باعرض سلام طبق بررسی های شخصی خودم در قرآن و نهج البلاغه در باره خمس و ذکات دریافتم که در سراسر قرآن فقط یک بار درمورد خمس اشاره شده است آن هم در حین یکی از جنگهای اسلام علیه کفار که آیه خمس که همان آیه چهلمسوره انفال است بر پیامبر اکرم(ص) وحی می شود.در حالیکه طبق معنی لغوی آن آیه وبا توجه به موقعیت زمانی ومکانی نزول آیه به نظر میآید که خمس فقط به غنایم جنگی گرفته شده از دشمنان مسلمین تعلق می گیرد

گذشته ازآن موضوع خمس که از موضوعات مهم اقتصادی وفقهی شیعه به شمار می رود فقط یک بار در قرآن ذکرشده است ولی موضوع ذکات که طبق آموزه های شیعی شامل افراد کمتری از مسلمانان میشود ودرنتیجه از درجه اهمیت کمتری نسبت به خمس برخورداراست به دفعات زیاد در قرآن از آن یاد شده است.

ازطرفی ما شیعیان که بهترین الگوی حکومت را همان شیوه حکومت حضرت علی (ع)میدانیم در نهج البلاغه میخوانیم که حضرت علی ماءموران حکومتی خود را به سراغ افراد می فرستاد تا ذکات جمع کنند ودر جایی ندیدیم که حضرت برای جمع آوری خمس اقدامی کرده باشند.

وانگهی در احادیث متعدد که از امامان علیهم السلام رسیده تاکید برپرداخت ذکات شده است.

از طرفی برخی از مفسرین هم در تفسیر خود خمس را منحصر به غنایم جنگی دانسته اند.

البته دلایل وشواهد وبرداشتهای زیادی هم از وضعیت تاریخی واقتصادی واجتماعی جامعه شیعه وروحانیت شیعه وهمچنین علمای اهل سنت وجود دارد که مجال عنوان آنها در این مختصر نمی گنجد.
بنابراین اگر دلیل محکم ومتقن در باره وجوب خمس بصورتی که در رساله عملیه شیعه آمده وجود دارد لطفاٌ این حقیر را آگاه نمایید. با تشکر

پرسش 1:
دليل وجوب خمس
1- با استناد به قرآن شرح باعرض سلام طبق بررسي هاي شخصي خودم در قرآن و نهج البلاغه در باره خمس و زکات دريافتم که در سراسر قرآن فقط يک بار در مورد خمس اشاره شده است آن هم در حين يکي از جنگهاي اسلام عليه کفار که آيه خمس که همان آيه چهلم سوره انفال است بر پيامبر اکرم(ص) وحي مي شود. در حالي که طبق معني لغوي آن آيه و با توجه به موقعيت زماني و مکاني نزول آيه به نظر مي آيد که خمس فقط به غنايم جنگي گرفته شده از دشمنان مسلمين تعلق مي گيرد گذشته از آن موضوع خمس که از موضوعات مهم اقتصادي و فقهي شيعه به شمار مي رود فقط يک بار در قرآن ذکرشده است. ولي موضوع ذکات که طبق آموزه هاي شيعي شامل افراد کمتري از مسلمانان مي شود و در نتيجه از درجه اهميت کمتري نسبت به خمس برخورداراست به دفعات زياد در قرآن از آن ياد شده است.

پاسخ:
پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز.
سوال در اين بخش به دو دو مطلب قابل تحليل است :
1- در مورد خمس فقط يک آيه وجود دارد درحالي که براي زکات آيات متعددي نازل شده است بنابراين زکات مهمتر از خمس است.
2- شأن نزول آيه خمس در مورد غنائم جنگي است و معناي لغوي غنائم هم به غنائم جنگي اختصاص دارد
اختصاص يک آيه بر حکمي از احکام الهي و در مقابل اختصاص آيات متعددي بر حکمي ديگر از احکام خداي متعال دليل بر اهميت ذاتي کمتر حکم اول و اهميت بيشتر حکم دوم نسبت به حکم اول ندارد.
دليل نقضي :
احکام ديگري وجود دارد که از اهميت زيادي برخوردارند. ولي در قرآن چند آيه محدود به آنها اختصاص يافته است. مانند حج و روزه.
اين احکام نيز به نسبت به احکامي مانند نماز و زکات که از آيات بيشتري برخوردارند ، آيات کمتري و محدودتري را به خود اختصاص داده اند. ولي کمي آيات مربوط به آنها دليل بر کم اهميت بودن آنها نسبت به احکام با آيات بيشتر، نيست.
همچنين احکامي در شرع مقدس اسلام وجود دارد که هيچ کدام آنها در قرآن نيامده اند ولي مسلمانان وجوب آنها و احکام عمل کردن به آنها را از سنت پيامبر دريافت کرده و شکي در وجوب آن ندارند.
مانند نماز آيات و برخي از غسلها و موارد ديگر.
جواب حلّي :
اختصاص آياتي کمتر به حکمي از احکام نسبت به احکامي ديگر و همين طور اختصاص آيات بيشتر به حکمي نسبت به احکامي ديگر به فراخور شمول زماني ، آماري و جمعيتي آنها مي باشد.
به عنوان مثال اگر زکات از آيات بيشتري برخوردار است به علت اين است که زکات دايره شمول جمعيتي بيشتر از خمس دارد. زکات حکمي است که دايره و مساحت شمول آن تمام افراد جامعه اسلامي ( و حتي در برخي از موارد غير مسلمانان ) مي باشند که اگر دچار مشکل اقتصادي و عسرت مالي شدند بتوانند از اين امکان استفاده کنند.
ولي دائره شمول خمس محدودتر از زکات مي باشد و شامل همه افراد جامعه اسلامي نمي شود. بلکه در مقابل زکات که براي بني هاشم ( خاندان رسول الله در زمان ما ) حرام مي باشد و آنها حق استفاده از آن را ندارند ، براي فقرا و مستمندان از آنان اختصاص دارد و نيز سهمي از آن مخصوص حاکم جامعه اسلامي است براي رفع مايحتاج هاي مخصوص امور حکومتي که از ديدگاه شيعه در زمان پيامبر ، حاکم اسلامي پيامبر است و در زمان ائمه ، ائمه اطهار عليهم السلام.
«عن مجاهد، قال كان النبي ص و أهل بيته لا تحل لهم الصدقة فجعل لهم الخمس‏» (1)
"مجاهد مي گويد : صدقه ( زکات واجب و غير واجب ) بر پيامبر و اهل بيت ايشان عليهم الصلاه و السلام حلال نمي باشد. پس خمس براي آنها قرارداده شده است."
اما فلسفه اينکه چرا زکات براي خاندان پيامبر اکرم حرام شده است و در مقابل اين ممنوعيت حکمي مانند خمس تشريع شده است ؟ مساله اي است که بايد در جايگاه خود بحث شود.
نکته دوم :
هرچند که اين آيه در مورد نحوه تقسيم غنائمي که در جنگ به دست آمده است نازل شده است ولي نزول يک آيه در موردي خاص ، دليل بر اختصاص آن آيه در آن مورد خاص نمي شود. چرا که در آن صورت اکثريت قريب به اتفاق آيات قرآن به همان مواردي که آيات در آن موارد خاص نازل شده اند محدود مي شد و ديگر در موارد ديگر قابل بهره برداري و استتناد نبود.
به عبارت روشن‏تر هيچ مانعى ندارد كه مفهوم آيه يك معنى كلى و عمومى باشد و در عين حال مورد نزول آيه غنائم جنگى كه يكى از موارد اين حكم كلى است بوده باشد و اين گونه احكام در قرآن و سنت فراوان است كه حكم كلى است و مصداق جزئى است:
مثلا در آيه 7 سوره حشر مى‏خوانيم ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا":" هر چه پيامبر براى شما مى‏آورد بگيريد و هر چه از آن نهى مى‏كند خود دارى كنيد".
اين آيه يك حكم كلى در باره لزوم پيروى از فرمانهاى پيامبر (ص) بيان مى‏كند در حالى كه مورد نزول آن اموالى است كه از دشمنان بدون جنگ به دست مسلمانان مى‏افتد (و اصطلاحا به آن" فى‏ء" گفته مى‏شود).
و نيز در آيه 233 سوره بقره يك قانون كلى به صورت" لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها":" هيچ كس بيش از آنچه قدرت دارد تكليف نمى‏شود" بيان شده در حالى كه مورد آيه در باره اجرت زنان شيرده است و به پدر نوزاد دستور داده شده است به اندازه توانايى خود به آنها اجرت بدهد، ولى آيا ورود آيه در چنين مورد خاصى مى‏تواند جلو عموميت اين قانون (عدم تكليف به ما لا يطاق) را بگيرد؟! خلاصه اينكه: آيه در ضمن آيات جهاد وارد شده ولى مى‏گويد: هر در آمدى از هر موردى عايد شما شود كه يكى از آنها غنائم جنگى است خمس آن را بپردازيد مخصوصا" ما" موصوله و" شي‏ء" كه دو كلمه عام و بدون هيچ گونه قيد و شرطند اين موضوع را تاييد مى‏كنند.
حال بايد ببينيم كه" غنيمت" در لغت و در نظر عرف چه معنى مى‏دهد؟! آيا راستى منحصر به غنائم جنگى است و يا هر گونه در آمدى را شامل مى‏شود؟
آنچه از كتب لغت استفاده مى‏شود، اين است كه در معنى ريشه لغوى اين كلمه عنوان جنگ و آنچه از دشمن به دست مى‏آيد، نيامده است، بلكه هر در آمدى را شامل مى‏شود، به عنوان شاهد به چند قسمت از كتب معروف و مشهور لغت كه مورد استناد دانشمندان و ادباى عرب است اشاره مى‏كنيم:
در كتاب" لسان العرب" جلد دوازدهم مى‏خوانيم" و الغنم الفوز بالشى‏ء من غير مشقة ... و الغنم، الغنيمة و المغنم الفي‏ء ... و فى الحديث الرهن لمن رهنه له غنمه و عليه غرمه، غنمه زيادته و نمائه و فاضل قيمته ... و غنم الشي‏ء فاز به ...
:" غنم يعنى دسترسى يافتن به چيزى بدون مشقت، و" غنم" و" غنيمت" و" مغنم" به معنى فى‏ء است (فى‏ء را نيز در لغت به معنى چيزهايى كه بدون زحمت به انسان مى‏رسد ذكر كرده‏اند ...)
و در حديث وارد شده كه گروگان در اختيار كسى است كه آن را به گرو گرفته، غنيمت و منافعش براى اوست و غرامت و زيانش نيز متوجه اوست و نيز غنم به معنى زيادى و نمو و اضافه قيمت است، و فلان چيز را به غنيمت گرفت يعنى به او دست‏رسى پيدا كرد."
و در كتاب" تاج العروس" جلد نهم مى‏خوانيم" و الغنم الفوز بالشي‏ء بلا مشقة":" غنيمت آن است كه انسان بدون زحمت به چيزى دست يابد".
در كتاب" قاموس" نيز غنيمت بهمان معنى فوق ذكر شده است.
و در كتاب" مفردات راغب" مى‏خوانيم غنيمت از ريشه" غنم" به معنى" گوسفند" گرفته شده و سپس مى‏گويد" ثم استعملوا فى كل مظفور به من جهة العدى و غيره" يعنى:" سپس در هر چيزى كه انسان از دشمن و يا غير دشمن به دست مى‏آورد به كار رفته است." حتى كسانى كه يكى از معانى غنيمت را غنائم جنگى ذكر كرده‏اند انكار نمى‏كنند كه معنى اصلى آن معنى وسيعى است كه به هر گونه خيرى كه انسان بدون مشقت به آن دست يابد گفته مى‏شود.
در استعمالات معمولى نيز" غنيمت" در برابر" غرامت" ذكر مى‏شود، همان طور كه معنى" غرامت" معنى وسيعى است و هر گونه غرامت را شامل مى‏شود" غنيمت" نيز معنى وسيعى دارد و به هر گونه در آمد قابل ملاحظه‏اى گفته مى‏شود اين كلمه" در نهج البلاغه" در موارد زيادى به همين معنى آمده است، در خطبه 76 مى‏خوانيم" اغتنم المهل":" فرصت‏ها و مهلت‏ها را غنيمت بشماريد".
و در خطبه 120 مى‏فرمايد"
من اخذها لحق و غنم‏
":" كسى كه به آئين خدا عمل كند به سر منزل مقصود مى‏رسد و بهره مى‏برد" در نامه 53 به مالك اشتر مى‏فرمايد:"
و لا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم‏
": در برابر مردم مصر همچون حيوان درنده‏اى مباش كه خوردن آنها را غنيمت و در آمدى براى خود فرض كنى".
و در نامه 45 به عثمان بن حنيف مى‏فرمايد:"
فو اللَّه ما كنزت من دنياكم تبرا و لا ادخرت من غنائمها وفرا
":" به خدا سوگند از دنياى شما طلايى نياندوختم و از غنائم و در آمدهاى آن اندوخته‏اى فراهم نكردم".
و در كلمات قصار، در جمله 331 مى‏فرمايد
ان اللَّه جعل الطاعة غنيمة الاكياس‏
:" خداوند اطاعت را غنيمت و بهره هوشمندان قرار داده است".
و در نامه 41 مى‏خوانيم"
و اغتنم من استقرضك فى حال غناك‏
":" هر كس در حال بى‏نيازيت از تو قرضى بخواهد غنيمت بشمار."
و نظير اين تعبيرات بسيار فراوان است كه همگى نشان مى‏دهد" غنيمت" منحصر به غنائم جنگى نيست.

پي نوشت :
1. حسكانى عبيد الله بن احمد ، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ، تهران ، نشر سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى‏ ، سال 1411هـ.ق ،ج 1 ، ص 288.

پرسش 2:
از طرفي ما شيعيان که بهترين الگوي حکومت را همان شيوه حکومت حضرت علي (ع)مي دانيم در نهج البلاغه مي خوانيم که حضرت علي ماموران حکومتي خود را به سراغ افراد مي فرستاد تا ذکات جمع کنند و در جايي نديديم که حضرت براي جمع آوري خمس اقدامي کرده باشند. وانگهي در احاديث متعدد که از امامان عليهم السلام رسيده تاکيد بر پرداخت ذکات شده است.

پاسخ:
##
همان گونه که در بخش قبل پاسخ بيان شد، اين گونه نيست که زکات از نظر شيعه، دايره شمول کمتري از خمس داشته باشد و شيعه طبق دستور قرآن کريم و روايات پيامبر اسلام و ائمه اطهار - عليهم الصلاة و السلام - هشت مورد براي مصرف زکات قائل است که همه افراد جامعه اسلامي را، غير از بني هاشم که خاندان پيامبر اکرم - صلي الله عليه و آله و سلم - مي باشند، شامل مي شود و حتي در موردي (مؤلفة قلوبهم)، برخي از کفار و غير مسلمانان را نيز در بر مي گيرد.
اما علت و فلسفه اين که چرا پيامبر گرامي اسلام - صلي الله عليه و آله و سلم - و امير مؤمنان - عليه السلام - مأموراني براي جمع آوري زکات مي فرستادند، ولي براي جمع آوري خمس چنين اقدامي نمي کردند، به جهت تفاوت و اختلاف احکام زکات و خمس مي باشد.
حکم زکات، به گونه اي است که حاکم اسلامي به عنوان يک امر مالي و اقتصادي که مربوط به بيت المال مسلمين است، وظيفه دارد که با فرستادن مأموران حکومتي آن را از مردم اخذ نمايند؛ ولي چنين حکمي در باره خمس وجود ندارد و حاکم اسلامي چنين وظيفه اي را برعهده ندارد؛ بلکه بر خود مردم واجب است که حساب درآمد و خرج خود را داشته باشند و اگر اضافه اي از آن در دست آن ها باقي ماند، يک پنجم آن را به کساني که در آيه تعيين گرديده اند، تحويل نمايد. اين مسئله را مي توان از چگونگي بيان حكم در آيات مربوطه استفاده كرد: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ»؛ (1) «از اموال آن ها صدقه‏اى (به عنوان زكات) بگير، تا به وسيله آن، آن ها را پاك سازى و پرورش دهى! و (به هنگام گرفتن زكات،) به آنان دعا كن كه دعاى تو، مايه آرامش آن ها است و خداوند شنوا و داناست».
و يا در فرازي ديگر آمده است: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ»؛ (2) «بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، براى پيامبر، براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آن ها) است؛ اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه (با ايمان و بى‏ايمان) [روز جنگ بدر] نازل كرديم، ايمان آورده‏ايد و خداوند بر هر چيزى توانا است».
بنابراين، نفرستادن مأمور براي جمع آوري خمس، دليل بر عدم وجوب آن و عدم اعتناي امير مؤمنان - عليه السلام - به اين حکم الهي نمي باشد.
اما در مورد فراواني روايات ائمه - عليهم السلام - در مورد زکات و کم بودن روايات در مورد خمس نيز بايد متذکر شد که وقتي ما به روايات ائمه اطهار - عليهم السلام - در باره هر دو مسئله خمس و زکات مراجعه مي کنيم، مي بينيم که بر خلاف مطلبي که شما در پرسش خود مطرح کرده ايد، روايات بسياري در باب خمس به مانند حکم زکات وجود دارد و احکام گوناگون آن به تفصيل از طرف آن بزرگواران بيان شده است.
براي نمونه، مي توانيد به جلد ششم کتاب وسائل الشيعه مراجعه کنيد تا فراواني روايات باب خمس را ببينيد.

پي نوشت ها:
1. توبه (9) آيه 103.
2.انفال (8) آيه 41.

پرسش 3:
از طرفي برخي از مفسرين هم در تفسير خود خمس را منحصر به غنايم جنگي دانسته اند.

پاسخ:
اينکه ادعا کرده ايد برخي از مفسرين کلمه غنائم را در آيه خمس تنها به غنائم جنگي اختصاص داده اند اگر هم قائلي داشته باشد با توجه به مدارک لغوي که در مطالب گذشته روشن شد سخن آنان قابل اعتناء نمي باشد و نمي توان به صرف ادعاي آنها چنين حرفي را از آنان پذيرفت چرا که در فهم لغت ، سخن لغويين مقدم است بر سخن ديگران.
ولي براي اينکه مطلب واضح تر شود عباراتي از مفسرين معروف اهل سنت که خلاف سخن شما را بيان مي کنند آورده مي شود تا روشن شود که حتي بسياري از اهل سنت نيز غنائم را اختصاص به غنائم جنگي نمي دانندو اين قول اختصاص به شيعه ندارد.
بسيارى از مفسران كه در زمينه اين آيه به بحث پرداخته‏اند صريحا اعتراف كرده‏اند كه غنيمت در اصل معنى وسيعى دارد و شامل غنائم جنگى و غير آن و به طور كلى هر چيزى را كه انسان به دون مشقت فراوانى به آن دست يابد مى‏شود. حتى آنها كه آيه را به خاطر فتواى فقهاى اهل تسنن مخصوص غنائم جنگى دانسته‏اند باز معترفند كه در معنى اصلى آن اين قيد وجود ندارد. بلكه به خاطر قيام دليل ديگرى اين قيد را به آن زده‏اند.
" قرطبى" مفسر معروف اهل تسنن در تفسير خود، ذيل آيه چنين مى‏نويسد" غنيمت در لغت خيرى است كه فرد يا جماعتى با كوشش به دست مى‏آورند" ...
و بدانكه اتفاق (علماى تسنن) بر اين است كه مراد از غنيمت در آيه (و اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ) اموالى است كه با قهر و غلبه در جنگ به مردم مى‏رسد، ولى بايد توجه داشت كه اين قيد همانطور كه گفتيم در معنى لغوى آن وجود ندارد، ولى در عرف شرع، اين قيد وارد شده است" (1)

" فخر رازى" در تفسير خود تصريح مى‏كند كه:" الغنم الفوز بالشي‏ء"" غنيمت اين است كه انسان به چيزى دست يابد" و پس از ذكر اين معنى وسيع از نظر لغت مى‏گويد:" معنى شرعى غنيمت (به عقيده فقهاى اهل تسنن) همان غنائم جنگى است" (2)
و نيز در تفسير" المنار"" غنيمت" را به معنى وسيع ذكر كرده و اختصاص به غنائم جنگى نداده، اگر چه معتقد است بايد معنى وسيع آيه فوق را به خاطر قيد شرعى مقيد به غنائم جنگى كرد. (3)
در تفسير" روح المعانى" نوشته" آلوسى" مفسر معروف سنى نيز چنين آمده است كه:" غنم در اصل به معنى هر گونه سود و منفعت است" (4)
از مجموع آنچه گفته شد چنين نتيجه گرفته مى‏شود كه:
آيه غنيمت معنى وسيعى دارد و هر گونه در آمد و سود و منفعتى را شامل مى‏شود. زيرا معنى لغوى اين لفظ عموميت دارد و دليل روشنى بر تخصيص آن در دست نيست.
تنها چيزى كه جمعى از مفسران اهل تسنن روى آن تكيه كرده‏اند اين است كه آيات قبل و بعد در زمينه جهاد وارد شده است و همين موضوع قرينه مى‏شود كه آيه غنيمت نيز اشاره به غنائم جنگى باشد.
در حالى كه همان گونه که گفته شد شان نزول‏ها و سياق ، عموميت آيه را تخصيص نمى‏زنند.

پي نوشت :
1. محمد بن احمد قرطبي ، الجامع لاحکام القرآن ، تهران ، انتشارات ناصر خسرو ، سال 1364هـ.ش ، جلد 4 صفحه: 2840.
2. فخر رازى ، تفسير کبير ، بيروت ، نشر دار احياء التراث العربي ، سال 1420هـ.ق ، جلد 15 صفحه 164.
3. تفسير المنار جلد: 10 صفحه 3- 7.
4. سيد محمود آلوسي ،روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم‏ ، بيروت ، انتشارات دارالکتب العلميه ، سال نشر 1415هـ.ق ، جلد: 10 صفحه: 2.

پرسش 4:
- البته دلايل وشواهد وبرداشتهاي زيادي هم از وضعيت تاريخي واقتصادي واجتماعي جامعه شيعه وروحانيت شيعه وهمچنين علماي اهل سنت وجود دارد که مجال عنوان آنها در اين مختصر نمي گنجد. بنابراين اگر دليل محکم ومتقن در باره وجوب خمس بصورتي که در رساله عمليه شيعه آمده وجود دارد لطفاٌ اين حقير را آگاه نماييد. با تشکر
پاسخ:

با توجه به مطالبي که در بخش هاي قبلي پاسخ بيان شد. تمام آن قرائن و شواهدي که از وضعيت اقتصادي روحانيت در امر خمس در نگاه ابتدائي و اوليه به دست مي آيد بي اعتبار بوده و اين گونه نيست که علماي شيعه براي چرخاندن معيشت اقتصادي خود چنين قانوني را وضع کرده و به آن اهميت داده و نعوذبالله به خدا و دين خدا افتراء بسته و بدعت در دين آورده باشند.
بلي خمس در زمان غيبت امام زمان عليه السلام در دست مجتهدان جامع الشرائطي که نيابت عامه از طرف ايشان دارند بايد باشد تا در اموري که براي آن تعيين شده است ( نصف آن براي سادات فقير و مسکين و نصف ديگر براي امام معصوم عليه السلام ) به مصرف برساند. البته سهم امام زمان عليه السلام نيز در امور عام المنفعه اي که نفع آن به تمام جامعه اسلامي مي رسد و وجود آنها لازم و ضروري براي جامعه اسلامي است ، مصرف مي شود. مانند ساختن بيمارستان ، مدرسه و هرآنچه که مورد نياز جامعه اسلامي مي باشد.
يکي از اين موارد مورد نياز جامعه اسلامي تربيت علما و دانشمندان علوم ديني است که نيازهاي ديني مردم مسلمان را برطرف نمايند. بالطبع چنين امري نيازمند صرف هزينه براي ساختن مدارس مختلف علوم ديني و تامين معاش طلاب و دانشجويان علوم ديني مي باشد. هزينه اين گونه مسائل يکي از موارد مصرف سهم امام زمان عليه السلام از خمس مي باشد.
چون اهل سنت اين حکم الهي را تحديد کرده اند و فعلا به آن عمل نمي کنند ( برخلاف تصريح قرآن کريم و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ) براي رفع نياز خود در اين زمينه ( تربيت عالمان ديني و ساخت مدارس ديني و تامين معاش آنها ) از زکات مصرف مي کنند و قسمت عمده آن را به اين امر اختصاص مي دهند .
با توجه به بخش هاي قبل پاسخ اصل وجود و اهميت حکم خمس روشن شد ولي براي تفصيل بيشتر و وارد شدن در جزئيات مساله وملاحظه ادله خمس و مباني روائي آن مي توانيد به کتاب شريف وسائل الشيعه جلد 6 مراجعه فرمائيد.