از فقه که بگذریم آیا دلیلی هست که دین خاتم بهترین و آخرین اندیشه ها را در فلسفه و اخلاق آورده است؟

قضاوت بر این که کامل ترین اندیشه ها و عالی ترین اخلاق، کدام است آن هم نه تنها نسبت به آن چه موجود است بلکه آن چه می تواند موجود شود مانند این است که انسانی در آغاز چند راه بسیار طولانی قرار گرفته باشد و در حالی که هنوز به هیچ یک از این راه ها قدم نگذاشته و نیز در حالی که انتهای هیچ کدام از این راه ها را نمی بیند بخواهد قضاوت کند که کدام یک طولانی تر از دیگری و کدام یک کوتاه تر و محدود تر نسبت به سایرین می باشد. کمال اخلاقی و فکری و حتی کمال رفتارهای ظاهری مانند مسیر سیر کمالی در این راه های طولانی هستند و آن کس که از این کمالات هنوز چندان بهره ای ندارد مانند کسی که در آغاز چندین راه ایستاده و انتهای هیچ کدام را نمی بیند و نمی تواند بگوید کدام یک عالی ترین و برترین و کامل ترین است تنها کسی که قادر است از چنین حقیقتی به انسان خبر دهد کمال مطلق، وجود حق تعالی است. از این رو با ایمان به وجود خدای عالم و پیامبران او و کتب آسمانی که سخن الهی است تنها اطلاع یافتن بر این حقیقت ممکن می شود پس او خود باید بگوید که از میان انسان ها کدام انسان و از میان ادیان کدام دین را کامل ترین قرار داده است "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا" " ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین".
"خاتمیت و کمال دو امر متلازمند، یعنی ممکن نیست دین و آئینی خود را خاتم ادیان بداند و داعیة کمال نداشته باشد و یا آن که داعیة کمال نهائی داشته باشد و خود را به عنوان دین خاتم معرفی ننماید. البته منظور از کمال در این مسأله همانا کمال نفسی است که مبری از تمام نقائص است و گرنه کمال نسبی به دلیل آن که با برخی از نقائص همراه است دلیل بر خاتمیت نبوده و ملازم با آن نمی باشد."(1)
"تنها آن کس می تواند ادعای کامل بودن و خاتمیت دین خود را بنماید که از نشئة ناسوت و طبیعت گذر کرده و به قلمرو ملکوت و از آنجا به جبروت بار یافته باشد و از لوح محفوظ و ام الکتاب و کتاب مبین بهره برده و به خزائن الهی وارد و دو قوس نزول و صعود وجود را طی کرده و در مقام" اَو اَدنی" به لقاء الله نائل گردید باشد، زیرا هر اسوه ای به مقدار راهی که پیموده متأسیان خود را راه می نماید او اسوه ای است که با عروج به جایگاه قدس ربوبی اشراف شهودی بر عوالم وجودی پیدا کرده، و از این طریق کامل ترین قوانین را برای سلوک بندگان خدا، به آن ها ابلاغ می نماید.
با توجه به این مقام است که امیر بیان علی علیه السلام در نهج البلاغه از آگاهی خود بر حقایق جهان هستی اطلاع داده و به این آیة از قرآن کریم نیز استشهاد می نماید " ما فرطنا فی الکتاب من شیی" (2) یعنی ما در آن کتاب چیزی را فروگذار ننمودیم."(3)
پی نوشت :
1- جوادی آملی ، شریعت در آیینه معرفت ‌، ص 208.
2 – انعام، آیه 38.
3- آیت الله جوادی آملی ، شریعت در آیینه معرفت ، ص 209.