میگن که هر چیزی خالقی داره تا جایی که یک خالق کامل و بی نقص باشه اثباتش چیه؟ یعنی نمیشه خالق آخر یه نقص داشته باشه؟ مثلا خدایی که همه آسمان ها و زمین رو آفریده یه نقص داشته باشه مگه چی میشه؟

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز.
خالق هستي واجب الوجود است و وجود او از هر گونه نقص منزه است . اگر موجود نقص داشته باشد ،نمي‌تواند واجب الوجود باشد، چه اين که نقص از خصايص وجود ممکن الوجود و فقير است چون نقص نوعي نداري و نياز و فقر وجودي است، وجودي که غني مطلق و واجب الوجود است، از هر گونه فقر، نياز و امکان منزه است، خالق هستي چنين موجودي است. از اين رو از هر گونه نقص منزه است. در تحليل فلسفي مسئله بايد گفت:
علت نسبت به معلول خود کامل‌تر است و بايد هم چنين باشد، زيرا اولا اگر علت کامل‌تر از معلول نباشد، نمي‌تواند معلول را ايجاد کند، در حالي که عليت و خالقيت همان ايجاد و وجود دادن است، موجودي که خود ناقص است و فاقد يک کمال است، چگونه مي‌تواند آن را به چيزي ديگر بدهد؟ از اين رو در يک قاعده عقلي و فلسفي گفته شده فاقد شيء معطي شيء نيست، يعني چيزي كه خود حقيقتي را ندارد، نمي‌تواند آن را به ديگر بدهد.
اگر آب رطوبت و نم دار نباشد ،نمي‌‌تواند به گل طراوت و شادابي بدهد و از پژمردگي و خشکي و تشنگي به در آورد. بنابراين اگر آب به گل‌ها طراوت مي‌دهد ،معلوم مي‌شود که خود اين کمال را دارد و آن به گل مي‌دهد و اگر نمي‌داشت، نمي‌توانست بدهد.
ثانيا: معلول بر اساس رويکرد عميق فلسفي در واقع پرتوي از وجود علت و نماد و آيت و جلوه‌اي اوست .از اين رو بر اساس حکمت صدرايي گفته شده: هر معلولي مرتبه ضعيفي از علت ايجاد کننده خودش است و علت آن نيز به نوبه خود، مرتبه ضعيفي از موجود کامل‌تري است که علت ايجاد کننده آن مي‌باشد، تا برسد به موجودي که هيچ ضعف و قصور و نقص و محدوديتي نداشته باشد، و بي‌نهايت کامل باشد که ديگر معلول چيزي نخواهد بود.
پس مشخصه معلوليت، ضعف مرتبه وجود، نسبت به موجود ديگر، و متقابلا مشخصه عليت، قوت و شدت مرتبه وجود، نسبت به معلول است، چنان كه مشخصه علت مطلق، نامتناهي بودن شدت و کمال وجود است .اگر ما نتوانيم فرد، فرد علت و معلول‌هاي ايجاد کننده را بشناسيم، ولي مي‌توانيم بفهميم که هر علت ايجاد کننده‌اي نسبت به معلول خودش کامل‌تر و نسبت به علت ايجاد کننده‌اش ناقص‌تر است . تا ضعف و محدوديت وجودي باشد معلوليت هم ثابت خواهد بود، چون در جهان طبيعت هيچ موجودي نامتناهي وجود ندارد، همگي موجودات جسماني معلول ماوراء طبيعت خواهند بود.
ممکن است گفته شود (چنان که در پرسش اشاره شده) آنچه از اصول ياد شده به دست مي‌آيد، اين است که هر گاه دو موجود داشته باشيم که يکي پرتو ديگري باشد و از مراتب وجود آن به شمار آيد، معلول آن ديگري خواهد بود، ولي سخن در اين است از کجا ثابت کنيم که موجود کامل تري از موجودات مادي هست که اين موجودات مرتبه، ضعيفي از وجود آن به شمار آيند تا بفهميم که معلول آن مي‌باشند؟
پاسخ از قاعده‌اي که قبلا به آن اشاره شد به دست مي‌آيد و آن قاعده عبارت است از اين که: معلوليت، ذاتي وجود معلول و غير قابل تخلف از آن است، پس چنان نيست که تحقق موجودي دو فرض داشته باشد، يکي اين که معلول موجود کامل‌تري باشد، و ديگري آن که بي نياز از علت بوده مستقلا تحقق يابد. بلکه اگر چيزي امکان معلوليت داشت، حتما معلول خواهد بود، هر موجودي که بتواند کامل‌تر از آن، فرض کرد امکان معلوليت داشت حتما معلول مي‌باشد و ديگر امکان عدم معلوليت را نخواهد داشت.
زيرا اگر امکان عدم معلوليت هم در آن فرض شود، معلوليت آن، ذاتي نيست. در صورتي که معلوليت ذاتي وجود معلول است، پس چيزي که قابل معلوليت باشد، يعني بتواند موجودي کامل‌تر از آن فرض کرد، ضرورتا معلول خواهد بود. (1)
بنابراين ترديدي نيست که علت از معلول و خالق از مخلوق کامل تر و برتر است، اما اگر اين سلسله به علت العلل منتهي گردد، يعني موجودي كه معلول نيست و علت همه چيز محسوب مي گردد، ديگر امكان هيچ نقصي در او راه ندارد .
از اين رو گفته شده که علت هستي بخش بايد کمالات معلول خودرا به نحو کامل تر داشته باشدتا بتواند کمالي را به معلول خود عطا کند (2) .در نتيجه علت همه معلولات و كمال بخش به همه موجودات خود داراي همه كمالات است و نقصي در حريم او راه ندارد .

پي‌نوشت:
1.آموزش فلسفه، ج 2، ص 40، نشر سازمان تبليغات اسلامي، 1366 ش.
آموزش عقايد،ص69 ،نشر بين الملل1381 ش.