پرسش: تعریف صحیح از عرفان چیست؟ رابطه اخلاق و عرفان چیست؟موضوع عرفان اسلامی چیست؟
پاسخ: پرسشگر محترم با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز؛
عرفان به عنوان یک رشته علمی، دارای دو بخش عملی و نظری است.
بخش عملی آن عبارت است از:
آن قسمت که روابط و وظایف انسان را با خودش و با جهان و با خدا بیان می‌کند و توضیح می دهد. در این بخش عرفان شبیه به اخلاق است که علم عملی است. عرفان عملی را علم سیر و سلوک نیز می نامند.
اما بخش نظری عرفان، شبیه به فلسفه است، چون عرفان نظری هم مثل فلسفه به تفسیر هستی می پردازد و درباره خدا و جهان و انسان بحث می نماید.
البته فلسفه در استدلالات خود تنها به مبادی و اصول عقلی تکیه می کند و عرفان، مبادی و اصول به اصطلاح کشفی را مایه استدلال قرار می دهد، آن گاه آن‏ها را با زبان عقل توضیح می‏دهد.
تفسیر عرفان از هستی و به عبارت دیگر، جهان بینی عرفانی هستی با تفسیر فلسفه از هستی، تفاوت‏های عمیقی دارد.
ابزار کار فیلسوف، عقل و منطق و استدلال است، ولی ابزار کار عارف، دل و مجاهده و تصفیه و تهذیب و حرکت در باطن است.(1)
پس موضوع علم عرفان عبارت است از:
خدا و صفات خدا و در اين علم راه هاي شناخت خدا و صفاتش مورد بررسي قرار مي گيرد؛ لكن با ابزاري غير از ابزاري كه در فلسفه براي اين منظور به كار مي آيد.
رابطه اخلاق و عرفان:
برای کسانی که می خواهند وارد عرفان شوند، باید ابتدا با علم اخلاق آشنا شوند.
عرفان به مفهوم علم اخلاق و یا منازل سیر و سلوک، می تواند ملازم و همراه با عرفان عملی (اخلاق عملی) باشد.
برای آشنا شدن با تئوری های اخلاقی، باید نفس و روح و غرایز انسان را شناخت. در علم اخلاق می آموزیم که انجام چه کارهایی نیک یا بد است، تا خوب‌ها را انجام دهیم و بدها را ترک کنیم.
اول خود را از رذایل اخلاقی تخلیه کنیم و بعد تجلیه (زنگارزدایی) کنیم و بعد تحلیه (آرایش) کنیم.
سالک، باید پله به پله، نردبان خودسازی را طی کند!
اندیشه وران فن، برای خودسازی، چند مرحله ذکر کرده‌اند:
مرحله اوّل، تخلیه:
سالک در مرحله اول مأموریت دارد باطن خود را از اخلاق و صفات زشت و رذیله، مانند: بخل وحسد و کبر و غرور و ریا و دنیا خواهی، خالی کرده و ویروس های فساد را از آن بزداید.
مرحله دوم، تجلیه:
سالک در این مرحله وظیفه دارد درون را جلا داده و صیقلی کند، تا آماده دریافت فضایل و صفات شایسته و پاک گردد.
مرحله سوم، تحلیه:
در این مرحله، به جای ویروس های وجین شده، باغچه دل و درون را با صفاتی، مثل: تقوا و تواضع و فروتنی و ایثار و فداکاری و شجاعت و حقیقت خواهی، زینت دهد و این درخت های پاک را در آن کشت نماید.(2)
بالاخره بعد از طی مراحل سه گانه، کارش به جایی می رسد که همه چیز را فانی در حق ببیند و وِرْد زبانش این می شود که:
زن، فرزند، پول، ثروت، جاه، پُست، مقام، خانه، ماشین، زندگی، جسم و جان و کل هستی، فانی شدنی هستند؛ از این رو ارزش ندارد انسان به آن‌ها عشق بورزد و به خاطر آن‌ها از حق و حقیقت و از خدا غافل شود.
یک مثال ساده:
یک شاخه آهن یا درِ آهنی که زنگ زده و کثیف شده است، اول گِل‌ها و گچ‌ها را از آن پاک می کنیم و بعد با سمباده آن را جلا می دهیم و بعد روی آن رنگ می زنیم.
یک مثال دیگر:
می خواهیم در باغچه ایی گُل بکاریم؛ ابتدا خاک را زیرورو می کنیم و تیغ‌ها و سنگ‌ها را بر می داریم، بعد خاک را صاف و هموار می کنیم و سپس گُل را می کاریم.
اگر این مراحل را در نفس انسانی انجام دادیم، می توانیم بگوییم یک انسان کامل شده ایم.
مسلّماً هر انسانی دارای اخلاق ناجور و ناپسند، مانند: تکبر و خودخواهی و حسادت و...، است؛ ابتدا باید با آموختن علم اخلاق آن‌ها را از نفس بزداید و دل را جلا دهد و آمادهء کِشت فضائل اخلاقی نماید.
تواضع در مقابل خدا و دستورهای او و پیامبران و در برابر بندگان خدا و خیر خواهی برای دیگران، مانند: پدر و مادر و برادر و خواهر و همسایه‌ها و سایر مؤمنان را بر خود ترجیح دادن، مقدمات کار است.
آن وقت دل انسان در سایهء اخلاق خوب و عبادت پروردگار، به مراحلی از یقین می رسد که عاشق خدا می شود.
این انسان، حاضر نیست به کسی ظلم بکند و در بعضی مواقع خود را به خاطر دیگران به زحمت می اندازد. او شخصیت دیگران را تخریب نمی کند تا برتر شود و قضاوت بی جا و حقّ کشی نمی کند و به جان و مال و ناموس مردم احترام می گذارد.
به خواست خدا و مردم احترام می گذارد و دستور خدا را خوب انجام می دهد؛ البته انجام این کارها شاید مدّت‌ها طول بکشد.
عالِمی را دیدند که خوشحال بود، به او گفتند: چه خبر شده است؟ گفت: امروز بعد از سی سال مبارزهء با نفس، فهمیدم حسود نیستم!
انسانی که می خواهد در این وادی قدم بگذارد، باید چند چیز را مراعات کند:
1. نفسش را رها نسازد؛ به این معنا که همیشه به فکر بهترین غذاها و گردش‌ها و خانه‌ها و ماشین‌ها و... نباشد. اگر انسان خود را اسیر نفسش کرد، دیگر حریف آن نمی شود. بنابراین گاهی روزه بگیرد؛ کم بخورد، به همه جا نگاه نکند؛ با همه کس بیش از اندازه رفیق نشود و با دنیا پرستان و عیّاشان در حدّ سلام و علیک و احوال پرسی برخورد کند.
2. به دستورهای شرعی، مخصوصاً به نماز، بسیار اهمیت بدهد و حتماً با پروردگار خود مناجات داشته باشد.
3. به اساتید و معلمان و پدر و مادر و خویشان، مخصوصاً به معلمان بشر (پیامبران و ائمه) خیلی احترام بگذارد، آنان حقّ بزرگی بر انسان ها دارند. درجلسات روضهء حضرت اباعبدالله الحسین و سایر ائمه شرکت کند.
4. اعمال خوب و بد خود را مورد محاسبه قرار دهد و اگر بد کرده، گریه و توبه کند و اگرخوب کرده، شکر گزار خدا باشد.(3)
از دیدگاه عرفا، انسان‏ها به مسافرانی تشبیه شده‏اند که از نقطه عدم به راه افتاده و به سوی لقاء الله و قرب ذات پاک حق پیش می‏روند. در این سفر روحانی، مانند سفرهای جسمانی، دلیل و راهنمای راه و مرکب و زاد و توشه و نبود موانع راه و رویارویی با راهزنان راه و دزدان و دشمنان جان و مال لازم است.
این سفر روحانی دارای منزل‏گاه‏ها و گردنه‏های صعب العبور و پرتگاه‏های خطرناک است که باید با کمک راهنمایان آگاه از آن‏ها گذشت تا به سر منزل مقصود، نایل شد.
قرآن تقوا و پاکی را بهترین زاد و توشه می‏داند. مقصود از علم اخلاق، و عرفان و سیر و سلوک رسیدن به تقوای کامل است.
امیرالمؤمنین‏(ع) در خطبه 157 از نهج‏البلاغه فرمود: «فتزوّدوا فی أیام الفناء لأیّام البقاء؛ در این ایام فانی برای ایام باقی زاد و توشه برگیرید»!!

پی‌نوشت‌ها:
1. شهید مطهری، آشنایی با علوم اسلامی(کلام و عرفان).
2. علی قائمی، مبانی تربیت و اخلاق اسلامی، ص 345ـ 346.
3. با استفاده از کتاب های مربوط به سیر و سلوک و اخلاق عملی و جامع السعادات.