با سلام
طبق تحقيقات و شواهد پيدا شده از جسد هاي پيدا شده در زمين اثبات شده است كه افرادي با قيافه بين ميمون و انسان وجود داشته اند و دانشمندان غربي اينگونه استنتاج مي كنند كه انسان از نسل ميمون است در صورتي كه طبق آموزه هاي ديني اسلام، انسان مستقلا خلق شده است. پاسخ به اين ادعاي غربيها چيست؟ آيا مي توان اينگونه استنتاج كرد كه آن موجودات انسان نما وجود داشته اند ولي خدا نسل آنها را از بين برده است و انسان هوشمند را سپس خلق كرده است؟ آيا حضرت آدم(ع) اولين انسان خلق شده بوده است؟ آيا معين است كه اوليل انسان خلق شده در چند سال پيش خلق شده است؟ بنده در تلويزيون شنيدم كه دانشمندان غربي بقاياي يك آشپزخانه ساخت دست بشر را كه متعلق به دو و نيم ميليون سال پيش(اگر اشتباه نكنم) است كشف كرده اند. در صورتي كه آنچه از زمان پيامبراني همچون حضرت ابراهيم و موسي عليهم السلام مي دانيم در خدود 5 يا 6 هزار سال پيش بوده اند. چگونه اين مطلب توجيه مي شود؟
با تشكر

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با این مرکز.
اساس اين ايده مشهور همان تئوری تکامل یا فرگشت است ، اما قبل از هر چيز بايد دانست كه اين تئوري به رغم همه دگرگونی های تئوریکی که از زمان مطرح شدنش تا کنون پیدا کرده و به رغم مدعیان و طرفداران بسیاری که دارد ، همواره مخالفان و منکرانی از طیف اندیشمندان و زیست شناسان و فسیل شناسان داشته است . نمی توان به طور قطع به درستی آن اذعان نمود .
هنوز حلقه های واسطه بین انسان و موجودات قبل از او به درستی پیدا نشده ، در فرض صحت فرضیه تکامل لااقل صدها نمونه واسطه بین انسان و شامپانزه نیاز است تا صحت این فرضیه را منطقی و قابل قبول کند ؛ در سال گذشته فسیلی پیدا شد که گفته شد. نمونه ای از موجود واسطه بین انسان و حیوانات قبلی است . آن قدر طرفداران فرگشت از این کشف خوشحال شدند که تا مدتی نقاشی این فسیل به عنوان لوگوی سایت گوگل قرار داشت .
این امر نشان می دهد که هنوز فرضیه فرگشت در حد یک ترم تئوریک است که نیاز شدیدی به شواهد اثباتی دارد . هر آنچه در وضعیت موجود به عنوان دلایل اثبات این فرضیه ارائه می شود ، شواهد امکان و عدم استحاله این فرضیه است، نه دلایل ثبوت و وقوع حتمی این فرضیه و عدم امکان فرضیه های مشابه ؛ براي درك نظرات علمي برخي از منتقدان تكامل مي توانيد به اين منبع مراجعه نماييد .(1)
در هر صورت حتی اگر بنا را بر صحت صد در صد این فرضیه بگذاریم ،باز از نگاه آموزه های اسلامی صحت این فرضیه هیچ منافاتی با مبانی کلی فکری و اعتقادی ما نخواهد داشت ؛ هر چند کلیسای کاتولیک از گذشته تا حال به شدت با این فرضیه به مقابله برخاست و پذیرش آن را عین مخالفت با انجیل و مبانی خداشناسی دانست ، اما ما مسلمانان هیچ گاه چنین دیدگاهی نداشته و نداریم .
این نظریه ممکن است از چند جهت مانند برهان نظم ، انكار وجود خدا و مانند ان با مبانی فکری ما در چالش باشد ، اما مهمترين چالش اين نظريه بحث آفرينش انسان است كه تاملي در اين خصوص مي نماييم :
در حقيقت ادعا اين است که این نظریه با اعتقاد مشترک همه ادیان آسمانی مبنی بر خلقت نسل بشر از حضرت آدم و حوا منافات دارد ؛ در حالی که تکامل و پذیرش اجداد حیوانى براى انسان هیچ گونه مخالفتى با اینکه انسان‏هاى موجود همه داراى پدر و مادر واحدى به نام آدم و حوا باشند ندارد؛ البته در این صورت این سوال پدید مى‏آید که خود آدم و حوا از تکامل حیوانات دیگر خلق شده‏اند یا هیچ گونه اجداد حیوانى ندارند؟
ظواهر آیات قرآن نظریه دوم (فيكسيسم) است ، ولى در عین حال این آیات نفى کلى نظریه ترانسفورمیسم را در مورد انسان‏هاى قبل از این نسل بشر (مانند انسان‏هاى نئاندرتال) نمى‏کند . ممکن است آیات قرآن در مورد آفرینش انسان از خاک چنین تفسیر شود که خاک پس از طی مراحل تکاملی بعد از میلیون ها سال به صورت خلقت کامل انسان در آمده است. همان گونه که برخی نویسندگان آیات قرآن را با نظریه تکامل تطبیق داده اند.
شهید مطهری در خصوص این اشکالات می گوید :
«...اولا گیریم همه این ها[موجودات] برسد به یک جد و آن جد یک حیوان تک‏سلولى باشد، پس براى اولین بار حیات در روى زمین در یک حیوان‏تک سلولى پیدا شد، او با چه عاملى پیدا شد؟علم هنوز نتوانسته‏است[نشان دهد]-و بلکه ضد آن را گفته است-که یک حیوان ‏ولو یک حیوان تک سلولى خود به خود پیدا شود؛ یعنى بدون سابقه ‏اشتقاق از یک ذى حیات پیدا شود، و لهذا خود داروین هم که این‏ نظریه را گفت ،معتقد بود که اجداد تمام حیوانات منتهى مى‏شوند به هفت تا، ولى آن هفت تا دیگر با نفخه الهى به وجود آمده‏اند. خود داروین یک مرد موحدى بوده، مسیحى و خیلى هم معتقد بود، مى‏گویند در حال احتضار هم کتاب مقدس یعنى انجیل را به سینه‏اش‏ چسبانده بود و آن را رها نمى‏کرد .
ثانیا :مگر خدا آن وقت‏خالق ماست که جد اعلاى ما یک‏ انسانى باشد که آن انسان را خدا دفعتا آفریده باشد؟ آن به این مطلب‏ ربط ندارد. ما به هر حال مخلوق خدا هستیم. قرآن که مى‏گوید خدا شما را خلق کرد ،مى‏گوید شما ببینید یک نطفه بودید در رحم، خدا نطفه را علقه کرد و علقه را مضغه کرد،بعد مضغه را تبدیل به عظام‏ کرد،عظام را گوشت پوشاند، چنین و چنان کرد(خلقت).
همین‏خلقت تدریجى ما در رحم مادر و[اینکه]بعد در بیرون به صورت‏ جنینى هستیم که دائما بزرگ مى‏شود[نشان مى‏دهد که]در حال‏خلق شدن هستیم، بلکه به قول عرفا عالم دائما در حال خلق شدن ‏است. اگر چنین مى‏بود که خدا یک دفعه عالم را خلق کرده و العیاذبالله کنار رفته و دیگر چیز جدیدى رخ نمى‏دهد، در عالم آب از آب‏ تکان نمى‏خورد، هیچ تغییرى پیدا نمى‏شد، ولى اینکه عالم دائما در گردش و حرکت است و همه چیزش- از جوهرش و از عرضش ‏همواره فانى مى‏شود و حادث مى‏شود،ا ین همان معناى این است که ‏عالم همیشه در حال خلق شدن است.
از نظر خالقیت‏ خدا و از نظر توحید، هیچ تفاوتى نمى‏کند که انواع موجودات دفعتا به وجود آمده باشند یا انواع ‏از یکدیگر اشتقاق یافته باشند، یعنى نظریه داروین همان اندازه یک‏نظریه توحیدى است که نظ‏ریه غیر داروین توحیدى بوده...»(2)
البته با تاملي دقيق در آيات و روايات در مجموع می توان گفت كه تئوری خلقت دفعی حضرت آدم از خاک بیش تر مورد تایید و توافق با آیات و روایات است. اما کیفیت تبدیل و تغییر ماهیتی انسان و حقيقت خلقت دفعي آن از خاك و جزيياتي از اين دست هنوز و به طور كامل برای ما روشن نیست.
اما داستان فسیل های انسانی که قدمت آن ها در بعضی موارد به چند صد هزار سال می رسد يا بقاياي تمدني كه از انسان هاي اوليه با همين قدمت هاي بسيار زياد كه افزون بر عمر بشر كنوني - بر اساس متون ديني اديان- است چيست ؟
در اين مورد بايد گفت كه اين فسيل ها يا آثار تمدني هيچ منافاتی با این نظريه ديني-خلقت دفعي- ندارد ، زیرا یقینا نمی توان گفت این فسیل ها فسیل های انسانی است ، بلکه فسیل هایی مربوط به موجوداتی انسان نماست که همخواني کامل ساختاری با انسان کنونی ندارد ، بر همین اساس گفته می شود این ها مربوط به انسان های اولیه است . در واقع به يقين موجودات انسان نماي قبلي داراي رشد و تكاملي بيش از حيوانات عادي بودند ، اما به مرحله شعور و ادراك كامل انساني نمي رسيدند .
در هر حال هیچ منعی وجود ندارد که قبل از نسل کنونی بشر که به حضرت آدم و حوا علیهما السلام منتهی می گردد ، نسل هایی از موجوداتی شبیه انسان های کنونی هم وجود داشته اند که آثار به جای مانده از آن ها هر از گاهی به دست می آید. اما نسل آن ها پيش از آغاز نسل کنونی بشر نابود شده باشد .
پس می توان گفت :نسل کنونی بشر ناشی از خلقت اعجازگونه یک زن و مرد و توالد و تناسل آن دو است ، اما قبل از این نسل موجودات دیگری همچون انسان بر روی زمین می زیستند که از کیفیت خلقت و زندگی آن ها اطلاع چندانی نداریم . چه بسا خلقت آن ها نتیجه تطور انواع و تکامل و فرگشت موجودات باشد. در نتیجه با این فرض هم می توان نظریه فرگشت را درست دانست و هم خلقت دفعی آدم و حوا(فیکسیسم) را .
اتفاقا از بعضى آیات قرآن هم به نوعي استفاده مي شود که قبل از آفرینش حضرت آدم، ابوالبشر و نسل او، انسان‏هایى دیگر در زمین زندگى مى‏کرده‏اند؛ مانند آیه :
« و اذ قال ربک للملئکة انى جاعل فى الارض خلیفة قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء... (3)؛ زمانى که پروردگارت به فرشتگان فرمود: مى‏خواهم در زمین جانشینى بگذارم، گفتند [باز] در زمین کسانى مى‏گذارى که در آن فساد کنند و خون‏ها بریزند» که از آن برمى‏آید قبل از آفرینش نوع آدم، دوره دیگرى بر انسانیت گذشته است که فرشتگان از نتیجه اعمال و رفتار آن ها ناراحت بودند . همچنین در بعضى از روایات وارده از ائمه(ع) مطالبى آمده که سابقه ادوار بسیارى از بشر را قبل از دوره حاضر اثبات مى‏کند.
امام صادق به راوى فرمود : شاید گمان مى‏کنید که خدا غیر از شما هیچ بشر دیگرى را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلکه هزار هزار آدم آفریده که شما از نسل آخرین آن ها هستید.(4)
امام باقر فرمود: خدا از روزى که زمین را آفرید، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض کرد) که هیچ یک از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبودند . خدا همه آن ها را از پوسته روى زمین آفرید . نسلى را بعد از نسل دیگر ایجاد کرد . براى هر یک، عالمى بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه‏اش را از او پراكنده ساخت.(5)
در هر حال از مجموع اين روايات نمي توان زمان معيني براي خلقت اولين انسان نماها هم تعيين نمود و چه بسا هزاران نسل و دوران از اين موجودات تكرار شده اندتا نوبت به نسل كنوني يعني ما انسان ها رسيد .

پی نوشت ها:
1. (علم و دین، ایان باربور Ian Barbour)، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص 99 - 141.
2. استاد مرتضى مطهرى، آشنایى با قرآن ،ج 4 ،ص 213 .
3. بقره(2) ،آیه 30 .
4 . صدوق ، توحید ، ج 1، ص 277.
5. صدوق ، خصال، ج 2، ص 652، ح 54.