پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

سلام.خسته نباشید یکی از دوستان من به کل دین هااعتقادی نداردو میگوید دین به هیچ دردی نمیخورد و قرآن را به راحتی میتوان نقض کرد و میگوید هر کشوری که دارای دینی رسمی است پیشرفتی ندارد مثل ایران و میگوید دین درست نقطه مقابل علم است.باتشکر به سوال من که آیا دین نقطه مقابل علم است یا خیر همراه با توضیحی صحیح و مناسب جواب دهید

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
انگيزه و هدف دوست تان از اظهار نظر مي تواند متفاوت باشد، اگر چه ادعاي علم و فكر و دانش مي كند، اما انگيزه هاي عاطفي، رواني، اجتماعي، خانوادگي و عوامل بسيار ديگر مي تواند در ضعف ايمان و اعتقاد ديني نقش داشته باشد، اما همه اين افراد با ادعاي فكر و دانش و مخالفت دين با عقل و دانش، به سوي بي ايماني و بي اعتقادي پيش مي روند؛ بنابراين براي هدايت كردن انسان به سوي حقيقت بايد عوامل و عناصر ديگر و نوع و شيوه برخورد و مانند آن را در نظر داشته باشيد، اما در مورد خصوص مورد سوال بحث رابطه علم و دين بسيار مفصّل و دقيق است و علم داراى مبانى گوناگون مى‏باشد، امّا آنچه در سؤال مورد نظر است، علم تجربى مى‏باشد.
علم تجربى داراى ويژگى‏هاى ذيل است:
أ) ظنى است و مانند علوم فلسفى و رياضيات مبتنى بر براهين قطعى نمى‏باشد.
ب) داراى سند تجربى است.
ج) مركّب از گزاره درست و نادرست است.
اگر به دقت ويژگى‏هاى علوم تجربى مورد برّرسى قرار گيرد، به خوبى مى‏توان فهميد كه آيا بين گزاره‏هاى دينى و علمى تعارضى وجود دارد يا نه!
اين دسته از علوم به دو بخش تقسيم مى‏شود:
أ) قوانين علمى، اين بخش از گزاره‏هاى علمى تا حدّى از قطعيت برخوردار است و تأثير پذيرى كمترى از عوامل ظنى دارد. اين قضايا معمولاً با گزاره‏هاى قطعى دينى هيچ گونه برخورد و تعارضى ندارد.
ب) نظريات علمى، با توجه به اين كه از قطعيت برخوردار نيست و در موارد بسيارى اين نظريات دچار ابطال و دگرگونى مى‏شوند، نبايد انتظار داشت كه هميشه نظريات علمى با داده‏هاى دينى هماهنگ و كاملاً سازگار باشد، زيرا لازمه آن اين است كه دين مانند آراى ظنى و تجربى دانشمندان همواره دستخوش تفسير و دگرگونى شود.
بنابراين ممكن است برخى از گزاره‏هاى دينى با برخى از گزاره‏هاى علمى، در زمانى با هم تعارض داشته باشند و در زمان ديگر تعارض نداشته باشند، به عنوان نمونه مى‏توان ديدگاه قرآن درباره پيوند بيولوژيك جنين با والدين را در نظر داشت، كه تا اواخر قرن نوزدهم، مغاير نگرش علمى رايج زيست‏شناسى بود، ولى در نيمه دوم قرن نوزدهم نظريات مبتنى بر پيوند يكسويه فرزند با پدر و مادر منسوخ گرديد و علم جديد با ديدگاه قرآن دراين زمينه همسو شد.
كاروان علمى بشر هنوز در نيمه راه است. بسيارى از نظريات علمى موجود در آينده دگرگون خواهد شد. طبيعى است در اين ميان آرا و انديشه‏هاى صحيح و سقيم وجود دارد. بنابراين انتظار هماهنگى كامل دين و علم به معناى دانش تجربى، انتظار نابجايى است، ولى مسلّم است كه بين قطعيات دين و علم تعارضى وجود ندارد. البته مشكل گاهى اوقات در طرف ديگر تعارض مى‏باشد، يعنى گاهى فهم از دين اشتباه است و تعارض ميان فهم خاص از دين با علم، به عنوان تعارض علم و دين انگاشته مى‏شود، در حالى كه يك نوع فهم از گزاره دينى مانند فهم از ظاهر آيات، با علم تعارض يافته است، نه با خود دين. گاهى نيز آنچه دين انگاشته مى‏شود، دين نيست، يعنى برخى از رواياتى كه داراى سند صحيحى نمى‏باشند و به صورت مجعول بوده، به عنوان حديث معصوم نقل شده . در چنين مواردى تعارض ظاهرى است و تعارض ميان علم و دين نمى‏باشد.
نكته قابل اهميت تفكيك بيان تعارض ظاهرى و واقعى است. اگر مراد تعارض ظاهرى باشد، در وجود تعارض ميان علم و دين هيچ شكى نيست، ولى انديشمندان راه‏هاى متعددى براى رفع تعارض ذكر كرده‏اند. تعارض واقعى بين گزاره‏هاى علمى و گزاره‏هاى دينى متصوّر نيست.(1)
مسئله ديگرِ حائز اهميت، فهم رابطه عليّت الهى و عليت طبيعى در جهان ماده و طبيعت است. بسيارى از مردم و حتى دانشمندان توجيه مى‏كنند كه عليت الهى در عرض عليت طبيعى قرار دارد، يعنى عامل و علت يك پديده مانند سيل، زلزله و بيمارى در جهان طبيعت، يا خدا است و يا عامل طبيعى، پس هر جا كه عامل و علت طبيعى پاسخ داد، عليت الهى در كار نيست . هر جا كه با مشكل برخورد كرديم و نفهميديم كه علت طبيعى و مادى چيست، آن را به خدا يا علت ماوراء الطبيعى نسبت مى‏دهيم. اگر بيمارى پيش آمد، اگر كارى از دارو و درمان بر نيامد، به سراغ علت ماوراء الطبيعى مى‏رويم. اين فهم كاملاً اشتباه است.
خداوند علت تمام پديده‏هاى عالم هستى است، خواه در آن زمان كه دارو تأثير مى‏گذارد و خواه در زمانى كه داروى خاص (و راه شناخته شده براى ما) تأثير نمى‏گذارد .خداوند از راه ديگرى كه براى ما ناشناخته است (با حفظ قانوت عليت و بر اساس آن) درمان مى‏كند. پس در هر دو صورت او شفا دهنده است.
مواردى كه مثال زده شده، ناشى از همين اشتباه است. اگر گفته مى‏شود كه قهر و غضب الهى موجب ايجاد زلزله و از بين رفتن انسان‏ها مى‏باشد، معناى آن چنين نيست كه قانون عليت طبيعى و مادى در اين جا نقض شده باشد، بكله از همان راه قانون عليت، اين عمل تحقق مى‏يابد، با اين تفاوت كه گاهى آن علت براى ما شناخته شده است، مثلاً گسل زمين‏ها و انرژى متراكم (كه علت گسل و بسيارى از امور ايجاد كننده آن، هم چنان براى ما شناخته شده نيست) اما گاهى علت آن براى ما شناخته شده نيست و خداوند از طريق علت ناشناخته، زلزله را ايجاد مى‏كند، به اين معنا كه براى به وجود آمدن پديده طبيعى، علت‏هاى متعدد وجود دارد كه برخى از آن‏ها براى بشر شناخته شده و بعضى ناشناخته است. خداوند همان گونه كه قادراست از طريق علت‏هاى شناخته شده براى بشر، آن پديده را ايجاد نمايد، هم چنين قدرت دارد از راه ناشناخته براى انسان‏ها، آن را ايجاد نمايد. معجزه چيزى جز اين نمى‏باشد، يعنى در معجزه، پديده بدون علت، به وجود نيامده يا حتى بدون علت طبيعى، بلكه از راه علتى كه براى ما ناشناخته است، ايجاد شده است.
به همين خاطر گفته مى‏شود كه معجزه خَرْق عادت است، يعنى نقض عليتى است كه براى ما شناخته شده و بدان عادت كرده‏ايم، نه اين كه علت نداشته و بدون علت به وجود آمده است.
بنابراين اگر هواشناسى پيش بينى نمايد در منطقه‏اى تا يك هفته باران نمى‏بارد، تنها از راه علت‏هاى شناخته شده براى انسان پيش بينى مى‏نمايد، اما چه بسا علت‏هاى ديگرى وجود داشته باشد كه براى بشر شناخته شده نبوده، و در آينده كشف شود. نشانه آن ايجاد باران مصنوعى با بارور كردن ابرها است، يا حتى از راه علت‏هاى آن در آينده كشف نشود. با توجه به اين مطلب، قهر و غضب الهى، دعا و راز و نياز انسان و... معنا دار شده و طبق قانون عليت بوده و با عليت طبيعى تناقضى ندارد.
حال ضمن توجه دقيق اين مطالب، بايد گفت:
اوّل: اگر نيك بنگريم، تعاليم آسمانى هيچ گاه كشفيات علمى را نفى نكرده و بر آن صحّه گذاشته‏اند، ضمن اين كه ما را به عوامل فرا مادى توجه داده‏اند، به طور مثال دانشمندان قائلند كه علت زلزله، فعل وانفعالات درونى زمين و جا به جايى گدازه‏هاى درونى زمين است. اين گزاره تجربى بيان كننده هر چه كه علت زلزله است نمى‏باشد، بلكه تنها به يك علت آن اشاره نموده است. مؤيد اين سخن تحقيقات فراوانى است كه اكنون در دنيا براى شناخت بيش تر اين پديده طبيعى جريان دارد. اگر تمامى جوانب زلزله شناخته شده بود، اين تحقيقات بى معنا بود.
با اين همه پيشرفت هنوز بشر نتوانسته وقوع زلزله راحتى يك ساعت زودتر پيش بينى كند، در حالى كه طبق تحقيقات، حيواناتى همچون اسب قادر به پيش بينى اين پديده به صورت غريزى مى‏باشند.
دو: با توجه به اين كه خداوند دانا و توانا است، مى‏توان گفت براى عذاب انسان‏هاى گنه كار و يا براى بيدارى از خواب غفلت و يا هر دليل ديگرى، اراده كند كه بلاياى طبيعى بر ناحيه‏اى نازل شود، بدون اين كه خارج از قانون عليت باشد، بلكه به صورت معجزه در آنِ واحد، زمينه زلزله يا سيل و طوفان فراهم گردد، همان طور كه در زمان حضرت نوح در جايى كه با دريا فاصله زيادى داشت، به فرمان الهى از زمين آب فراوان جوشيد و باران فراوانى هم از آسمان نازل شد كه همه گناهكاران را غرق نمود. برعكس مى‏تواند در جايى كه همه عوامل طبيعى شناخته شده براى وقوع زلزله فراهم است، از راه علتى كه براى ما ناشناخته مى‏باشد، جلوى زلزله را بگيرد.
با سيرى در آيات قرآن به درستى اين سخن پى برده مى‏شود.
حال ابرها عامل باران است، اما هيچ شگفتى ندارد كه خداوند به سبب نماز باران و طلب و دعاى مردم، به يكباره ابرها را توسط باد به منطقه‏اى منتقل نموده و آن سرزمين را سيراب نمايد. همان طور كه در زمان امام رضا(ع) و موارد ديگرى به وقوع پيوست.
سوم: مهم‏تر اين كه نه تنها بين علوم تجربى و دين تعارض نيست، بلكه همسويى كامل است، چرا كه وظيفه علم كشف حقايق جهان هستى است و سرمنشاء تمامى حقايق جهان هستى (اعم از تجربى و غير تجربى) يكى است.
گزاره‏هاى دينى كه از همان سرمنشأ ايجاد شده، همخوان با حقايق جهان هستى است.
چهار: روشن شد كه هيچ گاه براى رفع تناقض نيازى به دست برداشتن از علم به خاطر دين و يا از دين به خاطر علم نمى‏باشد، بلكه بايداز علم پرستى و جُمود بر يافته‏هاى تجربى دست برداشت و فهم خود از دين را نيز اصلاح نمود.
ضمن تأييد هر دو، جايگاه هر كدام را به خوبى شناخت و بر اساس همان شأن و جايگاه به آن نگاه كرد.
پنج: حال اگر موردى تعارض واقعى جلوه نموده و نتوانستيم بفهميم كدامين حق است، چه بايد كرد؟
آنچه سابق گفتيم، جواب را آشكار مى‏كند و با گذشت زمان شايد جواب آشكار شود، ولى اگر آشكار نشد، دليل بر نقصان فهم ما ودانش بشر است كه توانايى كشف همه مجهولات را ندارد. دين هيچ نقصى ندارد و گذشت زمان اين مسئله را بيش تر روشن مى‏سازد.
پى نوشت‏:
1. برنامه پرسمان و جزوه علم و دين، استاد مصطفى ملكيان.