1-برادر14ساله اي دارم كه عشق مفرط به كبوتر دارد طوري كه تمام فكر و ذهنش را درگير كرده به نظر شما ريشه اين عمل او چيست چه راهكاري به او پيشنهاد براي ترك عادتش مي دهيد؟
2-همكلاسي من دوست پسر دارد من نميدانم دوستيم را با او ادامه دهم يا نه؟چه پيشنهادي ميكنيد؟
3-اينقدر من طرفم را دوست دارم كه اكنون از او جدا شدم مي خواهم خودكشي كنم حالا چه كنم؟
4- چرا خانواده ها فكر مي كنند ما هنوز بچه ايم و به ما اعتماد ندارند؟
5- من كاري نكرده ام كه بي اعتمادي ايجاد كنم با وجودي كه پدرو مادرم به من اعتماد دارند براي من محدوديت قائل مي شوند چه كنم؟
6- دختري با پسري از طريق تلفن ارتباط داشتند و قصدشان ازدواج است تا زمانيكه زمينه براي ازدواج فراهم شود آيا ارتباط آنها از طريق تلفن درست است ؟
7- با مزاحمت هاي تلفني و خياباني چه بايد كرد؟
8- آيا درست است وقتي دو نفر با هم دوستند پسر به صورت شخصي با مادر دختر صحبت كند ؟
9- چرا ازدواجهاي دانشجويي اكثرا خوب از آب در مي آيند با اينكه گفته شده ارتباط دختر و پسر بد است؟
10- با كسي كه خيلي افسرده است چه طور بايد برخورد كرد طوري كه اصلا سر كلاس هيچ حرفي نمي زند؟

پرسش 1:
ارتباط دختر و پسر
شرح 1-برادر14ساله اي دارم كه عشق مفرط به كبوتر دارد، طوري كه تمام فكر و ذهنش را درگير كرده . ريشه اين عمل او چيست و چه راهكاري براي ترك عادتش مي دهيد؟
پاسخ:
با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز.
در ابتدا بايد بررسي نمود که علت اصلي علاقه او به کبوتر چيست . اين که آيا واقعاً علاقه است يا آن که مشکلات ديگري در کار است که برادرتان به دليل فرار از مشکلات به اين رفتار پناه آورده است. انسان ها معمولاً علاقمند هستند پديده ها را به صورت معمولي و ساده ببينند، ولي گاهي مسايلي در آن نهفته است که تنها متخصصان مي توانند آن ها را کشف نمايند . البته گاهي افراد خود را بنا به يک دليل مرضي در پشت يک فعاليت به ظاهر سالم پنهان مي کنند. براي مثال فقدان ارضاي عاطفي فرزندان اغلب مي تواند آن ها را به مسيري غير از فعاليت هاي عادي بکشاند و يکي از اين رفتاري معتاد گونه نيز کبوتر بازي است.
به هر حال در اين قبيل موارد هر گونه بدرفتاري شما در برابر او مي تواند وضعيت را نامناسب تر نموده و او را بيش تر به اين رفتار معتاد کند. اما به همين اندازه ناز پروردگي نيز مي تواند بچه ها را به رفتارهاي نابهنجار يا باطل بکشاند.
بنابراين هم طرد شدگي و هم نازپروردگي هر دو به يک اندازه نامناسب ارزيابي مي شوند. بايد از اين دو طيف رفتار دور بمانيم. اما برخي حالت هاي اضطرابي نيز مي تواند به مشغول شدن و افراط در انجام يک رفتار بيانجامد. اما اگر اين حالت توأم با رفتارهاي نابهنجار است، مي تواند از وجود برخي اختلالات شخصيت حکايت نمايد. در اين صورت نيز شخصيت افراد وابسته مي توانند به اشياي اطراف خود دلمشغول و وابسته شوند و نتوانند از آن دست بکشند.
با وجود آنچه گفته شد، يکي از بهترين روش ها براي مقابله با اين رفتار آن است که براي او حدودي تعيين نماييد . از او در ابتداي راه بخواهيد که فقط براي مدت مشخصي حق خواهد داشت که با کبوترها بازي کند؛ اما بيش تر را هرگز اجازه ندهيد. به او بگوييد که اين مقررات خانه است و او بايد از آن ها اطاعت نمايد. در ادامه از او بخواهيد از آنچه در دلش مي گذرد و احساسي را که دارد براي شما بگويد . البته نبايد اين روش حالتي مانند بازجويي به خود بگيرد. در واقع، او مي تواند هر آن چه مي خواهد ، براي شما بگويبد. نبايد در برابر حرف هاي او موضع گيري نماييد و بخواهيد او را نصيحت کنيد.
يادتان باشد که هميشه فرصت براي گفتن ما هست و هيچ وقت براي نصيحت کردن دير نيست.
همچنين برنامه هاي ديگري را براي او طراحي کنيد که سازنده باشد . در آن به صورت فعالانه زمينه اي براي او فراهم نماييد. روشن است که هر گونه نصيحت کردن و موضع گيري ما مي تواند فرد را به مقابله و سکوت وادار نمايد. همچنين از تحقير و توهين نسبت به او خودداري نماييد. وقتي به شخصيت فرزندان و برادران و خواهران کوچک تر خود احترام نگذاريم آن ها را از خود مأيوس ساخته و وادار به فاصله گرفتن از خودمان مي کنيم.
آنچه گفتيم تنها روش هايي براي برقراري ارتباط با برادرتان است که از سوي تمام افراد خانواده لازم الاجرا است. اما در نهايت بايد او را با استفاده از همزباني به دريافت مشاوره ترغيب نماييم. براي اين کار هم نبايد بگوييم که مشکل داري و براي حل مشکلت بايد به روانشناس و مشاور مراجعه کني! اين روش بي ترديد شکست خورده است. بنابراين بايد از راه ملاطفت و صميمانه با او گفتگو نماييد تا خودش به اين نتيجه برسد که درست مي گوييد . خودم هم احساس مي کنم که نياز به کمک يک فرد دارم ،چون واقعا نمي دانم که در درون من چه مي گذرد. در اغلب موارد اين قبيل افراد مي ترسند تا از اين به بعد با برچسب هاي نامناسبي از سوي ما روبرو شوند و ما مثلاً آن ها را رواني و ديوانه بخوانيم و هر گاه با او به اختلافي برمي خوريم ، از اين مسأله سوء استفاده کنيم. اين گونه موارد زياد به چشم مي خورد.
براي اين که به اين نقطه برسيد، بايد بگوييد که برادر عزيزم! گاهي مي بينم که بيش از اندازه به کبوترها مشغول مي شوي؛ خيلي دوست دارم بدانم که در مورد آن ها چه احساسي داري؟ بعد از آن بايد منتظر بمانيد تا او دربار? احساسات خودش نسبت به پرنده ها گفتگو کند. در اين جا بايد آگاه باشيد که بخشي از رها شدن از احساسات وابستگي نسبت به کبوترها نيز التيام پيدا مي کند. در واقع، اين جزيي از فرايند شفا دادن ديگران است که آن ها نسبت به روحيات و احساسات خودشان آگاهي پيدا کنند و بدانند که در درون خودشان چه مي گذرد. هم چنين لازم است از توبيخ و تمسخر يا توهين پرهيز نماييد و زمينه را براي برقراري ارتباط و همراه شدن با خودتان فراهم نماييد.
پرسش 2:
همكلاسي من دوست پسر دارد . من نمي دانم دوستيم را با او ادامه دهم يا نه؟
پاسخ:

مكاتبه شما با اين مركز در اين مورد، بيانگر گرايش هاي فكري و عقيدتي پاك و تحسين برانگيز و گوياي حُسن اعتماد به اين مركز است.
ارتباط دختر و پسر يكي از معضلات فعلي جامعه ما مي باشد. از آن جا كه تعداد زيادي از افراد جامعه را نسل جوان تشكيل مي دهند، دشمنان اين كشور، با تهاجم فرهنگي و توطئه هاي گوناگون جوانان را مورد هدف قرار داده اند تا بتوانند با سرگرم نمودن ايشان به مسائل پوچ و بي اساس، نشاط، نوآوري و كار آمدي آنان را از بين برده و كشور را از اين سرمايه هاي گران بها محروم نمايند . نکاتي را ذکر مي کنيم.
نكته 1: ايام نوجواني و جواني دوره شور و احساسات، شوق جنسي و نشاط طبيعي است. با بيدار شدن قواي مختلف جسمي، توجه به مسائل عاطفي و جذابيت هاي ظاهري جنس مخالف زيادتر مي شود. اين بلوغ طبيعي، در پيدايش دوستي ها و روابط دختر و پسر تأثير به سزائي دارد.
نكته 2: بر اساس نكته اول، اسلام براي پاسداري از حريم پاك و جلوگيري از انحراف، روابط دختر و پسر را با رعايت ضوابطي پذيرفته ؛ آزادي مطلق و بدون حساب و دوستي ها و عشق بازي هاي مصطلح امروزي را ناپسند و مردود شمرده است. طرفيني كه با هم در ارتباطند ،بايد نسبت به هم تعهد داشته باشند تا آسيبي به روح و روان همديگر وارد نسازند . اين تعهد در ساية ايمان و ازدواج حاصل مي شود.
اگر مي‌توانيد رابطه‌تان را با دوست تان قطع نکنيد، چرا که اگر رابطه و دوستي شما از بين برود ، دوست شما راهي به سوي خلاصي از دام شيطان نخواهد داشت. بايد از طريق راهکارهايي که در ادامه بيان مي‌شود ،سعي نماييد تا دوست تان را از دام شيطاني که سرانجامي غير از تباهي نخواهد داشت، رهايي بخشيد.
در صورتي مي‌توانيد به ايشان کمک کنيد که اين مهم را در خودتان ببينيد که شما هم در دام شيطان نيفتيد . اگر خوف داريد که اگر وارد قضيه شويد ، نمي‌توانيد به دوست تان کمک کنيد حتي ممکن است آلوده شويد، نه تنها وظيفه‌اي در اين قبال نداريد، بلکه هرگز نبايد دخالتي در اين زمينه داشته باشيد. بايد دوستي‌تان را قطع نماييد تا خودتان در دام شيطان نيفتيد.
راه حل كلي :
1. سعي كنيم واقعيت جنس مخالف را بشناسيم:
بسياري از دختران تصوراتي بسيار ايده آل و تخيّلي از جنس مخالف در ذهن خود مي پرورانند. از نظر روان شناسي اين يكي از اشتباهات رايج بين انسان ها، خصوصا نوجوانان و جوانان است، بنابراين در مورد جنس مخالف نبايد دچار تفكر افراطي شد.
2. كنترل هيجانات در برخورد با جنس مخالف:
از خجالت زدگي در برابر جنس مخالف خودداري كنيد. با جايگزين ساختن حيا به جاي خجالت و كمرويي و با رعايت حدود شرعي و اجتماعي مي توان رابطه صحيحي با جنس مخالف داشت. هر چه روابط ميان دختر و پسر كم تر باشد، از لحاظ روحي و رواني آرام تر خواهند بود. امام علي (عليه السلام) يكي از صفات خوب زنان را تكبر در مقابل مرد بيگانه و حالت متكبرانه داشتن در مقابل نامحرم مي دانند. رفتار دختر نوجوان و يا جوان در مقابل جنس مخالف اولاً نبايد باعث تحريك غريزه جنسي آن ها شود . ثانياً در برخوردها با جنس مخالف سعي شود حس و هيجانات زنانه باعث طمع ديگران نشود.
3. از خلوت كردن با افراد بيگانه (جنس مخالف) بپرهيزيد كه سبب آسيب پذيري مي شود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيش تر:
1. جوانان و روابط ، ابوالقاسم مقيمي ، انتشارات مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه .
2. ، دختران و پندها و هشدارها ، محمود اكبري ، انتشارات گلستان ادب.
4. راز يك فريب ، يوسف غلامي ، انتشارات لاهيجي.
5. دختران دوستي‌ها و عبرت ها ، مهدي كريمي نيا.
6. عشق هرگز کافي نيست ،پرفسور آرون تي بک ،ترجمه مهدي قراچه داغي

پرسش 3:
اين قدر من طرفم را دوست دارم كه اكنون از او جدا شدم، مي خواهم خودكشي كنم. حالا چه كنم؟
پاسخ:

علاقه و عشق محصول توجه به كمال است. آدمي زماني كه در چيزي و يا كسي كمالي را مي‏بيند، به آن علاقه‏مند مي‏گردد . اگر كشش به هر دليل قوي باشد، علاقه به عشق منجر مي‏گردد.
آنچه كه در اين وادي فراگير است، يكسونگري و مبهوت شدن به يك جهت و جنبه معشوق است. ممكن است صرفاً كسي به جهت صدا و يا رنگ و يا حتي حركتي به كسي يا چيزي علاقه‏مند شود و به جانب او گرايش پيدا نمايد. در حالي كه صدها عيب در آن وجود دارد که از آن غافل است.
به گفته حكيمان: «حب الشي‏ء يعمي و يصم ؛ دوست داشتن چيزي، آدمي را كر و لال مي‏كند».
تقريباً در تمامي به اصطلاح عشق‏هاي افراطي، اين ضعف وجود دارد كه مجذوب شدن به خصلتي، آدمي را از جنبه‏هاي ديگر باز مي‏دارد.
علاقمندي و دوست داشتن، نه يک اصل ماورايي و رمانتيک، بلکه ناشي از يک اصل بسيار ساده روان‌شناختي است. اين اصل ساده، اصل مجاورت است. خواه ناخواه وقتي دو نفر براي مدتي در مجاورت يکديگر قرار مي‌گيرند، به تناسب و توافق ويژگي‌هاي شخصيتي طرفين و همچنين شرايط فيزيولوژيک آن دو، به هم علاقمند مي گردند؛ به هر حال در ارتباطات صرف علاقمند شدن نشانگر وقوع هيچ حادثه و رويداد خاصي نيست .به هيچ عنوان نمي توان بر روي آن حساب باز کرد.
‌ماهيت عشق بسيار پيچيده است، اگر باعث کاهش عملکرد قابل توجهي در فرد گردد و فرد عاشق را به رفتارهاي تکانشي وادارد، رنگ و بوي اختلال نيز به خود مي‌گيرد. فرد عاشق کم کم از عملکرد سابق خود در زمينه تحصيل، روابط خانوادگي، روابط با همسالان و تمرکز بر امور اساسي زندگي فاصله مي‌گيرد. به کاهش عملکرد در زندگي روزمره دچار مي‌‌گردد. به همين خاطر در برخي علاقه‌هاي افراطي که فرد را براي مدت طولاني از روند زندگي روزمره‌اش جدا مي‌گردد، رگه‌هايي از افسردگي، اضطراب بالا و همچنين رفتار و افکار وسواسي و... مشاهده مي‌شود.
چون فرد معناي خاصي در زندگي‌اش احساس نمي‌کند و به نوعي دلمردگي دچار گشته است، به معناي جديدي در زندگي‌اش به نام معشوق روي مي‌آورد و يا براي رهايي از اضطراب بالا به دنبال پناهگاهي (که در اکثر موارد در جنس مخالف جستجو مي‌کند) مي‌گردد يا مانند يک فرد وسواسي براي کاهش اضطراب خود مجبور است زود به زود به ديدار معشوقي که به صورت کاذب و موقتي اضطرابش را پايين مي‌آورد بشتابد، پس در حقيقت اين گونه عشق‌ها از حالت سلامت که حاصل معرفت است، جدا گشته و به صورت مرضي (افسردگي، اضطراب، وسواس و...) در مي‌آيد. بايد توجه داشت که انگيزه‌هاي ناهشيار جنسي سهم به سزايي در تداوم اين گونه علايق دارد.
آنچه که در اسلام و روان‌شناسي به عنوان يک اصل مهم، مورد تأکيد قرار گرفته، پيشگيري از علاقه افراطي و وابستگي رواني (عشق) است.
در اسلام به شدت از وابستگي به غير خدا پرهيز داده شده است . اسلام وابستگي رواني (عشق) را اين گونه تصوير کرده است که وقتي بنده‌اي از خدا فاصله مي‌گيرد، خداوند عشق غير خود را در اين فاصله قرار مي‌دهد.
اولياي خدا و ائمه معصومين به همسران و فرزندان خود دلبسته بودند، ولي سر سوزني به غير خدا وابسته نبودند.
آن چه که در زندگي هر مؤمن در درجه اول، در اولويت قرار مي‌گيرد، استقلال رواني ـ عاطفي است. استقلال رواني ـ عاطفي، سر منشأ بسياري از تحولات مثبت است. استقلال رواني ـ عاطفي در همه حوزه‌هاي عاطفي از قبيل پدر و مادر ،شوهر و فرزند و دوستان بايد جاري باشد. وابستگي به هر کسي چيزي جز فرسودگي رواني، اشتغالات ذهني بي‌مورد، کاهش عملکرد، افول معنوي، افت تحصيلي و شغلي، فرصت‌سوزي‌هاي مکرر و... ندارد.
دختر و پسري که به عشق افراطي مي گرايند ( و به کاهش شديد عملکرد دچار مي شوند) به نوعي از چند اختلال عمده روان‌شناسي يعني اضطراب وسواس و افسردگي بي‌بهره نيستند، به عنوان مثال با نگاهي به درونيات خود متوجه خواهند شد که از اضطراب نسبتاً بالايي رنج مي‌برند . اضطراب حتى به قبل عاشق شدن شان بر مي‌گردد. در گذشته نيز براي کاهش اضطراب خود به افراد پيراموني خود پناه مي‌بردند. پناه‌جويي به نوعي در آنان نهادينه شده و به آن شرطي شده‌اند، پس با هر اضطرابي ناخودآگاه به دنبال فرد آرامش‌گري مي‌گردند که اين فرد معمولاً معشوق است . پس در مکانيزم عشق اضطراب بالا نقش به‌سزايي دارد و در درمان آن نيز کاهش اضطراب نقش کليدي دارد.
از سوي ديگر عشق افراطي به نوعي به نابودي عزت نفس فرد بازگشت مي‌کند. کسي که عزيز است، هيچ‌گاه خود را در مقابل فردي از همجنس يا غير همجنس خود حقير و کوچک نمي‌کند. بنابراين ضمن توجه و تفکر به مطالب فوق، براي مقابله با عشق و علاقه افراطي و بيمارگونه توصيه مي‌شود:
1. عزت نفس و اعتماد به نفس خود را افزايش دهيد. براي اين منظور كتاب‏هاى:
روش‏هاى افزايش عزت نفس از اسماعيل بيابانگرد،
رموز اعتماد به نفس از رابرت آنتونى، ترجمه اسماعيل كيوانى،
روان‏شناسى اعتماد به نفس، از پيرداكو،
به خود اعتماد كنيد، از پترستر، ترجمه دكتر سرورى ،
جوان و نيروى چهارم زندگى از محمد رضا شرفى جهت مطالعه معرفى مى‏شود.
2. معناي زندگي را دريابيد . بدانيد که معناي زندگي به امور گذرا متغير و بي‌مبنا اطلاق نمي‌گردد.
3. سعي کنيد کانون ارزشمندي خود را از بيرون و افراد بيروني به درون خود منتقل نمايد. بدانيد که ارزش شما بيش از اين است که بهترين و سرنوشت‌سازترين لحظات عمرتان صرف يک امر موهوم، بي‌معنا و مرضي شود و بخواهيد با خودکشي، سرمايه عمر و ايمان تان را براي يک فرد فوق‌العاده معمولي تباه کنيد.
4. بدانيد که دلبستگي امري سالم و صد در صد خدايي است، ولي وابستگي رواني (عشق افراطي) امري صد در صد مرضي و غير خدايي است. ‌آنچه گرفتار آن شده ايد ، وابستگي است. پس سعي کنيد موضوع وابستگي خود را از فرد مورد نظر به معشوق حقيقي (خدا) تغيير دهيد.
5. با کمک گرفتن از روانشناس و مشاور زمينه هاي اختلالات رواني را بشناسيد . در رفع اضطراب، وسواس و افسردگي باليني يا غير باليني خود بکوشد.
6. با دور شدن از فضاي احساسي و واقع شدن در فضاي منطقي به روند پيش‌روي خود نظري دورانديشانه بيفکنيد.

پرسش 4:
چرا خانواده ها فكر مي كنند ما هنوز بچه ايم و به ما اعتماد ندارند؟
پاسخ:

پدر و مادر قطعا بد خواه و دشمن فرزندشان نيستند ، چه آن که خداوند عشق و محبت فرزند را در عمق جان والدين قرار داده است . از اين رو پدر و مادر با علاقه اي که از ذات شان سرچشمه مي گيرد و خير و سعادت فرزندان خود را مي خواهند. دوست دارند خوشبختي فرزندشان را با چشم خويش ببينند . اگر چه فرزندان تا زماني که خود پدر يا مادر نشده اند، نمي توانند احساسات پاک پدرانه و مادرانه را به خوبي درک و لمس نمايند ، ولي توقع اين است که افراد زيرک و با هوشي = چون شما = که از سلامت روان و عقل و انديشه فعال برخوردراند ، تمام امر و نهي ها ، بکن و نکن ها ، تصميم هاي مثبت و منفي آنان در مورد خود را با نگاه عدم اعتماد به خود ارزيابي نکنند، بلکه دغدغه اي برخاسته از شدّت علاقه به فرزند تفسير کنند ، چه آن که آنان قصد و نيتي جز خير خواهي نداشتند و ندارند .
عزيز گرامي ، در عالم هستي بعد از خدا هيچ کس با محبت‏تر از پدر و مادر نيست. اگر چه اين حقيقت را تنها هنگامي مي توانيد با همه وجودت احساس کنيد ، که خود در جايگاه آنان قرار گرفته باشيد . ولي حتي اگر پدر يا مادر نشده باشيم ، ،مي‏توانيم با کمي تأمل در رفتار پدر و مادرها به راحتي اين مطلب را درک کنيم. والدين، به ويژه مادران گاهي تمام خوشي‏ها و لذت‏هاي خود را رها مي‏کنند و براي آسايش فرزندشان هزينه مي‏کنند. بارها ديده‏ايم که مادران خود نخوابيده‏اند تا فرزندشان را بخوابانند، خود نخورده‏اند تا فرزندشان را سير کنند. در بسياري از خطرات خود را سپر بلاي فرزند قرار داده‏اند. از سويي ديگر مي دانيم آنان نيز روزي نوجوان و جوان بودند، شرايطي که فرزندان در آن قرار دارند و مراحلي را که فرزندان طي مي کنند ، آنان نيز طي کرده اند و در اين مسير تجربه هاي بسياري اندوخته اند . آنان نيز مثل بسياري از نوجوانان يا جوانان خيلي از را ه هاي خطا را پيموده اند و نتايج تلخ آن را خود حس کرده اند . از اين رو عشق و علاقه به فرزندان شان اجازه نمي دهد بنشينند و نظاره گر خطاها و کج روي هاي فرزندان شان باشند . به همين دليل است که با حساسيت ويژه به رفتار ، اخلاق ،رفت و آمده و دوستان فرزندان شان توجه مي کنند . اين دغدغه ها و حساسيت ها از يک سو به شدت علاقه شان به سر نوشت فرزندشان بستگي دارد . از سويي ديگر برخاسته از تجربيات آنان است ، چه آن که آنان نيز مثل شما اين دوران را پشت سر گذاشته اند . با چشم خويش جوانان زيادي را ديده اند که با همه صداقت و پاکي ، فريب ناپختگي و بي تجربگي خود را خورده اند ، در نتيجه به کمال و خوشبختي شايسته دست نيافته اند .
پرسش 5:
من كاري نكرده ام كه بي اعتمادي ايجاد كنم. با وجودي كه پدر و مادرم به من اعتماد دارند براي من محدوديت قائل مي شوند . چه كنم؟
پاسخ:

محدوديتي‏ كه پدر و مادرتان براي شما قائل مي شوند، مشخص نيست كه مقصود و مرادتان از آن چيست؟ جا داشت که مقداري توضيح مي داديد تا ما دقيقاً در جريان امور قرار مي گرفتيم، به هر حال اگر مسائلي مانند رعايت حجاب، کنترل رفت و آمدها، چگونگي ارتباط با ديگران، کار در بيرون خانه و... باشد، مشخص است كه اين مسئله و مسايلي از اين قبيل با توجه به مسئوليت و موقعيت زن و جاذبه جنسي و تحريك‏پذير بودن مردان از جنس زن، موجب اعمال برخي محدوديت ها از جانب والدين و مسئولان فرهنگي مي‏شود.
ايجاد محدوديت‏ها در برخي از امور كه در واقع مراقبت‏هاي خاص است، به معناي كم ارزش بودن زنان و دختران نيست، بلكه چه بسا مراقبت بيش تر و برخي محدوديت‏ها به جهت ارزشمند بودن آن‏ها است.
خواهر محترم! ايجاد محدوديت، تعصب و سخت گيري پدر و مادرتان را به فال نيك گرفته و آن را نشانه دلسوزي بدانيد. اگر مي بينيد كه در حال حاضر بيش تر مورد دقت و مواظبت ايشان قرار گرفته ايد، به اين دليل است كه به سن رشد رسيده و مورد توجه و جلب نامحرم قرار گرفته ايد، پس اصرار و سخت گيري پدر و مادر جهت حفظ و مصونيت شما از لطمه و صدمات احتمالي است. در هر حال ثبات و امينت جامعة‌ اسلامي به رعايت حدود و حريم الهي است. زن و مرد دو موجود متفاوت و كاملاً متمايز از هم مي باشند . براي همزيستي مسالمت آميز و دور از هر خطري،‌ رعايت مسائل شرعي، اخلاقي و ديني اجتناب ناپذير است.
حساسيت والدين را دليل بر سوء ظن به خودتان ندانيد. قطعاً آن ها به شما اعتماد كامل دارند و دخترشان را به خوبي مي شناسند. اما در وضعي كه فرصت طلبانِ شيّادي در كمين دختران با عفت اند، اين حق را بايد به پدران و مادران داد تا از ناموس خود حفاظت نموده و با اعمال برخي محدوديت ها آنان را از خطرات احتمالي مصون بدارند؛ شما هم لازم است از طريق رعايت حجاب و عفاف، راه هرگونه سوء‌ استفاده را مسدود سازيد. مي دانيم جوان گرايش به زيبايي دارد و تمايل طبيعي را خداوند در نهاد جوان قرار داده و بايد به طور صحيح ارضا گردد، ولي جمال ظاهري نبايد با جمال معنوي در تضاد باشد. جمال معنوي همان علم و اخلاق و عفت و پاكدامني است كه زمينة آن در جوانان از جمله شما وجود دارد و نياز به تقويت و مراقبت دارد.
توصيه مي شود رفتارت را به گونه اي تنظيم كني كه اعتماد پدر و مادرتان را همواره به خودت جلب كني. نگراني آنان از اين است كه مي ترسند روزي براي دخترشان اتفاق ناگواري پيش بيايد. اگر با شيوه رفتاري خود، بتواني اعتماد آنان را جلب كني و از ناحيه تو خاطر جمع باشند و احساس كنند آن قدر فهميده و زرنگ هستي كه در معرض خناسان قرار نمي گيري خيال شان راحت خواهد شد. به هر حال وظيفه فرزند نيکي و احسان به پدر و مادر و خوش‏رفتاري با آنان در هر موقعيت و زماني است . هيچ عاملي حتي اگر آن ها در مورد فرزند خود مرتکب گناه و عصيان شده باشند، باعث نمي شود که فرزند در برابر پدر و مادر خود درشتي کند و با آنان به بدي رفتار کند.
پس همواره سعي کن رفت و آمدهاي خود را تنظيم كني، بي وقت از منزل خارج نشوي. به موقع به منزل بيايي و ... اگر سنگيني و وقار خود را به آنان نشان دهي، التهاب خانواده را كاهش خواهي داد؛ در هر حال به گونه اي كه آن ها مي خواهند رفت و آمد و معاشرت داشته باش که به صلاح شما بوده و موجب خشنودي پروردگار هم مي گردد.

پرسش 6:
دختري با پسري از طريق تلفن ارتباط داشتند و قصدشان ازدواج است.
تا زماني كه زمينه براي ازدواج فراهم شود آيا ارتباط آن ها از طريق تلفن درست است؟
پاسخ:

هر نوع ارتباط با جنس مخالف به حساسيت و مواظبت خاصّ نياز دارد؛ زيرا جاذبه طبيعي و زيستي دختر و پسر، به ويژه در سنين جواني، زمينه انحراف ارتباط هاي انساني را فراهم مي‏سازد و ارتباط ها را تحت تأثير قرار مي‏دهد. بنابراين، نبايد از آفاتي كه در جاذبه‏هاي زيستي ريشه دارد، غفلت كرد؛ زيرا روابط انساني سخت از اين ناحيه آسيب مي‏پذيرد و به انحراف مي‏گرايد. بر اين اساس، شارع مقدس به ما هشدار مي‏دهد كه هر گاه دو غير همجنس، در قالب هر ارتباطي، در مكاني خلوت و دور از ديد ديگران قرار گيرند ، شيطان نيز با آن‏ها خواهد بود و روابط صحيح را تهديد مي‏كند.
ارتباط قبل از ازدواج از هر طريقى كه باشد، اعم از ارتباط حضورى، تلفنى و نامه يا از طريق سيستم رايانه اى (ايميل) در انتخاب و ازدواج تاثير مى گذارد . چه بسا آن قدر احساسات و عواطف را تحريك كند كه عقل، منطق و شرع را تحت الشعاع قرار دهد . انسان نتواند واقعيت ها را خوب ببيند و به نحو صحيح تصميم بگيرد. عشق و علاقه قبل از ازدواج قدرت انتخاب را كاهش مى دهد ، به گونه اى كه گاهى اوقات اصلاً اراده و اختيار را از انسان سلب مى كند.
نكته ديگري كه حساسيت اين نوع ارتباط را فزوني مي‏بخشد، پيامد منفي شكست يا منحرف شدن روابط انساني از ناحيه جاذبه جنسي و زيستي است. اگر ارتباط درستي از اين ناحيه به انحراف گرايد، سبب از دست رفتن آبرو و حيثيت اجتماعي و سرمايه زندگي و ارزش و كرامت انساني دو طرف مي‏گردد كه هرگز جبران‏پذير و ترميم نيست.
بنابراين اسلام تنها اجازه داده است كه دختر و پسر، در زمان خواستگاري رسمي و در هنگامي كه قصد ازدواج واقعي دارند، پيش از ازدواج تحت نظارت والدين و به صورت محدود در فضايي به دور از شهوت و لذت‌جويي، نقطه نظريات خود را بيان كنند. يكديگر را ببينند. صورت و جمال ظاهر يكديگر را مشاهده كنند و با هم در يك يا چندين جلسه در مورد مسايل ازدواج و شرايط زندگي مشترك گفتگو كنند. چه بسا اين کار براي استحکام بيش تر زندگي پس از ازدواج لازم است.
معاشرت‌هاي ديگر دختر و پسر و ارتباط تلفني آنان هر چند گاهي با اطلاع والدين و تحت عناوين فريبنده از قبيل آشنايي پيش از ازدواج و علاقة به شناخت روحيه همسر باشد، آسيب رسان است، زيرا تجربه نشان داده كه اين گونه معاشرت‌ها نه تنها اثر مثبتي در استحكام خانواده‌ها نداشته، بلكه گاهي مفسده نيز داشته است.
بنابراين ارتباط دختر و پسر هرچند براي آشنايي و شناخت بهتر و مقدمه ازدواج باشد، جايز نيست ،چون معمولاً صحبت‌ها در اين گونه ارتباط ها عادي نيست و آسيب هايي را به همراه دارد.
اگرچه خانواده ها در جريان ارتباط تلفني و... باشند و مخالفتي هم نداشته باشند، اما هنوز معلوم نيست كه شرايط آينده چگونه خواهد شد حتي اين احتمال كه شما يا پسر پس از گذشت چند سال شرايط تان تغيير يابد و يا با شخص ديگري پيوند ازدواج برقرار كنيد، منتفي نيست . هيچ تضميني وجود ندارد كه پسر اگر مورد بهتري از شما پيدا كند، باز به سراغ شما بيايد. همچنين در اين مدت به احتمال زياد شما، خواستگاران ديگري هم خواهيد داشت . قول و وعده ازدواج شما به ايشان موجب مي شود كه به خواستگاران ديگر جواب رد بدهيد و فرصت هاي بهتر را يکي بعد از ديگري از دست بدهيد.
پرسش 7:
با مزاحمت هاي تلفني و خياباني چه بايد كرد؟
پاسخ:

اگر رفتار ، گفتار ، اخلاق ، پوشش و حجاب ، طرز راه رفتن ، لباس پوشيدن و آرايش کردن خانم ها « پرهيزگارانه » باشد ، در هر مجلس و هر مکاني که مناسب و در شأن پرهيزگاران نيست ، حاضر نشوند ، مزاحمت هاي تلفني و خياباني بسيار کم تر مي شود .
زن هر اندازه متين تر و باوقارتر و عفيف تر حركت كند و خود را در معرض نمايش مرد نامحرم نگذارد، به احترامش افزوده مي شود .بنابراين در ابتدا بايد موقع بيرون رفتن از خانه كاملا حجاب خود را رعايت كني . ابدا اعتنايي به پسر مورد نظر و پسران ديگر نكني . چنان با وقار و سنگين حركت كني كه جوانان بي بند و بار جرأت نگاه و حرف بد زدن را نكنند . اگر حرفي شنيدي , با بي اعتنايي تنفر خود را برساني. چنانچه باز آن پسر ايجاد مزاحمت كرد, حتي لازم است پدر و مادرت را در جريان بگذاري , چون پدر و مادر خير خواه فرزندان هستند و به بهترين صورت مشكل تو را حل خواهند كرد. به هيچ وجه نبايد خيال كني اگر پدر و مادرت مطلع شوند, بد خواهد شد.براي حل اين مشكل در جامعه و ريشه كردن آن بايد مجموعه اي از برنامه ها و اقدامات فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي را در سطحي گسترده اجرا نمود .
اين كاري تدريجي و درازمدت است . محتاج به شكيبايي و استقامت فراوان است.

پرسش 8:
آيا درست است وقتي دو نفر با هم دوستند، پسر به صورت شخصي با مادر دختر صحبت كند ؟
پاسخ:

اگر منظورتان اين است هنگامي که دختر و پسري بخواهند با هم رابطه داشته باشند و رفيق شوند ، اگر ابتدا پسر بخواهد با مادر دختر صحبت کند و او را در جريان کار شان قرار دهد ، در آن صورت ارتباط شان با هم درست و جايز است ؟ پاسخ اين است که رضايت يا عدم رضايت آنان محرميت ايجاد نمي کند . نمي تواند اموري را که شرعا بر دو نامحرم حرام است ، حلالش کند . بنا بر اين دست دادن ، آرايش کردن ، و هر گونه ارتباطي که سبب تحريک جنسي گردد ، اگر چه ارتباط از راه دور باشد ، حرام است . اگر اين آثار و تبعات را نداشته باشد ، اشکالي ندارد، ليکن بدانيد که شيطان با همين بهانه ها ، افراد بسيار قوي و پرهيزکاري را زمين زده است .
پرسش 9:
چرا ازدواج هاي دانشجويي اكثرا خوب از آب در مي آيند با اينكه گفته شده ارتباط دختر و پسر بد است؟
پاسخ:

ازدواج هاي دانشجويي چند سالي است که در جهت تبليغ ساده زيستي و ترويج فرهنگ ازدواج در دانشگاه هاي مختلف اعم از آزاد و دولتي رواج يافته است. دانشگاه ها با تاسيس مراکز مشاوره، زمينه مشاوره را براي دانشجويان ايجاد کرده اند . اين مراکز به دانشجويان در جهت شناخت يکديگر و ازدواج به آن ها کمک مي‌کنند . سعي شده کلاس هاي مشاوره اي براي آموزش مهارت هاي پيش از ازدواج براي دانشجويان نيز برگزار شود تا به دانشجويان رشته هاي مختلف کمک کند تا با مشکلات مربوطه مواجهه بهتري داشته باشند.
خوشبختانه امر مشاوره در دانشگاه ها هر ترم انجام مي شود . اساتيد اين جلسات را به صورت عام برگزار مي کنند تا پاسخگوي سوالات دانشجويان در زمينه ازدواج باشند.
ازدواج در دوران دانشجويي مي تواند پيامدهاي مثبت يا منفي به دنبال داشته باشد. از سويي به دليل آن که غريزه جنسي جوان ارضا مي شود ، ممکن است راحت تر بتواند به تحصيل خود ادامه دهد، نيز انگيزه بيش تري براي درس و اتمام تحصيلات و يافتن شغل داشته باشد. از سوي ديگر، ممکن است دانشجو را مشغول به اموري از قبيل مشکلات کسب درآمد، مسکن، شغل و امثال آن ها کند و تا حدودي او را از درس خواندن باز دارد. در نتيجه با توجه به شرايط فردي، جواب متفاوت است. به هر حال، به فتواي همه مراجع معظم تقليد، اگر كسي بترسد كه با ازدواج نكردن به حرام بيفتد واجب است ازدواج كند.

پرسش 10:
با كسي كه خيلي افسرده است ،چه طور بايد برخورد كرد، طوري كه اصلا سر كلاس هيچ حرفي نمي زند؟
پاسخ:

سوال کليّ و سربسته است . براي پاسخگويي به چنين مشکلاتي که گستره وسيعي دارند، اطلاعاتي بيش از اين لازم است. افسرده بايد در درمان شرکت کرده و با بازگويي حالات و افکار درون خود درمانگر را در طريق درمان ياري بنمايد. توضيحاتي پيرامون اختلال افسردگي ارائه مي‌نمائيم . اگر چنين مشکلات و نشانه هايي را در دوست خودتان يافتيد ،مي‌توانيد او را به مشاور مدرسه و يا ساير مراکز مشاوره که در دسترس است، راهنمايي کنيد
با توجه به اطلاعاتي که به شما مي دهيم مشخص خواهد شد که هر ناراحتي و در خود فرو رفتني نمي تواند اختلال افسردگي به حساب آيد . نمي شود فورا و بدون در نظر گرفتن ضوابط به افراد برچسب افسردگي زد. چه اينکه خود اين عمل نکوهيده و از مصاديق غيبت که از گناهان بزرگ است به شمار مي آيد.
افسردگي از اختلالات خُلقي است، اختلالات خُلقي به گروهي از اختلالات رواني اطلاق مي گردد که يکي از خصوصيات آن ها غير عادي بودن خُلق است .به عبارتي با اختلال در تنظيم خُلق، رفتار و عاطفه مشخص مي گردد. خُلق به حالت هيجاني دروني مستمر گفته مي شود که عاطفه تظاهر بيروني متواي هيجاني است. خلق در يک فرد ممکن است عادي باشد . در فردي پايين و به صورت افسردگي نمود پيدا کند و در فرد ديگر بالا باشد و به صورت سرخوشي ظاهر گردد. تغييرات خلقي يعني بالا و پايين بودن خلق در همه انسان هاي عادي وجود دارد . نمي شود مثلاً به مجرد مشاهدة خلق پايين در يک فرد به وي برچسب اختلال افسردگي زد. منتها در يک فرد معمولي خلق بالا و يا پايين زود گذر و طبيعي است . با سپري شدن زمان حادثه، حالت خلقي بالا و يا پايين هم از بين مي رود و فرد به حالت زندگي عادي باز مي گردد. مثلا يک فرد نرمال با مرگ عزيزان خود دچار حالت خلق پايين(افسردگي) مي شود. امّا بعد از سپري شدن ايّام عزا تدريجا به حالت عادي باز مي گردد . اين از الطاف شگفت الهي بر انسان است که سيستم فيزيکي و رواني او را طوري طراحي نموده که بعد مدتي حالت مرگ عزيزان را فراموش کند تا زندگي وي و اطرافيان وي مختل نگردد.
پس خلق پايين و يا افسردگي و يا خلق بالا و يا سر خوشي اگر به خاطر به وجود آمدن يک حادثه طبيعي در زندگي شخص بروز کند و بعد از سپري شدت مدت استاندارد آن حالت نيز از بين برود و فرد به حالت عادي باز گردد، اين فرد يک واکنش واقع بينانه و طبيعي به وضعي که برايش رخ داده، نشان داده است و بيمار نيست و نيازي به درمان ندارد. وقتي مرض محسوب مي شود که پايدار مانده و موجبات اختلال در زندگي شخص را فراهم بياورد. علائم جسمي آن مانند کاهش انرژي، بي اشتهايي، و علائم شناختي مانند: اشکال در تمرکز، ترديد و دودلي، عيب جويي از خويش، افکار مرگ و خودکشي، انديشناکي و علائم عاطفي آن دلتنگي، اضطراب، احساس گناه، و خجالت، علائم انگيزشي مانند از دست دادن شوق، براي هر چيزي رنج و عذاب کشيدن، طفره رفتن و اهمال کاري، کاهش علاقه، و علائم رفتاري مانند کناره گيري اجتماعي در شخص بروز مي نمايد.
درمان شخص افسرده: روانشناسان با توجه به ديدگاه خود، براي درمان اختلال افسردگي اقدامات مهمي انجام داده اند که يکي از اين اقدامات مربوط به اصلاح شناخت و انديشة شخص مي شود. اين روان شناسان که از آن ها به روانشناسان شناختي ياد مي شود، معتقدند که ريشه افسردگي، افکار غلطي است که در ذهن فرد جاي گرفته اند . فرد به کمک آن ها وقايع زندگي خود را تحليل مي کند و قضاوت کرده و سپس عمل مي‌کند . چون بنياد اين فرآيند از اول غلط بوده ، هر چيزي که بر پايه آن بنا مي‌شود، نيز اشتباه و مشکل آفرين خواهد بود.
اين روانشناسان براي درمان افسردگي کوشش مي کنند که با به چالش کشيدن شناخت ها و افکار غلط و مشکل آفرين شخص افسرده و شکستن مثلث هاي ذهني او که منجر به ايجاد تثبيت و افزايش اختلال مي شوند، شخص را درمان نمايند. البته اگر افسردگي بسيار شديد باشد ، ابتدا روانپزشکان افسردگي شخص را تا حدي که بتواند با روان درمانگر همکاري کند کاهش مي دهند و آن گاه آن ها وارد عمل مي شوند.
انجام فعاليتهاي پيشنهادي که در پي مي آيند ، مي تواند براي شخصي که افسردگي او در حد بالايي نيست، مفيد باشد:
1- تشويق فرد افسرده به از سر گيري فعاليت هاي لذت بخشي که قبلا داشته است مثل شنا که هيجان انگيز هم هستند.
2- تلاش در جهت تقويت رفتار غير افسرده( مثلا اگر به عروسي آمد، او را تشويق بنمائيم و او را به آثاري مثبتي که عايدش شده توجه دهيم).
3- آموزش مهارت هاي زندگي و اجتماعي.
4- فعاليت هاي جلب کنندة توجه او از درون خود به زيبايي هاي بيرون.
5- در گفتگو با او به اين نکته پي ببريم که از چه مسئله اي بيش از اندازه ناراحت است . سعي نماييم ريشه غلط اين نوع تفکر ار پيدا کرده و آن را به چالش بکشيم .البته بايد توانايي اين کار را از جهت اطلاعاتي داشته باشيم و گرنه او در اين چالش بر ما پيروز شده و افسردگي اش افزون خواهد شد.
6- مسافرت و يا تغيير موقعيت و محيط مي تواند هواي تازه اي را به درون تيره و دود آلود شخص افسرده برساند.