با سلام
می خواستم بدانم چرا باید نماز و قران به زبان عربی خوانده شود؟
مگر نه اینکه ما فارسی زبان هستیم و اکثریت مردم فقط میتوانند زبان
عربی را بخوانند ولی معنی آن را نمی دانند.
نماز و قرآن خواند یعنی ارتباط با معبود.حال چگونه ممکن است با کسی ارتباط برقرار کنیم در حالی که زبان مکلامه با او را نمی فهمیم.
این را هم می دانم که اصل و واجب در خواندن نماز و قران تلاوت آن به زبان عربی است ولی بهتر است که فارسی آن زا هم بدانیم.
اما اصل و واجب عربی آن آست . چرا باید این طور باشد.
با تشکر.
اخلاقی از مشهد مقدس.

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز.
خواندن نماز به صورت عربي و با همان الفاظ و کلماتي که پيامبر و ديگر مسلمانان صدر اسلام ميخواندند، دلائل مختلفي دارد که به برخي از آنها اشاره ميکنيم.
اول: تعبدي و توقيفي بودن خواندن نماز به لفظ عربي، به اين معنا که شريعت اسلام دستور به عربي خواندن نماز داده است.
با توجه به اين که روح عبادت بر تسليم و تعبد است ، انساني که ميخواهد عبادت خدا کند، کاري را انجام ميدهد که خداوند خواسته است. طبق آيات و روايات و سيره پيامبر اين واجب و تکليف ديني به اين شکل واجب شده است، اگر چه انسان ميتواند در غير نماز با هر زباني با خداوند سخن گويد.
دوم: جهت ايجاد زباني مشترک ميان همه پيروان اسلام و در واقع فراهم سازي وحدت و پيوند بين المللي ديني .
سوم: قرائت و اذکاري که در نماز است ، به صورت دقيق در هيچ زباني ترجمه ندارد. يعني نميتوان همان مفاهيمي که در اذکار نماز است ، به صورت دقيق ترجمه کرد و آن را بيان نمود. چه بسا برخي از کلمات يا جملات معاني بسياري در خود جاي داده که با يک يا چند جمله نتوان همه آنها را بيان نمود.(1)
به عنوان مثال از سوره حمد نام مي‏بريم که هيچ ترجمه‏اي که بتواند تمام مفاهيم آن را به زبان ديگر بيان کند، نيست. حتي تنها کلمه الله، هيچ معادلي در زبان ديگر ندارد. (اگر چه در قالب جمله اي بتوان ترجمه کرد). کلمه خدا در زبان فارسي نيز معادل معناي الله نيست.
در ضمن تجربه زندگي انسانها نشان داده آن جا که دستها ي انساني در کارهاي مختلف دخالت کرده است، آن را به صورتهاي مختلف در آورده که گاهي با اصل و حقيقت خود فاصله بسيار دارد. در مورد احکام و تکاليف ديني نيز ما اين مسئله را در اديان ديگر مشاهده ميکنيم که دست بردن انسانها در احکام و دستورهاي ديني آن ها را به چه وضعي در آورده و گاهي آن را به صورت کلي پاک کرده و از بين برده است.
در مورد نماز و عبادت نيز امروزه در اديان ديگر چيزي نميبينيم که خواسته الهي باشد تا پيروان آن اديان خود را موظف به انجام آن بدانند . به همين خاطر آن ارتباط دائمي و هميشگي که مسلمانان با خدا دارند، در اديان ديگر مشاهده نميکنيم.
اگر چه با توجه به اسبابي که ذکر کرديم. نماز بايد به زبان عربي خوانده شود، اما اين بدان معني نيست که انسان نتواند به هيچ زبان ديگري با خداوند سخن بگويد.
انسان ميتواند با هر زباني که خواست ، در غير نماز با خدا سخن گفته و با او راز و نياز کند . دردها و نيازهاي خود را با او در ميان گذارد و دعا بخواند. حتي در قنوت نماز که قسمت خواستن حاجتها است، به فتواي اکثر مراجع انسان ميتواند به فارسي يا هر زبان ديگر با او سخن گويد.
شايد يکي از رموز خواندن نماز به زبان عربي و با ديگر شرايط و آداب ، حفظ نماز بعد از قرنها است ، در حالي که در اديان ديگر ما اثري از آن نميبينيم . چه بسا اگر به همان صورت که پيامبران گفته بودند، عمل ميکردند و به خواست خود با آن برخورد نميکردند، آنها نيز نيايشي به عنوان نماز ميداشتند.
هشام بن حکم از امام صادق(ع) پرسيد: چرا نماز واجب شد، در حالي که هم وقت ميگيرد و هم انسان را به زحمت مياندازد؟ امام فرمود:
«پيامبراني آمدند و مردم را به آيين خود دعوت نمودند. عده اي هم دين آنان را پذيرفتند، امّا با مرگ آن پيامبران، نام و دين و ياد آنها از ميان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پيامبر (ص) زنده بماند و اين از طريق نماز امکان پذير است»؛(2) يعني علاوه بر آن که نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مکتب و احياي دين هم هست.
در مسائل عبادي بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که خواست و اراده ما در آن نقشي ندارد، بلکه بايد آن‏ها را طبق دستور شرع انجام دهيم تا مقصود و هدف و مصالحي که شارع (خداوند) در نظر دارد و ما از آن بي خبريم، حاصل گردد. همان گونه که در اصل نماز تعبّد و تسليم وجود دارد، در اجزا و شرايط مختلف و از جمله عربي خواندن، اين نکته مهم نهفته است.
اميرمومنان (ع) در روايتي پس از بيان اينکه معناي اسلام، تسليم شدن در مقابل پروردگار است که نشان تسليم در عمل آشکار ميشود، ميفرمايد: مومن، بناي دين خود را بر اساس رأي و نظر شخصي نميگذارد، بلکه بر آنچه از پروردگارش رسيده بنيان مينهد.(3)
نماز رابطه بنده با خدا و اظهار عبوديت و شکرگذاري در مقابل نعمتهاي او است . طبيعي است که بنده آن را به جا ميآورد که خواسته خداوند و معبود اوست . اصولا هدف اصلي از خلقت انسان بندگي است. نماز بهترين شيوه اظهار بندگي است .اگر قرار باشد که هر انساني طبق خواسته خود عمل نمايد، نه آن چيزي که خداوند از او خواسته، اين ديگر بندگي خداوند نميشود، بلکه بندگي خود و عمل طبق خواسته خود است.
اما فلسفه عربي بودن قرآن:
نزول قرآن به زبان عربي با توجه به مخاطبان نخستين و پيامبر (که عرب زبانند) طبيعي است. زيرا هر سخنور و دانشمندي مطالب خويش را با زبان مخاطبان خود بيان مي‏کند يا مي‏نويسد، مگر آن که پيمودن چنين مسيري طبيعي به دلايلي، غير ممکن باشد يا در پيش گرفتن رويه‏اي ديگر ضروري به نظر برسد.
خداوند در ارسال پيامبران و ابلاغ پيام‏هاي خويش همين رويه را تأييد کرده و به کار گرفته است:
«و ما أرسلنا مِن رسول إلاّ بلسان قومه ليبين لهم فيضلّ اللَّه مَن يشاء و يهدي مَن يشاء و هو العزيز الحکيم؛
ما هر فرستاده‏اي را با زبان مردمش فرستاديم تا بتواند حقايق را براي آنان به روشني بيان کند. پس خداوند هر کس را بخواهد، گمراه و هر کس را بخواهد، هدايت مي‏کند و او شکست‏ناپذير و فرزانه است».(4)
رسولان الهي هم پيام را با زبان قوم و مخاطبان خويش مي‏آورند و هم معارف را متناسب با سطح فرهنگي و علمي آنان بيان مي‏کنند. بنابراين اگر قرآن به زباني غير از زبان عربي بود، جاي آن داشت که از حکمت نزول قرآن به آن زبان سؤال شود که چرا با اين که مخاطبان عرب بودند ، قرآن به زبان ديگري که مردم آن زمان نمي‏فهميدند نازل شد. پس نزول قرآن به زبان عربي در درجه اوّل امري طبيعي است.

دوم: قرآن که به زبان عربي نازل شد، جلوي بهانه‏گيري‏هاي اعراب آن زمان را گرفت، چون اگر قرآن به زبان غير عربي بر آنان نازل مي‏شد، بهانه آن ها اين بود که اين کتاب براي ما قابل فهم نيست. در سوره فصلت مي‏فرمايد: « اگر آن کتاب را به زبان عجمي قرار مي‏داديم مي‏گفتند. چرا آياتش براي ما قابل فهم نيست».(5)
سوم: ملت اعراب دست کم اعراب معاصر زمان پيامبر با توجه به تعصبات قومي، نزول قرآن را از سوي فردي غير عرب نمي‏پذيرفتند . اگر پيامبر ايراني بود و قرآن او به زبان فارسي بود، اعراب زير پذيرش آن نمي‏رفتند.
در سوره شعرا فرموده است: «و لو نزلنا علي بعض الاعجمين فقرأه عليهم ما کانوا به مؤمنين؛
اگر قرآن را بر شخصي غير عرب نازل مي‏کرديم. اعراب آن را نمي‏پذيرفتند».(6)
چهارم: زبان عربي، زباني است كه توان تحمل بار معاني قرآن را دارد.(7) مي توان گفت مهم ترين دليل و اصلي ترين دليل اين دليل چهارم است. به اعتراف زبان شناسان زبان عربي غني ترين زباني است كه مي تواند معاني گوناگون و عميق را در عبارات رسا و شيوا تحمل كند. نزول قرآن به اين زبان باعث جاودانگي اين زبان شد . جاودانگي زبان عربي در خدمت جاودانگي الفاظ و معاني بلند قرآن كريم گشت.

دلايل ديگري نيز در تفاسير ذکر شده است که جهت اطلاع بيش تر ميتوانيد مراجعه فرماييد به :
الف- ترجمه الميزان، ج11، ص 102 و ج 17، ص 545.
ب- تفسير نمونه، ج9، ص300 و ج 21، ص8 .
اما اينکه قرآن را فقط بايد به زبان عربي بخوانيم ، چنين دستوري وارد نشده است ، اگر چه بر خواندن آيات قرآن به زبان وحي در روايات به دلايل خاصي مانند محفوظ ماندن کلمات وحي ، انس مردم با زبان قرآن و داشتن وحدت زبان و...سفارش شده است.
خواندن قرآن به زبان فارسي به اين معنا كه انسان ترجمه آن را بخواند ، نه تنها اشكال ندارد. بلكه چه بسا در موادي ترجيح دارد. اينكه انسان معناي آيات قرآن را به خوبي درك كند تا بتواند هر چه بهتر و بيش تر از آن براي بهتر زيستن بهره گيرد ،بسيار شايسته و ارزشمند است.
اصولاً هدف اساسي نزول آيات براي همين است . اگر به قرائت قرآن نيز تاكيد شده ، براي رسيدن به فهم آيات قرآن و به كار گيري آن در زندگي است.

پي‏نوشت‏ها:
1. استاد محمدتقي مصباح يزدي، قرآن‏شناسي، ص 102 - 92، با اقتباس و تلخيص، چاپ مؤسسه آموزش و پژوهشي امام خميني، 1380 هـ. ش.
2. غلامعلي نعيم آبادي، نماز زيباترين الگوي پرستش، ص 35، به نقل از علل الشرايع، ج 2، ص 10.
3. سفينه البحار، ج4، ص233، ماده سلم.
4. ابراهيم (14) آيه 4.
5. فصلت (41) آيه44
6. شعراء (26) آيه 198و199.
7. قرآن‏شناسي، ص 102 - 92.