اينكه بگوييم هركس مثلا نماز نخواند جهنم مي رود و هركس بخواند به بهشت ميرود درست نميتواند باشد يعني معقول نيست اگر چه تا كنون هر چه به ما از قول منابع ديني گفته اند همين بوده اماذ من فكر ميكنم هم عقل و هم عذالت خدا و هم قرآن در آيه لا اكراه في الدين
اقتضا دارد كه بدكاران جهنمي اند و نيكوكاران بهشتي و آنان كه نه نماز خوانده و نه سرقت يا كار زشتي كرده اند بلكه يك زندگي معمولي داشته اند كه نه به كسي آزاري رسانده اند و براي اهل و عيال و همسايگان و فاميل فرد بي آزاري بوده اند،اينها و كساني كه در دنيا ميگويند نه نمازي ميخوانيم ونه كار هاي ناپسند انجام ميدهيم وبهشت را هم نميخواهيم،اينها در جايي بين بهشت و جهنم ابدي ميشوندكه نه به آتش جهنم ميسوزند و نه از نعمات بهشتي متنعم مي گردند.در اينباره نظر اسلام و حكما و علماي كلام و فلسفه و تفسير مورد استدعاست.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
جواب در چند محور بيان مي‌شود:
1-نماز از واجبات الهي است. اگر کسي بدون عذر شرعي آن را به جا نياورد و يا از ترک آن توبه نکرده و با قضاي آن را تدارک ننمايد، غير از آموزه‌هاي وحياني ،از نظر عقل و عدل الهي اهل دوزخ خواهد بود، زيرا عقل حکم مي‌کند مخالفت با امر مولا پيامدي ناگوار دارد . متمردين از امر الهي سزاوار کيفرند، عدل الهي نيز همين معنا را مي‌رساند چون عدالت آن است که به هر کس آنچه را شايسته است بدهد .تارک الصلوه به دليل معصيت سزاوار کيفر است.
(گر چه اين که هر گناهکاري ممکن است مشمول عفو و رحمت الهي بشود، مسئله ديگري است) ولي حکم اصلي و اولي هر مجرم از نظر عقل و عدل آن است که نتيجه عملکرد خود را دريافت کند. آيه ياد شده در پرسش مبني بر عدم اکراه در دين به آن معنا نيست که در سوال آمده بلکه معنايش اين است که بعد از روشن شدن حقايق اجباري در پذيرش دين نيست، اگر کسي با سوء اختيار خود دين را نپذيرفت، نبايد بر آن اجبار شود، اما عدم اجبار هرگز به معناي نفي عذاب و پيامد اخروي عمل نبايد تلقي گردد. آن آيه معنا و پيام خاص خود را دارد که تفصيل آن را درجاي خود ملاحظه نماييد. (1)
2-اين تصور که کسي واجبات الهي نظير نماز را به جا نياورد و در عين حال کارهاي اجتماعي و اخلاقي نظيري بي آزار بودن نسبت به خانواده، همسايه‌ها، بستگان و ديگر افراد جامعه را داشته باشد، در واقع يک نوع مغالطه نفساني است . شيطان آن را در ذهن بشر القا مي کند، در حالي که هر کدام از واجبات و ترک محرمات حکم خاص خود را دارد، يعني انسان مکلف است که هم نماز را بخواند و هم نسبت به مسايل اجتماعي و اخلاقي مواظب باشد.
اگر دقت شود نماز نخواندن به خاطر مخالفت عملي با دستورات كسي كه بيش ترين حق را بر گردن انسان دارد و از هر كسي سزاوار تر به احترام و تمكين و خضوع است، از زشت‌ترين کارهاست ؛ در نتيجه چگونه ممکن است کسي نماز را ترک کند و به دليل مراعات حال همسايه و بستگان خود را از زشت کار بودن تبرئه نمايد؟
3-کساني که مي‌گويند نه نماز مي‌خوانم و نه بهشت را مي خواهم، در واقع حرفي را با خدا مي‌زنند که قبلا ابليس گفته است، چون وقتي خداوند به ابليس دستور سجده داد و او تمرد کرد، همين گونه جسورانه در مقابل خدا استدلال کرد . مدعي برتري خود بر آدم شد، در حالي که خداوند امر به سجده کرده. بنابراين چون خدا امر به اقامه نماز کرده، اگر کسي آن امر واجب را ترک کند و در مقابل خدا به جدال برخيزد و بگويد که من نه نماز مي‌خوانم و نه بهشت را مي‌خواهم ،در واقع مثل ابليس در برابر خدا خود عمل کرده است.
از اين گذشته يکي از مهم‌ترين حکمت‌هاي وجوب نماز خضوع و اظهار تسليم و فرمان برداري بنده در برابر خالق است . اين کار در حال رکوع و سجده به اوج خود مي‌رسد، کسي که نماز نمي‌خواند ، در واقع حاضر به خضوع و تواضع در پيشگاه خدا نمي‌شود . تکبر خويش را نشان مي‌دهد . نتيجه تکبر دربرابر خدا همان است که ابليس بدان گرفتار شد، از اين رو امير مومنان هشدار داده و فرموده: «فاعتبروا بما کان من فعل الله بابليس اذا احبطه عمله الطويل عن کبر ساعه واحده؛ (2) پس از آنچه خداوند نسبت به ابليس انجام داد، عبرت گيريد، زيرا اعمال فراوان با ساعتي و لحظه‌اي تکبر همه نابود شد».
ترک نماز بدون عذر شرعي از مصاديق بارز تکبر در برابر خداوند است. اگر ابليس کارهاي خوب و عبادت‌هاي شش هزار ساله خود را در پي يک لحظه تکبر از دست داد، به گفته امير مومنان خوف آن مي‌رود انساني که نسبت به حقوق همسايه، خانواده و مسايل از اين قبيل مراعات دارد، ولي از نماز و سجده در پيشگاه خدا امتناع مي‌کند، به سرنوشت ابليس گرفتار شود. تفصيل اين نکته را در خطبه قاصعه (192) نهج البلاغه ملاحظه بفرماييد.
4- كسي منكر آن نيست كه خوش خلقي و مراعات احترام و اخلاق و ادب با مردم يكي از مهم ترين دستورات ديني بوده، از باارزش ترين كمالات نفساني به شمار مي آيد. چه بسا پاداش اين رفتارها در نزد خداوند بسيار ارزشمند باشد ، اما انجام يك وظيفه ديني و اخلاقي مانع لزوم انجام وظايف مهم عبادي مانند نماز نمي شود . نمي توان اين ها را جايگزين هم دانست .

پي‌نوشت‌ها:
1. تفسير نمونه ج 2، ص 205.
2.نهج البلاغه، خطبه 192.