با سلام.
چيزي كه ميخوام بگم مطلبي هست به عنوان تناقضاتي كه توي قران هست.اين مطالب توي وبلاگ ها هست و من به عنوان يك مسلمان به خودم واجب دونستم تا بيام از شما جواباشونو بگيرم.
اولين تناقضي كه هست اينه كه آفرینش آسمان ها وزمین چند روز طول کشید؟

پروردگار شما، خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد - (56)سورة الأعراف

پروردگار شما، خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش آفريد (3) سورة یونس

همان (خدايى) كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو وجود دارد، در شش روز آفريد(59) سورة الفرقان

او كسى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد(7) سورة هود

آیات فوق صراحتا گویای آن است که خداوند آسمان ها و زمین را در شش روز خلق فرمود. اما مطابق آیات زیر:

-بگو آيا شما به آن كس كه زمين را در دو روز آفريد كافر هستيد و براى او همانندهايى قرارمى‏دهيد؟! (9)سورة فصلت

او در زمين كوه‏هاى استوارى قرار داد و بركاتى در آن آفريد و مواد غذايى آن را مقدر فرمود، - اينها همه در چهار روز بود- درست به اندازه نياز تقاضا كنندگان! (10)سورة فصلت

سپس به آفرينش آسمان پرداخت، ... در اين هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفريد... (11و 12 ) سورة فصلت
ميبينيد كه يك جا گفته شده جهان در 6 روز افريده شده اما در جاي ديگر با جمع بندي 2 روز (برای آفرینش زمین) + 4 روز( برای آفرینش برکات) + 2 روز (برای آفرینش آسمان ها) = 8 روز ، و نه 6 روز.موندم والاااااااااااااا
دومين تناقضي كه عموما گرفته ميشود افرينش اسمان و زمين هست.
او خدايى است كه همه آنچه را (از نعمتها) در زمين وجود دارد، براى شما آفريد; سپس به آسمان پرداخت; و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود; و او به هر چيز آگاه است. (29)سورة البقرة

آيا آفرينش شما (بعد از مرگ) مشكل‏تر است يا آفرينش آسمان كه خداوند آن را بنا نهاد؟! (27)سقف آن را برافراشت و آن را منظم ساخت، (28)و شبش را تاريك و روزش را آشكار نمود! (29)و زمين را بعد از آن گسترش داد، (30)سورة النازعات

ايه ي اول ميگه كه اول زمين افريده شده اما ايه ي دوم ميگه اول اسمان افريده شده.ايا اين يك تناقض هست؟
سومين تناقضي كه گرفته ميشه روي اين سه ايه ي پايينه:
سوره یونس ایه 47
وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِی بَینَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا یظْلَمُونَ«47»
برای هر امتی، رسولی است؛ هنگامی که رسولشان به سوی آنان بیاید، بعدالت در میان آنها داوری می‌شود؛ و ستمی به آنها نخواهد شد!

سوره نحل ایه 36
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیهِ الضَّلَالَةُ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَیفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِینَ«36»
ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: «خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد؛ و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت؛ پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیب‌کنندگان چگونه بود!

سوره یس ایه 6

لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ«6»
تا قومی را بیم دهی که پدرانشان انذار نشدند، از این رو آنان غافلند!
يعني مشكل اينجاست كه ايا قومي وجود دارند كه بدون انذار دهنده بوده باشند يا نه؟
چهارمين هم اينه كه ايا از لحاظ رسم الخط عربي در قران غلط املايي وجود داره يا نه؟
خواهش ميكنم جواب اين سوالا رو برام بفرستيد.واقعا به چالش كشيده شدم.نميتونم جواب خوبي واسشون پيدا كنم.منتظر جوابتون هستم.اجرتون با خدا.
در پناه حق

پرسش 1:
تناقضات قران شرح : آفرينش آسمان ها و زمين چند روز طول کشيد؟ پروردگار شما، خداوندى است كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد - (56)سورة الأعراف پروردگار شما، خداوندى است كه آسمان ها و زمين را در شش آفريد (3) سورة يونس همان (خدايى) كه آسمان ها و زمين و آنچه را ميان اين دو وجود دارد، در شش روز آفريد(59) سورة الفرقان او كسى است كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد(7) سورة هود آيات فوق صراحتا گوياي آن است که خداوند آسمان ها و زمين را در شش روز خلق فرمود. اما مطابق آيات زير: -بگو آيا شما به آن كس كه زمين را در دو روز آفريد كافر هستيد و براى او همانندهايى قرارمى‏دهيد؟! (9)سورة فصلت او در زمين كوه‏هاى استوارى قرار داد و بركاتى در آن آفريد و مواد غذايى آن را مقدر فرمود، - اين ها همه در چهار روز بود- درست به اندازه نياز تقاضا كنندگان! (10)سوره فصلت سپس به آفرينش آسمان پرداخت، ... در اين هنگام آن ها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد... (11و 12 ) سوره فصلت مي بينيد كه يك جا گفته شده جهان در 6 روز آفريده شده اما در جاي ديگر با جمع بندي 2 روز (براي آفرينش زمين) + 4 روز( براي آفرينش برکات) + 2 روز (براي آفرينش آسمان ها) = 8 روز ، و نه 6 روز.

پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
مدت آفرينش آسمان ها و زمين (يعني مجموعه خلقت) شش روز است. در آياتي که در نامه آورده ايد ، به صراحت آمده است. در چهار آيه تصريح دارد که آسمان ها و زمين را در شش روز آفريديم . در سه آيه ديگر تصريح دارد که آسمان ها و زمين و آنچه بين آن دو است، در شش روز آفريده شده است.
سه آيه دوم تفصيل بيان چهار آيه اول است که مقداري اجمال و کلي گويي داشت . اين هفت آيه در اين که جهان خلقت در شش روز آفريده شده ، صراحت دارد و بحثي در آن نيست.
در آيه 9-12فصلت جريان خلقت با تفصيل بيش تري بيان شده:
زمين را در دو روز خلق کرديم ... و لنگرها(کوه ها)را در آن قرار داديم . روزي ها را در چهار روز تقدير کرديم ... آسمان هاي هفتگانه را در دو روز آفريديم.
بعضي گمان کرده اند در آيات فصلت مجموع زمان خلقت 8 روز است ، در حالي که صحيح نيست، زيرا:
ممکن است آن جا که مى‏گويد" اربعه ايام" (چهار روز) منظور تتمه چهار روز است(دو روز اول در چهار روز دوباره تكرار شده است )، به اين ترتيب که در دو روز اول از چهار روز، زمين آفريده شد . در دو روز بعد ساير خصوصيات زمين(تقدير اقوات و جعل رواسي و...) . خلقت آسمان ها نيز در دو روز که مجموعا شش روز (شش دوران) مى‏شود.
نظير اين تعبير در زبان عرب و تعبيرات فارسى نيز وجود دارد که گفته مى‏شود: فرض كنيد از قم تا مكه ده روز راه است و از مكه تا مدينه هم پنج روز . در مقام بيان اين طور گفته مي شود : از قم تا مکه ده روز طول مى‏کشد . تا مدينه پانزده روز( ده روز در پانزده روز دوباره حساب شده است )، يعنى پنج روز فاصله مکه و مدينه است و ده روز فاصله اين جا تا مکه.(1)
از آن جا که آيات قرآن يکديگر را تفسير مى‏کنند و قرينه يکديگر مى‏شوند، تفسير بالا قابل قبول است ، چون تصريح آيات ديگر بر اين که خلقت آسمان ها و زمين در شش روز بوده، قرينه مي شود که منظور از چهار روز در اين جا، تتمه چهار روزي است که دو روزش صرف خلقت زمين شده است، نه اين که چهار روز غير از دو روز اول. (2)
مرحوم علامه طباطبايي مي فرمايد :
ممکن است اربعه ايام (چهار روز) مربوط به خلقت نباشد (نفرموده خلق فيها اربعه ايام بلكه فرمود قدر فيها ..)، بلکه اشاره به فصول چهارگانه سال باشد، که مبدء پيدايش ارزاق و پرورش مواد غذايى انسان ها و حيوانات است.(3)
بنا بر اين زمين در دو روز خلق شده و در دو روز براي سکونت آماده گرديده ، دو روز هم صرف خلقت آسمان ها شده ، مجموع مي شود شش روزي که در آيات ديگر بدان تصريح شده است.
پاسخ به اين پرسش و شبهات ديگر در سايت مرکز نيز آمده است.
http://www.pasokhgoo.ir/fa/node/7587
http://www.pasokhgoo.ir/fa/node/9031
پي نوشت ها:
1. طبق اين تفسير آيه تقديرى دارد ، به اين صورت : قدر فيها اقواتها فى تتمه اربعه ايام و يا به تعبيرى که در تفسير کشاف آمده :کل ذلک فى اربعه ايام‏.
2.حديثى نيز به اين مضمون در تفسير على بن ابراهيم آمده است‏.
3.ترجمه الميزان ، ج10،ص224.

پرسش 2:
دومين تناقضي كه عموما گرفته مي شود آفرينش اسمان و زمين هست. او خدايى است كه همه آنچه را (از نعمت ها) در زمين وجود دارد، براى شما آفريد; سپس به آسمان پرداخت; و آن ها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود; و او به هر چيز آگاه است. (29)سوره البقره آيا آفرينش شما (بعد از مرگ) مشكل‏تر است يا آفرينش آسمان كه خداوند آن را بنا نهاد؟! (27)سقف آن را برافراشت و آن را منظم ساخت، (28)و شبش را تاريك و روزش را آشكار نمود! (29)و زمين را بعد از آن گسترش داد، (30)سورة النازعات آيه اول مي گه كه اول زمين آفريده شده اما آيه دوم مي گه اول آسمان آفريده شده. تناقض هست؟
پاسخ:
آنچه در سوره نازعات آمده، خلقت زمين نيست، بلکه گستردن زمين است (دحاها)
حتي کلمه «استوي» در سوره بقره به معناي خلقت نيست، بلکه به معناي استيلا و تسلط يا پرداختن به آن است. در اين صورت معناي آيه چنين است: او خدايي است که براي شما آنچه در زمين است بيافريد، سپس به کار آسمان پرداخت و آن را در هفت آسمان استوار ساخت.
حال با توجه به معناي آيه چه اشکالي دارد که آفرينش آسمان، پيش از خلق زمين باشد، اما استوار ساختن آن به هفت آسمان، پس از خلقت زمين صورت گرفته باشد؟!
اگر اين کلمه را به معناي خلقت بدانيم و همين طور کلمه (دحاها) در سوره نازعات به معناي خلقت باشد، چندين پاسخ از طرف قرآن پژوهان ارائه شده، يکي از آن پاسخ ها چنين است:
کلمه «ثم» نه به معناي «ترتيب واقعي» بلکه به معناي «ترتيب ذکري» باشد.(1) به اين معنا که در مقام گزارش از آفرينش آسمان و زمين، ابتدا به خلقت زمين اشاره کرده، سپس به خلقت ( و پرداختِ) آسمان، پس آيه سوره بقره اصولاً در مقام گزارش به حسب وجود واقعي و تحقق خارجي نيست، بلکه در جهت بيان گزارش از واقعياتي است که صورت گرفته، در مقام گزارش ابتدا آن را بيان کرده که براي مردم اهميت دارد، که خلقت زمين است، يعني اگر چه به حسب آيات سوره نازعات، خلقت آسمان ها پيش از زمين است. اما چون روي زمين، روزي انسان ها و منابع آن وجود دارد که مورد توجه و نياز مردم است، خداوند آن را در ابتدا ذکر کرده، سپس به گزارش خلقت آسمان ها (که پيش از آن آفريده شده بود) پرداخته است.
برخي از مفسران کلمه «بعد ذلک»را در سوره نازعات به معناي «مع ذلک» مي دانند، همان گونه که در آيه «عتلّ بعد ذلک» به معناي «مع ذلک» است(در عربي اين استعمال فراوان است). در اين صورت، معناي آيه مورد نظر در سوره نازعات اين است: زمين را با اين حال (آفرينش آسمان) بگستراند، يعني به همراه آفرينش آسمان، گسترش(نه خلقت اوليه ) زمين نيز صورت گرفت.
بر اساس اين معنا، مي توان گفت که اصولاً آفرينش آسمان ها و زمين کاملاً تفکيک شده از هم نيستند . آيات صريحاً از آفرينش نام نبرده، بلکه به استوار ساختن آسمان يا گستردن زمين اشاره کرده است.
ضمناً برخي از سوالات و شبهات از اين نوع كه غالباً در سايت هاي مخالف اسلام نيز آمده ، در سايت اين مركز پاسخ داده شده است كه مي توانيد مراجعه نماييد.
http://www.pasokhgoo.ir/fa/node/7587
پي نوشت :
1.آيه الله جوادي آملي ،تفسير تسنيم ،ج2،ص 606 ؛ تفسير الميزان ،ج 20 ،ص 308 .

پرسش 3:
سومين تناقضي كه گرفته مي شه روي اين سه آيه پايينه: سوره يونس آيه 47 وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِي بَينَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يظْلَمُونَ«47» براي هر امتي، رسولي است؛ هنگامي که رسول شان به سوي آنان بيايد، به عدالت در ميان آن ها داوري مي‌شود؛ و ستمي به آن ها نخواهد شد! سوره نحل ايه 36 وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ«36» ما در هر امتي رسولي برانگيختيم که: «خداي يکتا را بپرستيد؛ و از طاغوت اجتناب کنيد!» خداوند گروهي را هدايت کرد؛ و گروهي ضلالت و گمراهي دامان شان را گرفت؛ پس در روي زمين بگرديد و ببينيد عاقبت تکذيب‌کنندگان چگونه بود! سوره يس آيه 6 لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ«6» تا قومي را بيم دهي که پدران شان انذار نشدند، از اين رو آنان غافلند! يعني مشكل اين جاست كه قومي وجود دارند كه بدون انذار دهنده باشند ؟

پاسخ:
آيه 24 فاطر مي فرمايد: و ان من امه الا خلا فيها نذير، که اين مضمون در آيه 47 يونس و 36 نحل هم تاکيد شده است.
در آيه 46 قصص مي فرمايد : لتنذر قوما ما اتيهم من نذير من قبلک، و در آيه 6 يونس نيز تکرار شده است.
ترجمه ابتدايي آيه اول: هيچ امتي نيست. جز اينکه در آن نذير و ترساننده (پيامبري) بوده است.
ترجمه ابتدايي آيه دوم: براي اينکه بترساني قومي را که قبل از تو آنان را نذير و ترساننده اي نيامده است.
افرادي با توجه به ترجمه ابتدايي دو آيه ، بين آن ها تعارض ديده و گفته اند بنا به آيه 46 قصص قوم عرب قبل از پيامبر، انذار کننده نداشته اند، در حالي که آيه مي فرمايد هيچ امتي بدون انذار کننده نبوده است.
در نفي تعارض ظاهري چند بيان ارائه شده است:
1-آيه اول مي گويد همه امت ها "نذير " يعني پيامبر داشته و به دين آن پيامبر، دعوت شده اند . البته لازم نيست پيامبر از خود آن مردم باشد. بلکه همين که دعوتش توسط خود آن پيامبر يا اوصياي آن پيامبر يا عالمان از اصحاب آن پيامبر به مردم برسد، کافي است . اگر مي خواست اعلام کند که پيامبر بايد از خود آن قوم باشد ، مي فرمود "الا خلا منها نذير " يعني از آن امت پيامبري بوده ؛ در حالي که فرموده "الا خلا فيها نذير " يعني در آن امت پيامبري بوده و مکتب آن پيامبر براي آن مردم بيان شده است.
البته ممکن است موانع اجازه نداده باشد دعوت آن پيامبر به افراد يا جماعاتي برسد . در اين صورت آن افراد و جماعات از "مستضعفان فکري " خواهند بود که خدا وعده اجمالي به غفران آنان داده است. (1)(2)
بنا بر اين قوم عرب هم انذار کننده داشته و بر دين حضرت ابراهيم بودند . بعد از حضرت اسماعيل، اوصياي ايشان در بين عرب بودند و انذار مي کردند ، ولي اين که قرآن مي فرمايد "پدران آن ها انذار نشده اند" ناظر به واقعيت خارجي است ،زيرا آن قوم اوصيا را به کنار زده و ميدان را از آنان گرفته بودند . اجازه انذار عملي به آنان نمي دادند و در بي خبري و غفلت بودند . پيامبر مبعوث شد تا بي خبري را به کنار بزند.(3)
2-آيه اول وجود پيامبر در امت ها را اثبات مي کند . پيامبران که انبياي اولو العزم هستند، در مراکز فرهنگي امت ها مبعوث مي شوند و دين و شريعت خود را تبليغ مي کنند :
ما کان ربک مهلک القري بظلم حتي يبعث في امها رسولا(4)
امت ممکن است مردم يک منطقه يا يک عصر باشد ، مثلا امت عيسي مردم از زمان ايشان تا زمان ظهور پيامبر اسلام بوده ،چون حضرت عيسي پيامبر جهاني بوده و امت حضرت پيامبر مردم همه جهان از زمان بعثت ايشان تا قيامت مي باشد . بنا بر اين آيه، امت ها همه پيامبر داشته اند. اما در آيه دوم سخن از قوم است، يعني قوم عرب در زمان نزديک به ظهور؛ که به انذار کنندگان ميدان نداده و انذار نشده اند.
پس موضوع آيه اول "امت " است و موضوع آيه دوم "قوم".
3-آيه اول حکايت از وجود انذار کننده در بين امت ها دارد که عبارت است از پيامبر اولوا العزم يا وصي پيامبر؛ اوصيا از ابتداي خلقت تا روز آخر خلقت پيوسته در امت ها وجود دارد. اما آيه دوم ناظر به پيامبران بزرگ و صاحب شريعت است . قوم عرب نزديک زمان رسول خدا يا عموم مردم نزديک زمان پيامبر در دوران فترت و نبود پيامبر بزرگ و مشهور و جهاني بودند، زيرا از دعوت حضرت عيسي بيش از شش قرن مي گذشت و پيامبر ديگري مبعوث نشده بود. (5)
4-در توجيه هاي بالا فرض بر اين بود که (ما) در جمله (ما انذر آباؤهم ...) نافيه است. اما بعضي (ما) را موصوله گرفته اند که در اين صورت ترجمه آيه دوم چنين مي شود:
و قرآن را بر تو نازل کرده ايم تا "بترساني قومت را از چيزي (عذاب و کيفري) که پدران شان هم از آن ترسانده شده اند".
در اين صورت اصلا آيه دوم بر نبود انذار کننده در قوم زمان بعثت دلالت ندارد تا با آيه اول تعارض داشته باشد.
شاهد بر اينكه ماء موصوله است ،حديث شريف است از حضرت صادق (ع) كه كلينى روايت كرده:
لتنذر القوم الذين انت فيهم كما انذر آبائهم فهم غافلون عن اللَّه و عن رسول اللَّه و عن وعده.(6)
به نظر وجه اول از همه قوي تر است.
در بعضي قرن ها و در بعض امت ها پيامبر نبوده ، اما دعوت پيامبران به همه امت ها رسيده و حجت بر آنان تمام شده است . البته ممکن است افراد يا جماعاتي باشند که به دليل موانع، حجت به آنان نرسيده باشد که آنان مستضعف فکري بوده و خدا با آنان معامله مستضعفان فکري خواهد کرد.
کساني هم که امروز به صورت بدوي زندگي مي کنند و دور از تمدن هستند و دعوت انبيا به آنان نرسيده ، از مستضعفان فکري هستند . نمي تواند مجازات يا محاسبه اعمال آن ها همانند آن كساني باشد كه پيام پيامبران به ‌آن ها رسيده ، يا پيامبران از ميان قوم‌ آن ها بودند.
پي نوشت ها:
1. نساء(4)،آيه 98.
2. ترجمه الميزان،ج17،ص52-53.
3. اطيب البيان،ج11،ص48.
4. قصص(28)،آيه 59.
5. نمونه ،ج17،ص110.
6. اطيب البيان،ج11،ص48.

پرسش 4:

از لحاظ رسم الخط عربي در قرآن غلط املايي وجود داره؟
پاسخ:
خداوند کتاب و نوشته نازل نکرده و قرآن فعلي نوشته رسول خدا و امامان هم نيست تا ايراد شود که چرا در نوشته شان قواعد دستوري و کتابت را کاملا رعايت نکرده اند ، بلکه آيات قرآن بر قلب رسول خدا نازل مي شد . رسول خدا آن را بر مردم تلاوت مي نمود . مردم ابتدا با کلام و الفاظ قرآن از طريق گوش و شنيدن، آشنا شده و قرآن را فرا مي گرفتند . بعد، علاوه بر حفظ ، آن را نوشتند تا از حوادث دهر در امان بماند . در آن زمان در شبه جزيره کتابت رواج چنداني نداشت و ابتدايي بود . کاتبان در نوشتن قرآن، مرتکب غلط هاي املايي شدند . رسول خدا خودش تا آخر عمر چيزي ننوشت . در نوشتن قرآن و رسم الخط آن هم دخالت نکرد . فقط در تعليم قرائت و صحيح خواندن قرآن سعي فراوان داشت . بعد از آن هم با رواج يافتن خط و نقطه گذاري و اعراب گذاري و...نويسندگان قرآن براي اين که کسي جرات نکند در قرآن تغييري ايجاد کند و قرآن در امان از تحريف و دستبرد بماند، غلط هاي رسم الخطي نويسندگان اوليه را هم حفظ کردند و از اصلاح آن ها خودداري کردند . عالمان و مفسران سعي کردند اين موارد را شمار کنند و توضيح دهند تا با وجود غلط بودن رسم الخط، در معنا و مقصود خللي وارد نگردد. .
اين عيب و ايرادي بر خدا و رسول و قرآن و امامان نيست.