
3. صحيح مسلم، بي تا، بي جا، ج 1، ص 85.
4. مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، موسسة الوفاء، بيروت، 1404 هـ.ق، ج 18، ص 184 و 194.
5. كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1365 هـ.ش، ج 1، ص 176، بحار الانوار، ج 18، ص 266.
6. طوسي، امالي، قم، انتشارات دارالثقافة، 1414 هـ.ق، ص 215؛ بحار الانوار، ج 11، ص 64.
7. سوره شعرا (26) آیه 193.
8. سوره شوري (42) آیه 51.
9. طاهري، حبيب‌الله، درس‌هايي از علوم قرآن، تهران، چاپ اول، 1377، ج 1، ص 251 ـ 258.
10. مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، مطبوعاتي هدف، چاپ اول، 1371، ج 7، ص 326.
11. عيون اخبار الرضا، قم، نشر دار العلم، 1377 ش، ج 1، ص 262، باب 26، ح 22.