عصمت امامان

عصمت امامان

ش15) شیعیان بر اساس چه دلایلى امامان خود را معصوم مى دانند؟

اندیشمندان شیعه براى اثبات عصمت امامان از ادلّه گوناگونى بهره مى برند که تبیین آن ها نیازمند کتابى پر حجم و مستقل است; چنان که علامه حلّى با شرح و بسط این دلایل، بیش از هزار نکته در این باره فراهم نموده است.(135)
با این حال، اشاره اى کوتاه به این ادلّه خالى از فایده نیست و زمینه جستجوهاى بیشتر و عمیق تر را فراهم مى سازد.

ادله شیعه براى اثبات عصمت امامان
1) جدایى ناپذیرى مقام امامت از عصمت(136)
مقام امامت ـ آن گونه که از کتاب و سنّت ـ بر مى آید در رهبرى سیاسى جامعه اسلامى خلاصه نمى شود، بلکه دنباله نبوّت و کامل کننده رسالت است.(137) چنین تصویرى از مسأله، پیامبر و امام را کنار هم مى نشاند و دلایل عقلى عصمت را به قلمرو امامت نیز مى کشاند. با این تفاوت که در این جا، به جاى ابلاغ وحى، از تبیین معارف وحیانى سخن مى رود.

2) قرآن و عصمت امام
الف) آیه امامت: قرآن کریم ظالمان را شایسته مقام امامت نمى داند(138) و با توجه به آن که در فرهنگ قرآن، هر گناهکارى ظالم خوانده مى شود،(139) چاره اى جز پذیرش عصمت امام باقى نمى ماند. این آیه هر چند گفتگوهاى فراوانى برانگیخته، اما روشنى آن به اندازه اى است که برخى از مفسران اهل سنّت را نیز به اعترافى چنین واداشته است.
(فیه دلیلٌ على عصمة الانبیاء من الکبائر قبل البعثة و ان الفاسق لا یصلح للامامة)(140) این آیه دلیل بر آن است که پیامبران (حتى) پیش از بعثت نیز از گناهان کبیره معصومند و فاسقان شایستگى امامت ندارند.
این مفسّر نامدار اگر پیش فرضهاى ذهنى خود را کنار مى نهاد، میان امامت و نبوّت فرقى نمى گذاشت و در بیان شرایط امام، بر عدالتِ تنها بسنده نمى کرد. زیرا در آیه مورد بحث، سخن بر سر آن است که ظالمان شایستگى دریافت عهد الهى را ندارند. ما نیز مى پذیریم که عهد الهى، عنوانى است فراگیر که نبوت و امامت، هر دو، را در بر مى گیرد، اما چگونه این جمله در یکى از مصادیق عهد، لزوم عصمت را نتیجه مى دهد و در مصداق دیگر آن، از حدّ اشتراط عدالت فراتر نمى رود؟

ب) آیه اولى الامر: در آیه اى دیگر، قرآن کریم همگان را به اطاعت از اولى الامر فرا مى خواند و این گروه را در کنار پیامبر مى نشاند.(141) این اطاعت به دلیل آن که قید و شرطى را به همراه ندارد، اطاعتى همه جانبه و بى چون و چرا است و این مطلب جز با عصمت اولوالامر سازگار نیست; زیرا سرسپردگىِ این چنینى تنها در برابر کسى سزاوار است که از کجروى و کج اندیشى در امان است و نه تنها در گفتار، بلکه با رفتار خود نیز مردم را جز به آن چه رضاى خداوند است نمى خواند.(142)
فخر رازى، اندیشمند و مفسّر بزرگ اهل سنّت ـ که به دلیل توانایى زیاد در شبهه افکنى، امام المشکّکین خوانده مى شود ـ دلالت آیه بر عصمت را مى پذیرد، اما منظور از اولو الامر را نخبگان امّت مى داند;(143) در حالى که پیامبر اکرم در پاسخ به پرسشى در این باره از امامان دوازده گانه شیعه نام مى برد و آنان را جانشین خود و پیشواى مردم معرفى مى کند.(144)

ج) آیه تطهیر: آیه تطهیر از دیگر آیاتى است که به روشنى، عصمت اهل بیت را مى نمایاند و بر پاکى و طهارت آنان تأکید می ورزد.(145) سخن درباره این آیه نیز فراوان است، اما آن چه به طور گذرا مى توان گفت این است که بر اساس این آیه، اراده ازلى و تخلف ناپذیر الهى بر این تعلّق گرفته است که هر گونه «رجس» و پلیدى را از اهل بیت بزداید و آنان را پاک گرداند. این حقیقت، با توجه به این نکته که قرآن کریم هر گونه آلودگى ظاهرى و باطنى را رجس مى شمارد،(146)م تفسیرى جز عصمت بر نمى تابد

3) عصمت اهل بیت در روایات نبوى
روایات پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، فضایل فراوانى براى اهل بیت(علیهم السلام) بر مى شمارند که برخى از آنها جز با عصمت آنان سازگار نیست. در این قسمت از احادیثى که تنها شیعیان روایتگر آنند در مى گذریم و به نمونه هایى از آنچه در کتب اهل سنّت آمده است، بسنده مى کنیم:

الف) اهل بیت، همراه و همتاى قرآن: در حدیث پر آوازه ثقلین، توجّه به دو نکته اندیشه حق جویان را به عصمت اهل بیت رهنمون مى گردد: یکى آن که در این حدیث، کتاب و عترت در کنار یکدیگر محور هدایت به شمار آمده اند (ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا) دیگر آن که در این روایات بر جدایى ناپذیرى قرآن و عترت تأکید شده است (لن یفترقا حتى یردا علىّ الحوض) اگر اهل بیت معصوم از گناه و خطا نبودند، پیروى از آنان همواره موجب هدایت نمى گردید و جدایى ناپذیرى آنان از قرآن، معناى روشنى نمى یافت.(147)

ب) على بن ابى طالب، مدار و معیار حق: براى داورى میان انسان هاى عادى، چیزى جز حق را نمى توان محور ارزیابى قرار داد، باید ابتدا حق را شناخت تا میزان حقانیّت اشخاص بر اساس نزدیکى و دورى به این محور سنجیده شود: (اعرف الحق تعرف اهله)(148) تنها کسانى که خود معیار حق اند و حق برگِرد آنان مى چرخد، معصومانند و امام على(علیه السلام)به گواهى رسول خدا، از این گروه است: (على مع الحق و الحق مع على)(149)(اللهم ادِر الحق مع على حیث دار)(150)

ج) پیروى از اهل بیت، مایه رستگارى: افزون بر حدیث معروف سفینه (مثل اهل بیتى مثل سفینة نوح)(151)که اهل بیت را به کشتى نوح همانند مى کند و رستگارى ابدى را با پیروى از آنان پیوند مى زند، احادیث فراوان دیگرى نیز در این باره مى توان یافت که روایت زیر نمونه اى از آنها است:
«هر کس مى خواهد زندگى و مرگش همچون حیات و ممات من باشد،... ولایت على و فرزندانش را برگزیند، زیرا آنان هرگز شما را از راه هدایت بیرون نمى برند و به گمراهى نمى کشانند.»(152)